یافتن پست: #كارم

مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
زماني اون بنفشه رو خريدم ك خيلي حال روحي ام بد بود بطور اتفاقي رفتم نمايشگاه گل و گياه اونم براي اولين بار! بنفشه هاي آفريقايي رو ديدم خيلي خوشم اومد ك گياهاني هستن خاص گياهاني ك آب خوردنشون با بقيه گياه ها فرق داره آب كلر دار نميتونن بخورن، مثل بقيه گياهها نيستن ك غرق آب شون كنيم! اصلا از بالا آب نميخورن بايد توي زير گلدونيشون آب بريزيم از زيرگلدوني خودشون آب رو ميكشن! از باد بدشون مياد ! آفتاب نبايد مستقيم بخورن! و خيلي چيزاي جذاب ديگه ك انقدر علاقمند شدم فقط خدا ميدونه حالا ديگه حالم خوبه نزديك ٦ ماهه تو محل كارم دارم باهاشون زندگي ميكنم از اون حال خيلي بد در اومدم به همه توصيه ميكنم ي گياه جذاب داشته باشين وقتي داشتم گياهچه مي خريدم اصلا اميد نداشتم نگهش دارم براي همين رفتم قلمه گياهچه رو خريدم ك اگر از بين رفت دلم نسوزه اون خانم بهم گفت بنفشه اعتياد مياره و علاقمند ميشي ب بنفشه:) واقعا همينجورن اين دوتا رو نبينم اصلا حالم خوب نميشه بخصوص وقتي ب برگاي مخملي شون دست ميزنم ؛)
دیدگاه · 1395/08/30 - 23:13 توسط Mobile ·
5
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
چارتا بازي خوب آفلاين معرفي كنين بنصبيم حوصلمون سر رفتيد
6 دیدگاه · 1395/08/30 - 16:56 توسط Mobile ·
6
رضا
رضا
شبکه سه هم اکنون تبلیغ اینترنت بانک رو داره پخش میکنه یه جور در مورد بانکداری الکترونیک حرف میزنن هر کسی بلند نباشه فکر میکنه در حد اس ام اس فرستادنه .
فقط هر کسی بره راهنمای اینترنت بانکها رو بخونه متوجه میشه چقدر پیچیده و سخت طراحی کردن .
... ادامه
رضا
رضا
230 نفر کشته در حوادث رانندگی 6 روز اول فرودین 95 .
Mohammad
Mohammad
">مرجان بانو :)
بقول خودت: بطور عجیبی پیدات نیست :d
mostafa AZ
mostafa AZ
دوستان بخونید خیلی جالبه...

ﻳﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻤﺶ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻛﻼﺱ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﺮﻡ
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ :
ﭼﺮﺍ؟
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ :
ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻳﻦ ﻛﻼﺱ
ﻣﻴﻔﻬﻤﻢ . ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭ ﭘﻴﺶ ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺪﻳﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﻴﺒﺮﻩ ﺗﺎ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺴﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﺵ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﮕﻴﺮﻩ . ﻣﺪﻳﺮ ﺍﺯﺵ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﻱ ﺳﻮﺍﻝ
ﻛﺮﺩ :
ﺳﻪ ﺿﺮﺑﺪﺭ ﭼﻬﺎﺭ؟
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ :
ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ
ﻣﺪﻳﺮ :ﺷﺶ ﺿﺮﺑﺪﺭ ﺷﺶ؟
ﺩﺍﺵ ﺁﻣﻮﺯ :
ﺳﻲ ﻭ ﺷﺶ
ﻣﺪﻳﺮ :
ﭘﺎﻳﺘﺨﺖ ﮊﺍﭘﻦ؟
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ :
ﺗﻮﮐﯿﻮ ..
ﻭ ﻣﺪﻳﺮ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﺗﺎﻧﻴﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺯﺵ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ
ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺭﻭﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ . ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﺧﻮﺩﺵ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﭙﺮﺳﻪ . ﻣﻌﻠﻢ :
ﺍﻭﻥ ﭼﻴﻪ ﻛﻪ ﮔﺎﻭﭼﻬﺎﺭﺗﺎﺵ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﻭ ﺗﺎ؟ (ﻣﺪﻳﺮ ﺑﺎ
ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩ ) ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ :
ﭘﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ :
ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺩﺭﺳﺘﻪ .
ﺣﺎﻻ ﺑﮕﻮ ﺗﻮ ﭼﻲ ﺗﻮﻱ ﺷﻠﻮﺍﺭﺕ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ؟ ( ﻣﺪﻳﺮ ﺍﺯ
ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺳﺮﺥ ﺷﺪ )
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ :
ﺟﻴﺐ
ﻣﻌﻠﻢ :
ﻛﺠﺎ ﺯﻧﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﻓﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟
(ﻣﺪﻳﺮ ﺩﻫﻨﺶ ﺑﺎﺯ ﻣﻮﻧﺪ )
ﺩﺍﺵ ﺁﻣﻮﺯ :
ﺗﻮﻱ ﺁﻓﺮﻳﻘﺎ
ﻣﻌﻠﻢ :
ﺍﻭﻥ ﭼﻴﻪ ﻛﻪ ﺷﻠﻪ ﻭ ﺗﻮﻱ ﺩﺳﺖ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺧﺸﻚ ﻣﻴﺸﻪ؟ ﻣﺪﻳﺮ ﺩﻳﮕﻪ
ﺩﺍﺷﺖ ﻗﻠﺒﺶ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩ .
ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ :
ﻻﻙ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ..
ﻣﻌﻠﻢ :
ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻭﺳﻂ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﭼﻲ ﺩﺍﺭﻥ؟
ﺩﻳﮕﻪ ﻣﺪﻳﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﺯﺍﻧﻮ ..
ﻣﻌﻠﻢ :
ﺍﻭﻥ ﭼﻴﻪ ﻛﻪ ﺯﻥ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯﺯﻥ ﻣﺠﺮﺩ ﺩﺍﺭﻩ؟ (ﻣﺪﻳﺮ
ﺧﺸﻜﺶ ﺯﺩ )
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ :
ﺗﺨﺖ ..
ﻣﻌﻠﻢ :
ﻛﺪﻭﻡ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﺯﺑﺪﻧﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺭﻃﻮﺑﺖ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ؟ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﺪﻳﺮ
ﺗﺤﻤﻞ ﻧﻜﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ :
ﺯﺑﺎﻥ
ﻣﺪﻳﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﻨﻪ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﻛﺜﻴﻔﻢ ﺭﻭ .
ﭘﺴﺮﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻱ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻡ ﺑﺠﺎﻳﺖ ﺑﺸﻴﻨﻢ ﺍﻭﻝ
ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ .. ﺣﺎﻻ ﺍﻧﺼﺎﻓﺎ ﻛﺪﻭﻣﺘﻮﻥ ﺟﻮﺍﺑﻬﺎﻱ ﭘﺴﺮﻩ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ
ﻣﺪﻳﺮ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺘﻮﻥ؟ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺍﻓﻜﺎﺭﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﭘﺎﻙ ﻛﻨﻴﻢ... {-7-}
دیدگاه · 1393/03/21 - 23:52 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
Noosha بـايـد حـواسـم را بـيـشتـر جـمـع كـنـم
آن قـدر جـاذبـه داري كـه تـا بـنـد افكارم
را شـل مـي كـنم تـنـهايم مـي گـذارنـد دور تـو جـمـع مـي شـونـد !
دیدگاه · 1393/02/29 - 20:45 ·
5
atefe
atefe
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا كردی؟ گفت : چهار اصل 1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم 2- دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم 3- دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش كردم 4- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/25 - 09:14 ·
7
صوفياجون
صوفياجون
{-80-}{-80-}{-80-}{-80-}
{-169-}{-169-}{-169-}
چرا همه کاریابی های خوب اینترنت واسه تنهران و تبریزه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خسته شدم اصن یه شرکت پیدا کردم به یه دانشجویان بی تجربه هم نیاز داشت.
اگه شانس داشتم. یعنی تو نیست همچین جایی؟؟؟؟؟؟؟؟/ بوووخووودا حقوق نمیخوام فقط یاد بگیرم. {-199-}{-109-}{-109-}
حامد@ پسر تنها
52339_750.jpg حامد@ پسر تنها
shaghayegh(پارتی_السلطنه) قيافه شقايق الان {-7-}
حامد@ پسر تنها
01652915950107918374.jpg حامد@ پسر تنها
صوفياجون
اينم كودك دورن صوفيا
bamdad
bamdad
آتش دوزخ باشد

شراب باشد
تو کنار من باشی‌
و شیطانی که گولمان بزند .....
شب که شد
از بام جهنم خودمان
بهشت دیگران را می‌‌بینیم ...
... ادامه
حامد@ پسر تنها
43723151760459489485.jpg حامد@ پسر تنها
اي دادبي دا ميگن دوما جامعه كم شده ها بيا ببين اين اثار اجتماعيش خدا يا اين دست استكبار جنايتكارو قط كن كه باعث كمبود دوماد شده امييييييييييييين يه نو ع نگاه ديگم اينكه تمرين قبل مسابقس لابد نه دخترا {-7-}
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
#ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻣﺮﻭﺯ #ﺗﺮﺷﯽ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ #ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻘﯿﻪ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ #ﺳﺎﻃﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺗﻮﺵ... {-181-}{-137-}{-163-}
Mostafa
Mostafa
كارمان به جايي رسيده كه طوري بايد دلتنگ شويم كه به كسي بر نخورد.......!!
MahnaZ
65xy7hcnwqnr3bh1diee_27015.jpg MahnaZ
اعوذ بالله من نفسی
بر از شر خودم

ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

"ن، سوگند به ،
و آنچه را با مي‏نويسند"

رب اشرح لى صدرى
سينه مرا
و يسر لى امرى
و را به من كن
و احلل عقده من لسانى
و از زبانم كن
يفقهوا قولى
تا را بفهمند...

روز همگی بخیر...{-142-}{-162-}
صوفياجون
ensha.jpg صوفياجون
موضوع ء: يك لقمه نان حلال
نان حلال خيلي خيلي خوب است. من نان حلال را خيلي دوست دارم. ما بايد هميشه دنبال نان حلال باشيم. مثل آقا تقي. آقاتقي يك ماست‌بندي دارد. او هميشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت مي‌دهد تا آبي كه در شيرها مي‌ريزد و ماست مي‌بندد حلال باشد. آقا تقي مي‌گويد: آدم بايد يك لقمه نان حلال به زن و بچه‌اش بدهد تا فردا كه سرش را گذاشت روي زمين و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بيراه نباشد.
دايي من كارمند يك شركت است. او مي‌گويد: تا مطمئن نشوم كه ارباب رجوع از ته دل راضي شده، از او رشوه نمي‌گيرم. آدم بايد دنبال نان حلال باشد. دايي‌ام مي‌گويد: من ارباب رجوع را مجبور مي‌كنم قسم بخورد كه راضي است و بعد رشوه مي‌گيرم!
عموي من يك غذاخوري دارد. عمو هميشه حواسش است كه غذاي خوبي به مردم بدهد. او مي‌گويد: در غذاخوري ما از گوشت حيوانات پير استفاده نمي‌شود و هر چه ذبح مي‌كنيم كره الاغ است كه گوشتش تُرد و تازه است و كبابش خوب در مي‌آيد. او حتماً چك مي‌كند كه كره الاغ‌ها سالم باشند وگرنه آن‌ها را ذبح نمي‌كند. عمويم مي‌گويد: ارزش يك لقمه نان حلال از همه‌ي پول‌هاي دنيا بيشتر است!{-57-}
رضا
رضا
به من میگن مدیر ورشکسته درآمد ماه گذشته سایت 24,400 ریال شهریار بیا تراز بگیر {-7-}
شهریار بریم اعلام ورشکستگی کنیم شاید بهمون وام بدن :)
شهريار
Morteza
Morteza
ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ ، ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ ، ﻣﻌﻠﻢﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ ، ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ:ﺑﻨﻲ ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ | ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ ﻳﻚ ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮﻱ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ | ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ ،ﻣﻌﻠﻢﮔﻔﺖ: ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﮔﻔﺖ: ﻳﺎﺩﻡ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ ، ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﻳﻌﻨﻲﭼﻲ ؟ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻲﺣﻔﻆ ﻛﻨﻲ؟!
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:ﺁﺧﺮﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖ ﻭﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ،ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ
ﻣﻦﺑﺎﻳﺪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭﻫﻮﺍﻱ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺷﻢ ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ


ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ، ﻫﻤﻴﻦ؟!ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﺎﻳﺪﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﻣﻴﻜﺮﺩﻱ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺗﻮ ﺑﻪﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻤﻴﺸﻪ!
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:ﺗﻮ ﻛﺰ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻲ ﻏﻤﻲ | ﻧﺸﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ ﺁﺩﻣﻲ
... ادامه
Mostafa
Mostafa
اقا اين بچه همسايمون به ماگفت بيا برام فوتبال نصب كن
مام رفتيم
كارم كه تموم شد
برگشت خيلى جدىگفت
الان تو هوش سياهى

اونجا بود كه دباره متولد شدم
:)
دیدگاه · 1392/04/18 - 01:51 ·
7
نگار
12086293204.jpg نگار
شهريار ميخوام برات تو روياهام جشن تولد بگيرم

از لحظه لحظه هاي جشن تو خيالم عكس بگيرم

من باشم و تو باشي و فرشته هاي آسمون

چراغوني جشنمون، ستاره هاي كهكشون

به جاي شمع ميخوام برات غمهات و آتيش بزنم

هر چي غم و غصه داري يك شبه آتيش بزنم

تو غمهات و فوت بكني منم ستاره بيارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بكارم

كهكشونو ستاره هاش درياو موج و ماهياش

بيابونا و بركه هاش بارون و قطره قطره هاش

با هفت تا آسمون پر از گلاي ياس وميخک

بال فرشته ها و عشق و اشتياق و پولک

عاشقتو يه قلب بي قرار و کوچک

فقط مي خوان بهت بگن :.

.

.

.

تولدت مبارک
{-35-}{-35-}{-35-}{-241-}
Mostafa
Mostafa
متن آهنگ قــانــون



براي جلبِ اعتمادِ تــو از همه ميگذرم ..كه تنها شم
مي ارزه كه به خاطرت .. تو جمع ازقبل سربه زيرتر باشم !
همه هميشه باورم كردن .. تو شك كني به من مي ترسم*
هيچوقت از ارتفاع نترسيدم.. ولي از افتادن مي ترسم
من با كسي دعوا نميكردم .. ولي به خاطر ِ تو جنگيدم
باور نميكنم منِ مغرور دارم به تـــو جواب پس ميدم!
من قانون ِ خودمو واسه تــو حاضرم شدم بشكنم اينجوري
هميشه م به تو وفادارم وقتايي كهخيلي ازم دوري *
من به صدات انقدر معتادم! كه با دو روز قهر تو مي ميرم
تو بدترين شرايطم باشم صدام كني آروم ميگيرم
معنيِ هر نگاتو ميفهمم حتي تو يه اتاق ِ تاريكم
صدام بزن تا مطمئن باشم يادتنرفته اسم ِ كوچيكم
اون شب كه روي پله ها بوديم دلم ميخواست يه لحظه برگردي
واسه بغل كردنِ من بايد از فرصت استفاده ميكردي
از تو به اندازه ي اين مدت شام دو نفره طلبكارم
من دست به هر كاري زدم واست.. چرا نميفهمي دوسِت دارم؟



جملات ستاره دار در اجرا تغيير كرده اند
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ