MahnaZ
#حقشه!
یه روزی یه #مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که #زنش یهو #ماهی_تابه رو می کوبه تو #سرش!
#مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟
#زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب #شلوارت یه تکه #کاغذ پیدا کردم
که توش اسم #جنى (یه دختر) نوشته شده بود…
#مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای #مسابقه #اسب_دوانی رفته بودم
#اسبی که روش #شرط بندی کردم اسمش #جنی بود.
#زنش معذرت خواهی می کنه و می ره به کارای خونه برسه.
سه روز بعد، #مرد داشت #تلویزین تماشا می کرد
که #زنش این بار با یه #قابلمه ی #بزرگتر می کوبه تو سرش به طوری که #مرده تقریبا #بیهوش می شه.
#مرد وقتی به خودش میاد می پرسه این بار برای چی منو زدی؟
#زنش جواب می ده: آخه #اسبت #زنگ زده بود!
یه روزی یه #مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که #زنش یهو #ماهی_تابه رو می کوبه تو #سرش!
#مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟
#زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب #شلوارت یه تکه #کاغذ پیدا کردم
که توش اسم #جنى (یه دختر) نوشته شده بود…
#مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای #مسابقه #اسب_دوانی رفته بودم
#اسبی که روش #شرط بندی کردم اسمش #جنی بود.
#زنش معذرت خواهی می کنه و می ره به کارای خونه برسه.
سه روز بعد، #مرد داشت #تلویزین تماشا می کرد
که #زنش این بار با یه #قابلمه ی #بزرگتر می کوبه تو سرش به طوری که #مرده تقریبا #بیهوش می شه.
#مرد وقتی به خودش میاد می پرسه این بار برای چی منو زدی؟
#زنش جواب می ده: آخه #اسبت #زنگ زده بود!
... ادامه
دیدگاه
صوفياجون
1392/08/30 - 22:07
MahnaZ
1392/09/1 - 13:03