چشم پر از نازت تو بگو قسمت کی شد...
بگو جواب اون شب گریه هام چی شد...
حالا که من نیستم با کی هم اغوشی...
شبا که تنهایی پیشش چی میپوشی...
حالا که من نیستم با کی هم اغوشی...
چی توی لیوانه چی داری مینوشی...
#رضا_شیری
#بهنام رعوفی
چی داری مینوشی

اغوشتو به غیر من برای هیچکی باز نکن
منو از این دلخوشیا ارامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشقو خواهشم
برا بودنه کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
منو تو اغوشت بگیر اغوشه تو مقدصه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به اتیش میکشه
نوازش دستای تو عادت ترکم نمیشه
فقط تو اغوشه خودم دقدقه هاتو جا بذار
به پای عشق من بمون هیچکسو جای من نیار
مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روی جسم و تن من
#مخاطب_خاصم

هر وقت در اغوشم بودی چشمانت را میبستی نمیدانم بخاطر

احساس زیاد بود...

یا

خود را در اغوش دیگری تصور میکردی...؟

ادم دوست داره گاهی غرق بشه

غرق شدن همیشه تو اب نیس...تو غصه نیس...توخیال نیس...

ادم گاهی دوست داره فقط تو #اغوش یه نفر غرق بشه...

آغوش
زانو هایم را به آغوش کشیدم

وقتی برای اغوش دیگری زانو زدی....

این روزها که من او را اه میکشم



او در اغوش دیگری اهی میکشد از سر شهوت



و بعدش نفسی راحت



... .

متأسفم برا اونايي كه
ولنتاينو به يه عروسک گوسفندو خرس خلاصه ميكنن

ولنتاين ينی "عشق"
... احساس"
بوسه"
نوازش"
آغوش "
و یه آیفون 5 ♥
مچکرم

من حوا...تو ادم...سیبی در کار باشد یا نه!در اغوش تو...بهشت جاریست...بوسه هایت طعم سیب میدهد...همین کافیست

خداوندا خودت گفتی همین نزدیک نزدیکی // از اشک نیمه شب هایم، ببین چقدر تا اسمون راهه؟
تو گفتی صبح نزدیکه ، بساط شب نمی مونه // که این چشم نخوابیده ، ببین تا صبح بیداره
خداوندا خودت گفتی، بخونم پاسخم میدی // روا کن حاجت دل رو، دلم بد جوری بی تابه
تو یادت هست پرسیدی، از احوال دل تنگم // به تو اهسته می گویم ، فقط می سوزه، می سازه
یه تکه ابر خاکستر، گرفته روی خورشید رو // از اون ابرا که می دونی ، نه رد می شه، نه می باره
اگر چه شاخه های مهر، دگر خشکیده اینجا // هنوزم عاشق نوری، نهال صبر می کاره
تو گفتی باز هم روزی، من و اغوش گرم تو // ولی شیطون بی ازارم، درخت تازه می کاره
خودت گفتی دعا کردن، کلید قفل حاجاته // کلید بنده ات اما، کنون در چاه افتاده
در این بازیچه #دنیا، که گاهی عقل گاهی عشق // هزاران شکرکین عقلم، به نبرد عشق می بازه
خداوندا ، تویی تو، این منم من ، نکته اینجاست // که این من های بی من، بر خدایی چون تو می نازه
چه حالی داره اون دستی، که دستش را تو می گیری // همون چشمی که می گریه، همون لب ها که می ناله
...