انسان
این واژه را میشنود
واژه
از پوستش رد میشود
با نگاهی پایین میرود
اسبهای قلبش
شیهه میکشند
تندتر میدوند
بر سینهاش
محکمتر
سم میکوبند
نگو دوستت دارم
انسان باور میکند
افسارِ اسب وحشی را
به دستت میدهد
به تو تکیه میکند
در آغوشت اشک میریزد
یالهایش را میدهد تو شانه کنی
انسان باور میکند
و عشق
دردناکترین اعتقاد است
اعتقادی که با سیلی پاک نمیشود
به انسان نگو دوستت ندارم
ضربانش کند میشود
پای اسبهایش میشکند
اسبها
بر زمین میافتند
درد میکشند
انسان
میباید
حیوان را راحت کند
انسان عرق میریزد
اشکهایش
در بالشت جمع میشود
عطرِ موهایت را حبس میکند
نفس نمیکشد
بالشت را روی سینهاش میگذارد
به قلبش گلوله میزند
بخارِ گرم
از گلوی اسبها بالا میرود
از دهانشان بیرون میجوشد
سینهی انسان سبک میشود
اسبها
به سمتِ کوهستان دور میدوند
سمهایشان
صدا ندارد
یالهایشان
یخ بسته
عشق
از دست میرود
انسان گناه دارد
نگو دوستت دارم
انسان باور میکند
نگو دوستت ندارم.
(رضا ثروتی)