در پشت سکوت
شاید هم در پناهش
و نگاه تلخ تو
شاید هم در پناهش
باتو..شاید هم در پناه تو
دم با تو خرج میکنم
میگذرد و میگذردو در شاهد شب
و سوگندی غریبانه به ماه
من را هدیه میکنم به غریزه ات
آن دم ، دردَم... بی فوت وقت می پذیری
بی چرا
بی شک
بی چون.بی زیرا
رخوت هذیان هایت در تنم می پیچد
و دردم،در دَم در ناله ای گم میشود!
صدای گرمت
نوای رحمی که به من داری
و تلاطم نبض های داغت
همه و همه دردم را مسکوت میکند
شب است.. شاهد ما
ودر ناله ی جیرجیرک ها
بی شک و بی چرا
با خود میگویم
تو عاشق ترینی اما
بی شک کذب محض است
صبح میشود وباز اغاز بازنگری لحظات قبل تر از شب
هذیان نمیگویی
شاهدی نیست
پر از شک وچرا
پر از خالی.
اما بازمیگویم تو عاشق ترینی
درپناه بی پناهی ها
هر لحظه ذکر زبانم دوستت دارم جاری میکنم
تا باورکنی...
اما...من...باور نمیکنم
و دوستت دارم
من ِ بی منم را پیش تو امانت میدهم
تا در بی قراری فردا
بی پناهی ها
زیر سلطه ی جمع من و تو
فردا روزی
در صبحِ خود صبح
بی غریزه
نه به یاد قبل تراز شب
جان نثار که نه
یک محبت بی غریزه نثارم کنی
یک بوسه ی بی هوس
یک بوسه ی بی هویت
تا باشد صبحی بی هیچ شبی
شک طلب نکنی
... ادامه
خدای تو به ظلم و بدی فرمان نداده وقتی از شیطان بجای خدا فرمان میبری بازهم انتظار دست نوازش خدا رو داری. امام حسین علیه السلام میفرمایند: بترسید از ظلم کردن به کسی که جز خدا کسی را ندارد. تو گستاخانه به کسی که پناهش خدا بود و فقط خدا ظلم آشکار روا داشتی و هنوز ایستاده ای و میگی خدا؟ بین من و تو فقط اون خدا حکم میکنه و بس و من فقط به این راضیم
1393/10/7 - 18:53جالبه
1393/10/8 - 17:07