یافتن پست: #فردای

رضا
رضا
من چند سال مشترک شاتل بودم ماه قبل بدون اطلاع قبلی قیمتها رو تا ۵۰ درصد افزایش دادند . تماس گرفتم گفتن طبق قانون جدید افزایش داشتیم جالبه قیمت سایر شرکتها ثابت و کمتر از قیمتهای قبلی شاتل بود . منم برای اعتراض ازشون شکایت کردم . فردای همون روز از دفتر تهران تماس گرفتن که تقصیر ما نیست و ... منم گفتم گرانفروشی می کنید رسما کار شما دزدی هست . خط رو جمع آوری کردم و از شرکت دیگه اینترنت گرفتم . امروز دوستم خبر داد شاتل بخاطر اعتراض کاربرها و جمع آوری خط ها قیمتها رو به قیمت قبل برگشت داده . یعنی قیمتهاشون شده مثل سایر شرکتها . خوشحالم که مجبور شدن قیمتهای جدید رو لغو کنن .
... ادامه
2 دیدگاه · 1399/08/2 - 15:17 توسط Mobile ·
2
bamdad
photo_2018-05-11_17-53-05.jpg bamdad
مرگ من قبل از خودم آماده بود،
تا بگیرد اینچنین دنیای من...!
من خودم هم فکر کردم زنده ام ،
فکر اینکه مرگ هست فردای من...
دیدگاه · 1397/03/16 - 20:24 ·
3
bamdad
photo_۲۰۱۸-۰۳-۱۰_۲۲-۵۲-۳۲.jpg bamdad
تو نباشی حتی ، آسمان آبی نیست...
به گمانم بی تو روز فردایی نیست...
دیدگاه · 1397/03/6 - 21:53 ·
4
رضا
رضا
از فردای اختتامیه المپیک روسای فدراسیون ها حرفهای تکراری در مورد حمایت از ورزشکارها برای المپیک بعد رو شروع می کنن .
دیدگاه · 1395/05/25 - 20:01 ·
4
bamdad
photo_2016-03-30_18-10-41.jpg bamdad
اتومبیل نحس:
در سپتامبر سال ۱۹۵۵ جیمز دین هنر پیشه جوان هالیوودی بر اثر تصادف با ماشین پورشه اش دارفانی را وداع گفت.
آقای هنر پیشه مرد و کارش تمام شد اما اتومبیل همچنان ماجراهای مرگ آورش را ادامه میدهد خودرو را که به دره سقوط کرده بود بسختی بیرون اورده و به تعمیرگاه منتقل کردند. اما در آنجا ماشین از روی جک لیز خورده و بر روی دو پای یک مکانیک افتاد. این ماشین توسط یک دکتر خریداری شد که از ان برای شرکت در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کرد. در یکی از مسابقات خودرو تصادف کرده و صاحب جدیدش نیز کشته شد. ماشین را تعمیر کرده و دوباره از آن در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کردند . اما راننده بعدی هم در یک تصادف کشته شد این بار وقتی خودرورا به گاراژ منتقل کردند فردای آنروز مشاهده نمودند که گاراژ بطور کامل در آتش سوخته است. سرانجام در اکتبر ۱۹۵۹ برای اینکه جلوی فاجعه را بگیرند آن را به ۱۱ قسمت تکه کرده و فلزش را نیز آب کردند …
{-16-}
Mohammad
Mohammad
کارمند تازه وارد به مدیر:
جناب! من هرچی در یخچال اداره میزارم سریع خورده میشه
( پنیر” نون” گردو” حلوا” و… )
برای صبحونه فردای خودم چیزی باقی نمیمونه !
مدیر: آقای محترم لطفا فامیلتونو روش بنویسید
کارمند: فامیلم “صلواتیه” روی همه شون نوشتم{-7-}
دیدگاه · 1394/05/18 - 14:57 ·
5
bamdad
bamdad
لعنت به این زمونه ای که مردبودن درد داره نامردبودن کیف...!
لعنت به این زمونه ای که خوبی کردن تاوان داره بدی کردن احترام...!
لعنت به این زمونه ای که پاک بودن تنهایی میاره وخیانت کردن کلاس...!
خدایا بگو چه باید کرد با این همه سردرگمی ؟
به فردایت بگو نیاد من هنوز دیروزم را زندگی نکردم...

:(
دیدگاه · 1394/04/13 - 21:48 ·
2
رضا
رضا
همه مشکلات از فردای روزی شروع شد که اولین چاه در ایران حفر شد .
دیدگاه · 1394/02/5 - 00:16 ·
5
Mohammad
Mohammad
مادر دو جهان... فاطمه جان...
دل به تو بستیم... محبان تو هستیم...
نظر کن ز عنایت... به فردای قیامت...
bamdad
bamdad
نگرانـِ فردایتــــ نباش ...

خــُـــدا از قَبلــــ آنجاســتـ ـــــ ... !
دیدگاه · 1393/11/13 - 17:18 ·
3
bamdad
bamdad
یادمه پارسال همین موقعها ، شبا اینقده شلوغ بود که موقعی که میخواستم بخوابم ناراحت بودم که بچه ها همه بیدارن و من دارم میخوابم!
فرداییش که میومدم میدیدم 3-4 صفحه پست گذاشتن بعد از خوابیدن من
الان اگه حتی 3روزم نیام بعد از 3 روز تو هون صفحه ی اول پستای 3 روز پیش خودمو میبینم!
شاید دو تا پست رضا گذاشته باشه و یکی دوتا هم یلدا!
الانم دارم میخوابم
فردا میام دوباره همینه!
خب یکم فعالیت داشته باشین دیگه
بیاین ، پست بذارین
سر بزنین
بعدشم که میاین فقط لایک میکنین و میرین!:(
چی بگم والله
دارم میخوابم
شب بخیر
هر چند نمیدونم به کی دارم شب بخیر میگم!!!!
اینجا که کسی نیست!!!

:(
bamdad
bamdad
می گویند فردا بهتر خواهد شد،

مگر امروز فردای دیروز نیست...؟!!!!

:(
دیدگاه · 1393/09/14 - 17:21 ·
1
Majid
Gholamreza-Small-16.jpg Majid
انجه میخواهیم نیستیم و انچه هستیم نمیخواهیم
انچه دوست داریم نداریم و انچه داریم دوست نداریم........
وعجیب هست هنوز امیدوار ب فردایی روشن هستیم
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/30 - 20:00 ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﻢ، ﮐﻪ ﺩﮔﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﯾﺮ ﮐﻨﻢ ،ﻣﻬﻠﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺮﺍ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺷﺒﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺷﺒﯽ ﻫﺴﺖ، ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ، پﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ.. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ (صبحتون بخير)
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/30 - 09:53 ·
3
Mohammad
rainy.matalebeziba.ir.jpg Mohammad
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند...
هر دو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم.
مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند، بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد، بعد پرسید: ببخشین خانم! شما پولدارین؟
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: من اوه نه!
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند ...

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم،
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.
سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم، لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

*
*

با دلبستن به دلخوشی های زندگی، می توان برای فردای بهتر تلاش کرد
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/26 - 09:17 ·
6
علی
علی
فردای ثبت نام دانشگاه رفتم سایت برای انتخاب واحد دیدم همه واحدها پره و واحد ها رو مثل قوم تاتارها غارت کردن...از روز اضافه ظرفیت تا الان دو روزه پا کامپیوتر نشستم وکمین کردم تا یه کلاس انقلاب اسلامی پیدا کنم،تا یه ظرفیت خالی پیدا می شه و میام انتخاب کنم دو ثانیه ایی پر میشه ،دانشگاه نیست که ....همه مثل مردم سومالی نیازمند واحدن...دعا کنید چند تا واحد خالی پیدا شه...دارم پا کامپیوتر کور میشم
... ادامه
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
bamdad
bamdad
Noosha
همیشه دیر می‌فهمیم!

وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد

یک لحظه آفتاب در هوای سرد غنیمت می‌شود.

خدا در مواقع سختی‌ها تنها پناه می‌شود.

یک قطره نور در دریای تاریکی همه‌ی دنیا می‌شود.

یک عزیز وقتی که از دست رفت همه کس می‌شود.

پاییز وقتی که تمام شد٬ به نظر قشنگ و قشنگ‌تر می‌شود…

امروز به همه چیز خوب بنگر

قدر داشته‌هایت را بدان و سپاسگزار پروردگارت باش!

عزیزانت را در آغوش بگیر

بگو که چقدر آنها را دوست داری!

به زندگی‌ات عشق بورز و زیبا زندگی کن…

فرصت‌ها را از دست نده!

زندگی آنقدرها هم طولانی نیست…

شاید فردایی نباشد!

قدرش را بدان!

{-35-}
دیدگاه · 1393/04/23 - 19:37 ·
5
zoolal
zoolal
گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان عاشق شد ،
میتوان بغض کرد
، میتوان بارید
گاهی دور از چشم مدادرنگی ها هم میتوان نقاش شد ،
میتوان آسمان داشت ،
میتوان آبی شد
اما گاهی دور از چشم گذشته
نمیتوان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/11 - 07:03 ·
7
zoolal
zoolal
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 16:40 ·
2
صوفياجون
صوفياجون
سلوووووووو منم اووومدم {-35-}{-35-}
zoolal
zoolal
دنیا نمیگذرد
این ماییم که رهگذریم.!
پس در هرطلوع و غروب زندگی را احساس کنیم،
مهربان باشیم،محبت کنیم.
جدأ شاید فردایی نباشد
zoolal
zoolal
تو اگر سخت به من میگیری ،…
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست…
گر چه دلگیر تر از دیروزم ….
گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند.
.
لیک باور دارم ،
دلخوشی ها کم نیست.
زندگی باید کرد !!!!
لبخند باید زد…
.
پس زندگی کن و لبخند بزن
..........................
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/13 - 20:43 ·
5
Noosha
31960929599092534737.jpg Noosha
حرفهایم را تعبیر میکنی...
سکوتم را تفسیر...
دیروز را فراموش...
فردایم را پیشگویی...
به نبودنم مشکوکی...
در بودنم مردد...
از هیچ گلایه میسازی...
از همه چیز بهانه...
من کجای این نمایشم؟؟؟{-60-}
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ