یافتن پست: #آباد

ıllı YAŁĐA ıllı
24756_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
آی بَــــرار از تی کار آبادَ بِ اَ دیار... خدا تَــــرَ قوت بَده ، گیله مرد چایی کار{-154-}
1 دیدگاه · 1393/04/24 - 21:17 در گیلک ·
8
soheil
soheil
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ:
ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,
ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡﻧﺪﺍﺭﻩ,
ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ;
ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ
ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/12 - 18:17 ·
9
zoolal
zoolal
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد
آن چنانی که فقط
خاطره ای می ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه ی خود
جامه ی اندوه مپوشان هرگز
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 16:16 ·
4
...
1960041_643238475725227_32070225_n.jpg ...
مشهدبهار92احمدآباد...##
دیدگاه · 1393/03/19 - 14:12 ·
8
sam
sam
دوستان ببخشید نمیتونستم یکی یکی دعوت کنم ولی الان اینجا میگم :
که همتون بدونید ، من نامزد کردم و آخر خرداد هم مراسم نامزدیمه
از همینجا هم از همتون دعوت میکنم که تشریف بیارید
آدرسم میدم : تهران - سعادت آباد - بلوار دریا - انتهای خیابان صرافها - شماره 37 - تالار پذیرایی امیتیس
از ساعت 19 الی 24 خوشحال میشم بیاید
عزیزان خواهشا گل ، کادو و شیرینی نیارید
..
..
.
.
.
..
فقط دوستان دارید میاید سر راه یه نامزد هم واسم بیارید فحش ندید من بد دهنما...
... ادامه
Noosha
139303121727301832896074 (1).jpg Noosha
{-60-}
رییس اورژانس کشور گفت: در پی طوفان امروز ۳ تن در پایتخت کشته شدند.به گزارش ظهور۱۲،دکتر امین صابری‌نیا در گفت‌وگو با ایسنا، افزود: بر اثر وزش طوفان کم‌سابقه بعدازظهر امروز در پایتخت برابر آمار اولیه تا کنون ۳ تن از هموطنان بر اثر سقوط درخت در مناطق نارمک و جنت‌آباد جان باختند و ۲۷ نفر نیز مجروح شدند.وی افزود: ۱۷ نفر از مجروحان در سطح شهر تهران به دلیل وزش باد شدید به دلیل عدم تعادل مجروح شدند و ۱۰ نفر دیگر نیز که مسافر یک دستگاه اتوبوس در مسیر قم بودند با وزش طوفان و از دست رفتن دید راننده در تصادف اتوبوس مذکور مجروح و روانه بیمارستان شدند.
دیدگاه · 1393/03/12 - 19:42 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،

غصه هم میگذرد

آن چنانی که فقط

خاطره ای می ماند

لحظه ها عریانند

به تن لحظه ی خود

جامه ی اندوه مپوشان هرگز
... ادامه
zoolal
zoolal
روزگاری جاده بودم، جاده ای غرق تردد
جاده ای كز رفت و آمد لحظه ای خالی نميشد
من كه بسياری غريبان را به آبادی رساندم
عاقبت خـود ماندم و ويـــــرانه و تنــــهايی خود
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/7 - 12:20 ·
6
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1401044353482394_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
امروزت را زندگــــی کن . نه دیروز را؛ نه فردارا؛ فقط امــــروز را… لحظه های زندگیت را آباد کــن ، هرگـــز . امروزت را به فردا اجاره نــــده!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/5 - 00:18 ·
7
zoolal
zoolal
ﻫﻤﻪ ﺧﺮﺍﺑﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺑﯿﻢ !
ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﻻﻑ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ و ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺧﻼﻗﯿﻢ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺍﺧﻼﻕ !
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍهی های ﻣﺎ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﺒﺎﺩﺍ
ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻣﺎ ﻗﺎﺗﻼﻥ ﺭﻭﺡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮔﺬﺭﯾﻢ …
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/1 - 11:49 ·
3
zahra
zahra
دختره‌ تازه‌ فوق‌ ديپلمشو تو رشته پرورش تخم‌ پرندگان‌ اهلي از دانشکده‌ غيرانتفاعی‌ و غيرحضوري تو قريه مسلم آباد به‌ زور۳ ترم مشروطی، دو جلسه‌ تشکيل شورا، نامه از امام جماعت‌ مسجدشون‌ گرفته‌ اونوقت ميگه:ازاين‌ مملکت بايد رفت، سقف اینجا واسه‌ من‌ کوتاس

خوب‌ عزیز من‌ کلیپستو بردار :|
دیدگاه · 1393/02/30 - 10:00 ·
3
غزل
غزل
مشهد ینی...

ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺗﻬﺮﻭﻥ ,ﺑﻠﻮﺍﺭ ﻣﻠﮏ ﺁﺑﺎﺩ...
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﮐﻮﺭﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺍﺧﺮ
ﻭﮐﯿﻞ ﺁﺑﺎﺩ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﭘﯿﺮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﻩ ﺩﯼ
مشهد ینی عطر کلبه
مشهد ینی یک خیابون راهنمایی و یک ذرت مکزیکی دولپی
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺩﺳﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺭﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﺧﻢ
ﺷﺪﻥ ﻭﺳﻂ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺣﺮﻡ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﻭ ﺻﻔﺮ،ﻣﺸﻬﺪ
ﯾﻨﯽ ﺳﻄﻞ ﻫﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺻﻒ ﺷﻠﻪ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﮐﻮﻫﺴﻨﮕﯽ ﯾﻨﯽ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﻫﻔﺖ ﺗﯿﺮ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﺗﺎ ﻃﺮﻗﺒﻪ ﻭ ﺷﺎﻧﺪﯾﺰ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺩﺧﺘــﺮ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﺘﯿﭗ ﺧﻮﺵ ﭘﻮﺵ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺯﯾﺮ ﭘﻞ ﻫﺎﺷﻤﯿﻪ،ﭘﻞ ﺻﯿﺎﺩ،ﭘﻞ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ،ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺭﯾﺲ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺭﯾﺲ ﻫﺎﺷﻤﯿﻪ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺗﮏ ﭼﺮﺡ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﻩ،ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻥ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﺻﺒﺢ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ،ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ،ﻟﻤﮑﺪﻩ ﻭ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﺷﺒﺎ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺗﻮ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻭ ﺷﺎﻧﺪﯾﺰ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺳﺎﻗﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﺤﺮﻡ ﻭ ﺻﻔﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻭﺭﺯﺵ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﻣﻠﺖ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﺨﺘﻪ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺑﺮﺝ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﺘﺎﺭﻩ،ﯾﻨﯽ ﮐﻮﭼﻪ
ﺩﺍﻟﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﻃﺒﺮﺳﯽ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺷﻬﺮ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ،ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ
ﺷﻬﺮ ﺑﯽ ﮐﻨﺴﺮﺕ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﺎ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎﻫﺎﺍﺍﺍﺍ
... ادامه
zoolal
6.gif.jpg zoolal
گفتم تو فرهاد منی
گفتی تو شیرینی مگر؟
گفتم خرابت می شوم
گفتی تو آبادی مگر؟
گفتم ندادی دل به من
گفتی تو جان دادی مگر؟
گفتم ز کویت می روم
گفتی تو آزادی مگر؟
گفتم فراموشم نکن
{-35-}گفتی تو در یادی مگر؟!؟!؟
دیدگاه · 1393/02/25 - 22:12 ·
5
zoolal
zoolal
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچه که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز. {-35-}
دیدگاه · 1393/02/25 - 21:42 ·
3
Majid
akserver.ir_13953481701.jpg Majid
دوستی تعریف می کرد که صبح یک زمستان سرد که برف سنگینی هم آمده بود مجبور

شدم به بروجرد بروم...


هوا هنوز روشن نشده بود که به پل خرم آباد رسیدم...

وسط پل به ناگاه به موتوری که چراغ موتورش هم روشن نبود برخوردم...

به سمت راست گرفتم، موتوری هم به راست پیچید... چپ، موتوری هم چپ...

خلاصه موتوری لیز خورد و به حفاظ پل خورد و خودش از روی

موتور پرت شد توی رودخونه...


وحشت زده و ترسیده، ماشین رو نگه داشتم و با سرعت رفتم

پایین ببینم چه بر سرش اومد ، دیدم گردن بیچاره ۱۸۰ درجه پیچیده...

با محاسبات ساده پزشکی، با خودم گفتم حتما زنده نمونده...


مایوس و ناراحت، دستم را گذاشتم رو سرم و از گرفتاری پیش آماده اندوهگین بودم...

در همین حال زیر چشمی هم نیگاش می کردم،...


باحیرت دیدم چشماش را باز کرد... گفتم این حقیقت نداره...

رو کردم بهش و گفتم سالمی...؟


با عصبانیت گفت: "په **** مثل یابو رانندگی موکونی...؟ "


با خودم گفتم این دلنشین ترین فحشی بود که شنیده بودم...

گفتم آقا تو رو خدا تکون نخور چون گردنت پیچیده....


یک دفه بلند شد گفت: شی پیچیده؟ شی موی تو؟ هوا سرد بید کاپشنمه از جلو

پوشیدم سینم سرما نخوره!خندهنیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:09 ·
zoolal
zoolal
نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم می گذرد

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/7 - 16:16 ·
4
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
هر خرابی رو میشه آباد کرد جز ذات ِ خرابو...!!!
دیدگاه · 1393/02/2 - 22:37 ·
8
رضا
رضا
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست/بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب/سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست

که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین/نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر/ندانمت که در این دامگه چه افتادست

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر/که این حدیث ز پیر طریقتم یادست

غم جهان مخور و پند من مبر از یاد/که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/که بر من و تو در اختیار نگشادست

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد/که این عجوز عروس هزاردامادست

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل/بنال بلبل بی دل که جای فریادست

حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ/قبول خاطر و لطف سخن خدادادست




غزل شماره ۳۷
صوفياجون
240x240.jpg صوفياجون
{-35-}{-35-}{-35-}
علی‌اصغر بهاری از استادان موسیقی ایرانی و نوازنده برجسته ساز کمانچه می‌باشد.وی در دههٔ شصت،با «فرامرز پایور»،«جلیل شهناز»،«محمد اسماعیلی» و «محمد موسوی»،در «گروه اساتید»،همکاری داشت. علی اصغر بهاری،به سال ۱۲۸۴ در ناحیه بازار عباس آباد تهران متولدشد.وی در خردسالی به ساز کمانچه دل بست و نزد پدربزرگ خود،«میرزا علی خان بهاری»،به فراگیری کمانچه پرداخت و سپس در مکتب سه دایی خود که در یک قرن پیش جزو هنرمندان نامی ایران به حساب می‌آمدند دست به تکمیل تجربیات خود درکمانچه نوازی زد.وی در سال ۱۳۷۴ دیده از جهان فروبست.
zahra
zahra
رشتیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـها . . .
شتیـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـها . . .
√ رشتيها جزء اولين ايرانيها بودن كه به دختراشون اجازه رفتن به مدرسه
و تحصيل دادن..

√ اولین داروخانه شبانه روزی ایران(داروخانه کارون) و اولین خانه
سالمندان و معلولین ایران توسط دکتر آرسن در رشت احداث شد.

√ اولین بانک ایران (بانک سپه) در رشت تاسیس شد…

√ اولین بازیگر تئاترِ زنِ ایران (مرحوم فرخ لقا هوشمند) و همچنین
مرحوم حمیده خیرآبادی معروف به نادره و ملقب به مادر سینمای ایران رشتی
بود..

√ رشت اولین شهر برای صادرات و واردات با اروپا بود.
√ اولین کتابخانه ی ملی ایران, کتابخانه ملی رشت بود.

√ رشت تنها شهر در دنیاست که باران هایی بصورت خاکی در آن میبارد و
معروف به خاک باران است.

√ همچنین مرحوم محمود اعتمادزاده معروف به “به آذین” اولین مهندس کشتی
سازی در ایران ویکی از دو نفری در کل دنیاست که توانسته اند کلام رومن
رولان نویسندۀ معروف فرانسوی رابفهمند و به زبان خودشان ترجمه کنند.
علاوه بر این ایشان تنها کسی هستند که تعریفی از “آزادی ” ارائه داده
اند که هنوز تعریف دیگری بعد از آن نتوانسته است به جامعیت و دقت تعریف
ایشان از مقولۀ “آزادی ” باشد. او نیز متولد شهر رشت است.

√ معروفترین پروفسورها و مغزهای ایرانی در دنیا (پروفسور رضا, پروفسور
سمیعی, مرحوم پروفسور اکبرزاده , مرحوم دکتر بهزاد پدر زیست شناسی
ایران, دکتر محمدرضا عطرچیان عضو AFFILATE مهندسین سیویل آمریکا (ASCE)
عضو سازمان بین المللی کارشناسان ORDINEX که مرکز آن در کشور سوئیس
میباشد) و… رشتی هستند.

این ها لاف نیست!
بلکه عظمت یک شهر با پیشینه ی تاریخی, علمی و فرهنگیِ غنیست..

ایران با تمام اقوامش زیباست
... ادامه
Mostafa
Mostafa
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﻡﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﻪ:
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺷﺐﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﺗﻮ ﺷﻤﺎﻝ ، ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺻﻠﯽ ﺑﯿﺎﺩ، ﯾﺎﺩﺑﺎﺑﺎﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ ﺗﺮﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮕﻞﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ!
ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻪ:
... ﻣﻦ ﺍﺣﻤﻖ ﺣﺮﻑﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺧﺎﮐﯽ.
۲۰ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﻪ ﯾﻬﻮ
ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼﮐﺮﺩﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﯿﺸﺪ. ﻭﺳﻂ ﺟﻨﮕﻞ، ﺩﺍﺭﻩ ﺷﺐ ﻣﯿﺸﻪ، ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﯾﮑﻤﯽ ﺑﺎﻣﻮﺗﻮﺭ ﻭﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ، ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻡ!!
ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺟﻨﮕﻞ، ﺭﺍﺳﺖﺟﺎﺩﻩ ﺧﺎﮐﯽ ﺭﻭ ﮐﺮﻓﺘﻢ ﻭ
ﻣﺴﯿﺮﻡ ﺭﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ.
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺗﻨﺪ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ. ﺑﺎ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭﺑﯽ ﺻﺪﺍﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﻢ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩ.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﯽ ﻣﻌﻄﻠﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺗﻮﺵ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪﻓﮑﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻨﻢ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﻡ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻋﻘﺐ ﺟﺎﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﺎﻻ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﺸﮑﺮ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﺸﮑﯽ ﭘﺸﺖﻓﺮﻣﻮﻥ ﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﻠﻮ ﻧﯿﺴﺖ!!
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ!
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﻮﻣﺪﻡ ﮐﻪﻣﺎﺷﯿﻦ ﯾﻬﻮ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺟﻔﺖ ﻭ ﺟﻮﺭﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻧﻮﺭ ﺭﻋﺪﻭ ﺑﺮﻕ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﭘﯿﭻ ﺟﻠﻮﻣﻮﻧﻪ!
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻨﻢ ﯾﺦ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺣﺘﯽ ﺟﯿﻎ ﺑﮑﺸﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺩﺭﻩ.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻪﺧﺪﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺟﻠﻮﭼﺸﻤﻢ.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ، ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ، ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ
ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﭼﺮﺧﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﺎﺩﻩﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﻣﺪﺕ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ.
ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺳﻤﺖﺩﺭﻩ ﯾﺎ ﮐﻮﻩ ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﭙﯿﭽﻮﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﯾﻪ ﻧﻮﺭﯼ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻭﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﺩﻡ.
ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ.
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺗﻨﺪ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ.
ﺩﻭﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﻮﺭﺍﺯﺵ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﻭﻟﻮ ﺷﺪﻡ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﻭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻡ، ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ، ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖﺑﻮﺩﻧﺪ
ﯾﻬﻮ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺧﯿﺲ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺗﻮ،
ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﻣﻤﺪ ﻧﯿﮕﺎ! ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﻤﻘﯿﻪﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻫﻞ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
تنها امید منکه ناامیده ، امید من دوباره ته کشیده

لحظه به لحظه فکر نا امیدی ، این لحظات امونمو بریده

اون که میگفت با دستای دل من ، از قفس بی کسی آزاد شد

چی شد که با گریه ی من شاد شد ، با شبنم اشک من آباد شد


از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم ، خواستم دلم یه گوشه ای بمیره

خسته شدم ، چه انتظار سختی ، یکی بیاد جون منو بگیره

قلب من از تپیدنش خسته شد،نبضم با ضربه های معکوس مرد

قلب من ازخستگی خوابش گرفت ، این دل نا امید و مایوس مرد


شاید صدای زخمیه دل من ، مرحم زخمای دل تو باشه

شاید که قصه ی جدایی من ، نذاره هیشکی از کسی جدا شه



از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم ، خواستم دلم یه گوشه ای بمیره

خسته شدم ، چه انتظار سختی ، یکی بیاد جون منو بگیره

قلب من از تپیدنش خسته شد،نبضم با ضربه های معکوس مرد

قلب من ازخستگی خوابش گرفت ، این دل نا امید و مایوس مرد
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
0.344669001392083558_taknaz.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
رضا
81066558-5535913.jpg رضا
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ