یافتن پست: #چانه

یغما راد
اعیاد-و-فستیوالها-در-دبی-1.jpg یغما راد
نمایش همه اعیاد و فستیوالها در دبی

تقویم دبی معمولا برای مسافران توردبی، فستیوال ها و رویداد های مهم را ثبت کرده است.
دبی تنها کشور در جهان می باشد که دو فستیوال مخصوص خرید و خرده فروشی اختصاص داده است. ماه حراج و خرید از ژانویه آغاز می گردد و دارای تخفیف، چانه زنی فراوان و سرگرمی های دیگر است.با تور ارزان دبی از این فستیوال ها لذت ببرید. دیگر فستیوال های جالب دبی در ژوئن آغاز می گردد. هنر در دبی فراموش نشده است.
در این ماه گالری های گوناگون و نمونه نقاشی های مهم در جهان برگزار می گردد.
مسافران تور دبی باید به حرمت ماه مقدس رمضان، رعایت قوانین دبی را انجام دهند.
به آخرین روز ماه رمضان “فطر” می گویند که یکی از اعیاد در دبی به شمار می رود. در این روز همه به پاس شکرگزاری به مسجد می روند و نماز روز عید فطر را می خوانندمنبع : تور ارزان دبی
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1395/03/20 - 10:12 ·
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تخلف دردناک کادر درمان یک بیمارستان در خمینی شهر؛
شکافتن بخیه‌های بیمار خردسال به خاطر 150 هزار تومان!
کافی است به این پرونده که تاسف وزیر و مسئولان این عرصه را هم به دنبال داشته دقت کنیم تا پی ببریم که هزینه بخیه زدن زخم چانه یک کودک خردسال که می‌تواند ماحصل بازیگوشی روزمره یک کودک باشد، 150 هزار تومان شده است؛ آن هم در بیمارستانی دولتی! آیا با این حساب جا ندارد که از هزینه های درمانی دردهای بزرگ تر هراسان شویم؟
... ادامه
[لینک]
bamdad
bamdad
دوست داشتن کسی که
معنی دوست داشتنت را نفهمد
درست مثل توضیح دادن قانون نسبیت
برای مادر بزرگت است
تو چانه میزنی و او بافتنی اش را می بافد . . .

"آلبرت انیشتین"
{-15-}
دیدگاه · 1393/11/12 - 19:58 ·
1
bamdad
bamdad
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …

{-109-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
هَـمیشه بـآید کَسـی باشد کـــہ مــَعنی سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هایَتـــ را بفهمد هَـمیشه بـآید کسـی باشد تا بُغض‌هایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد بـآید کسی باشد کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد کسی بـآشد کـــہ اگر بهانه‌گیـر شدے بفهمد کسی بـآشد کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن بفهمد به توجّهش احتیآج داری بفهمد کـــہ درد دارے کـــہ زندگی درد دارد بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده است.
... ادامه
bamdad
bamdad
توی خیال من

ماهی ها پرواز میکنند

و ستاره ها شنا ،

و تو دست هایت را زده ای زیر چانه ات

و به من فکر میکنی ..

{-39-}
دیدگاه · 1393/09/19 - 19:49 ·
2
شهرزاد
10670128_916755575004626_2837604872145664315_n.jpg شهرزاد
همیشـہ بایـב ڪسے باشـב..

تا بغض‌هایت را قبل از لرزیـבלּ چانه‌ات بفهمـב

.

.
بایـב ڪسے باشـב … …

ڪـہ وقتے صـבایت لرزیـב بفهمـב

ڪـہ اگر سڪوت ڪرבی، بفهمـב …

.

.
ڪسے باشـב ڪـہ اگر بهانه‌گیر شـבے بفهمـב

ڪسے باشـב ڪـہ اگر سرבرב را بهانـہ آورבے براے رفتـלּ و نبوבלּ بفهمـב بـہ توجهش احتیاج בارے

.

.
بفهمـב ڪـہ בرב בارے ڪـہ בلگیرے
... ادامه
bamdad
bamdad
خــدایـــآ
دستانم را زده ام زیر چانه ام
مات ومبهوت نگاهت میکنم
طلبکار نیستم
فقط مشتاقم بدانم
ته قصه چه میکنی؟
بامن

:(
رضا
14-6-22-04717opl.jpg رضا
zoolal
zoolal
دوستــــــــ داشتن کسی که معنی دوست داشتن را نفهمــــــــــد
درست مثل توضیح دادن قانون نسبیت برای مادر بزرگت اســـــــت
تو چانه میزنی و او بافتنی اش را میبافــــــد . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 18:47 ·
4
zoolal
zoolal
بساط کرده ام
و تمام نداشته هایم را
ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ…
بی انصاف چانه نزن
ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ …
به قیمت عمرم
تمام شده!
دیدگاه · 1393/03/20 - 15:51 ·
6
zoolal
zoolal
خدایا دستهایم را زده ام زیر چانه ام !!
مــاتـــ و مبهوتــــ نگاهت میکنم...
طلبکار نیستم..
فقط مشتاقم بدانم ته قصه ات چه میکنی با مــن
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/16 - 16:34 ·
3
♥هـــُدا♥
l2cg47wns29n5p32mew.gif ♥هـــُدا♥
خدایادستهایم رازده ام زیرچانه ام...
مات ومبهوت نگاهت میکنم...طلبکار
نیستم...فقط مشتاقم بدانم...ته قصه
چه میکنی بامن...
دیدگاه · 1392/12/22 - 10:42 ·
6
bamdad
bamdad
خدايا....

دستانم را زير چانه ام زده ام.....

مات و مبهوت نگاهت مي كنم....

طلبكار نيستم....

فقط مشتاقم بدانم....

چه مي كني ته قصه بامن....
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/8 - 19:11 ·
1
iman
iman
هَـمیشه بـآید کَسـی باشد

کـــہ مــَعنی سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هایَتـــ را بفهمد

هَـمیشه بـآید کسـی باشد

تا بُغض‌هایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد

بـآید کسی باشد

کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد

کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد…

کسی بـآشد

کـــہ اگر بهانه‌گیـر شدے بفهمد

کسی بـآشد

کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّهش احتیآج داری

بفهمد کـــہ درد دارے

کـــہ زندگی درد دارد

بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ

بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران تنگــ شده استــ

همیشه باید کسی باشد

همیشه....
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/10 - 17:01 ·
4
bamdad
bamdad
خدایا دستانم را زدم زیر چانه ام ...

مات و مهبوت نگاهت میکنم ...

طلبکار نیستم ...

فقط مشتاقم بدانم

ته قصه چه میکنی با من؟
... ادامه
...
...
مشخصات حضرت محمد(ص):
مویش تانرمه گوش میرسید
نه لخت بودو
نه درهم پیچیده
چون شانه میشد؛بسان دانه های شن(ازهم جدا)بود..
برخی ازراویان نیزگفته اند:
مویش تاشانه میرسید؛بسیارپیش می آمدکه مویش رادرچهاررشته میبافت وهرگوشش میان دوبافته قرارمیگرفت؛بسیاری ازاوقات باموی خویش گوشهایش رامیپوشانید..
موهای شقیقه اش میدرخشیدند؛
موهای سپیدش درسروریش تاپایان عمرهفده عدبود..
موهای سرش انبوه بودند.
محاسنش نیزانبوه بودند؛
امابلندنبود.
بیشترسفیدی موهایش درمحاسن ..درچانه٫درسرودربناگوشهایش بود؛
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
بیدما ایته شب دعوا ببسته اب لب/////تمام رشت مشتیان همه دکفتید به میان/////جه هر طرف فوستیدی////دکان داران دوسته بید////هسه بیدین چه خبره////صحبت داس و تبره////کبلا تقی . اسمال گیجا.محرم رشتی.احمد گیجا. غلام قربعلی چوماق.اب لب ممد دماغ. انزا زرنگ صیقلان. حسن لاجی ساغریسازان..حسین خالق خط ماشین اره اورا شویی هچین..منوچهر جوازی بو امی عباس نیازی بوحسین کیلویی.. انوش..مشت حبیب زغال فروش..امی عظیم رشتی نوبو ..اون که تهران مشتی بو..بکنده بو خو زاکته...اون که بزه بو افت..
منم هس ده مستما///می قش خوب دوستما///داد بزما چی هست چیه ///شیمی میان مشیتی کیه////یکو ایتا بگفته که یالا بزن به چاک بوشو///داخل مشتیان نوبو///تی دست تی کمر نزن ///چانه بی خودی نزن///
بگفتما خیال کنی که من کیم...شیره خور تریاکیم///من هونما می مشت جا ده نفر زنم ایجا///همه مرا نیگا کودید...بیش امویید کنار شویید////می دست مشت کودما///چشم درشت کودما////جست که بزم نا خبر ///همه فوستیدی می سر///تی چوم نیدینه روز بد //چوب چوماق مشت و لگد///بس که بخوردم بیج و تاب ///یهو ویریشتما جه خواب////
من کویه مشتیان کویه
قدیم رشتیان کویه
تقدیم به هر چی رشتیه{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-23-}{-23-}
5 دیدگاه · 1392/10/19 - 23:03 در گیلک ·
8
bamdad
bamdad
خدایا….
دستانم را زده ام زیر چانه ام
مات ومبهوت نگاهت میکنم
طلبکار نیستم
فقط مشتاقم بدانم
ته قصه چه میکنی؟
بامن…
samyar
samyar
چون کودک بی اراده راه افتــــادم

با پــــای نگـــــاه در گنـــاه افتادم

از گونه به سمت چانه ات لغزیدم

از چـــــاله در آمدم به چاه افتادم . . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/08/30 - 11:15 ·
2
صفحات: 1 2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ