یافتن پست: #ببخش

Mostafa
Mostafa
bamdad
آقا تو زیاد تو کار شعر هستی یه زحمت داشتم برات , من متن آهنگای محسن چاوشی رو گذاشتم میخواستم تفسیر خودت رو برام بنویسی :) ممنون
Mostafa
Mostafa



افسوس بود و جز افسوس چیزی به شب نمی تابید
هرچشمه ای که می خشکید از چشم ما می افتاد
از روزگار دلگیرم ای کاش رنج آخر داشت
یوسف اگه برادر داشت کی توی چاه می افتاد
دل چشمه بود و می جوشید
وقتی خدا واسه ی مردم
هر روز یک کوزه رو میشکست
از تیکه هاش دل می ساخت
از تیکه تیکه ی قلبم
هی کوزه ساخت اما حیف
هی هرشب واسه من ِ تنها
از خون و خاک گِل می ساخت

بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست

تا چشم کار می کرد و
تا اعتماد می کردم
چشمم به هرچی که می دید
بی اعتماد تر می شد
معجون دردمندی از سردرد و دردسر بودم
با هر مسکن ِ تازه دردم زیادتر می شد
خشکیده تر شدم ای ماه
عکست توی کدوم چشمست
اینجا که هرچی می بینم دالون ِ تنگ و تاریکه..

اینجا که هرچی می گردم
راهی به سرپناهی نیست
روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه..

بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست
بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست..

7text.ir
... ادامه
bamdad
bamdad
خدايا

مارو ببخش كه در كار خير

يا "جار" زديم...

يا "جا" زديم...

:(
رضا
رضا
این وقت شب حتی روح سرگردان هم تو نمیدونم نیست :)
bamdad
bamdad
ıllı YAŁĐA ıllı
سلام
چطوری روح سرگردان؟
:)
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلام دوستان سلام خوبین انشالله ؟!!!
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
> در گذر از جاده زندگی آموختم :
>
>
> که می توان یک لحظه تصمیم

> گرفت و یک عمر رنج کشید
>

> که گاهی حق داری عصبانی

> باشی اما حق نداری ظالم باشی
>

> که مدارک قاب شده روی دیوار

> نمی تواند از تو انسانی شایسته

> بسازد
>

> که مجبور نیستی دوستت را

> عوض کنی اگر بدانی دوستت

> عوض خواهد شد
>
> که حتی زمانی که تصور میکنی

> چیزی برای بخشیدن نداری می

> توانی به کسی که کمک می طلبد

> ببخشی
>

> که اگر کسی آن گونه که تو می

> خواهی دوستت ندارد به این

> معنی نیست که در عشق او

> نقصی هست
>

> که با دوست می توان بهترین

> اوقات را داشت
>

> که کسانی که بیشتر دوست داری

> زودتر از دست می دهی……
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/24 - 18:33 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
دوستان سلام به روی ماهتون ؟ چگونه اید ؟؟؟؟؟؟؟؟!
Mohammad
1410266464996291_large.jpg Mohammad
مجري: جيگر تو چرا امروز انقدر ساکتي؟
جيگر: عاشق شدم! عاشق شدم! عاشق شدم!
مجري: بله!؟ مگه خرام عاشق ميشن!؟
فاميل: آقاي مجري با اين مهريه هاي امروزي ديگه فقط خران که عاشق ميشن!
جيگر: جيگرم! جيگرم! جيگرم!
مجري: خب حالا طرف کي هست!؟ ايشون هم مثل شما خر...ببخشيد جيگره!؟
فاميل: آقاي مجري حتماٌ خره که قبول کرده زن اين شه ديگه!
جيگره: نه...مثل من نيست! آهوئه! آهوئه! آهوئه!
فاميل: رفتي عاشق آهو شدي الاغ!؟ تو با اين اعتماد به نفست چطور سلطان جنگل نشدي!؟
{-18-}{-18-}
bamdad
bamdad
تـو بـه زیـبـایـیـه یـک شـاپـرکـی
تو بـه تنـهاییـه یـک قـاصـدکـی

تو مثل یه قرص ماهی توی شب
مثل این شعر که می خونم زیر لب

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام

چشم من مونده به در تا تو بیایی
نکـنه قسمت ما بـشه جـدایی

صدای تیک تیک ساعت داره میگه
که رسیدم به تهِ یک روز دیگه

شب و ماهش تو رو یادِ من میارن
غم وغصه توی قلب من می ذارن

دلم از شـدت تنـهایی تـو خـونه
می گیره هر شب و روز از تو بهونه

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام

ولی من هنوز می خونم , می دونم
تـا ابـد بـایـد کـه تنهـا بمـونـم

من می شم مثل یه برگ تو دست باد
که میره با سرعت از خاطر و یاد

یا مثـل یه گـلدون تـشنـه ی آب
که تو خواب اون میاد مدام سراب

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام


... بامداد ...

*بچه ها این ترانه رو چند ماه پیش واسه فرستادم
به نظرتون میخوندش؟
خدا کنه بخونه ، یکی از آرزوهای همیشگیم این بوده که یه ترانه از ترانه هامو بخونه
:(
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
bamdad
خوبی عریر مرد همیشه حاضر نمیدونم {-35-}
رضا
رضا
آنگونه نباشد پیغام خصوصی خود را بررسی نکنید .
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
رضا
خدا قوت رضا جان{-35-} سلام {-35-}
bamdad
bamdad
برای دوست داشتن خود باید ابتدا خویش را ببخشیم و باور کنیم که ما به دنیا آمده ایم تا اشتباه کنیم و به خود اجازه بدهیم تا گاهی ساده دل و ناشی باشیم، اما زود به سمت خدا برگردیم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/27 - 21:25 ·
6
رضا
رضا
shahin(غیرت_السلطان) تولدت مبارک شاهین جان امیدوارم همیشه شاد و موفق و سلامت باشی .
bamdad
bamdad
خدای خوب من سلام
سـلام خـدای بهتریـن
تو بهترین و خوب من
رفیق من ، تنهاترین

همیشه یار من توئی
تو سـختترین دقـایقم
تو لحظه های واپسین
همون زمان که عاشقم

یـادم مـیاد زمـانی کـه
دری به روم باز نمی شد
هیچکی نبود کمک کنه
نمی دونم باز چی می شد؟!

به این در اون در می زدم
که کار من درست بشه
پشـت منم کـسی نبـود
می گفتم این چه رسمشه؟!

فقط تو بودی اون زمان
تنهـاترین رفیـق مـن
رفیق که من چه عرض کنم
تو بهـترین غـریق مـن

منو ببخش که غافلم
بزرگی تو رو ، خدا
زمانی من به خود میام
که گشته ام زتو جدا

خدا تو رو شکر می کنم
واسه تمام خوبیات
برای اینکه تو منو
تو سختیا یادت میاد

می دونی من تو رو دارم
امیـد مـن فقـط تـوئی
من که کسی رو ندارم
تو دوست کهنه و نوئی

بازم سلامت می کنم
می گم که دستمو بگیر
تو رو خدا ببخش منو
گناهامو به دل نگیر

خدای خوب من سلام
سـلام خـدای بهتریـن
تو بهترین و خوب من
رفیق من ، تنهاترین...

... بامداد ...

تقدیم به دوستای خوبم در شبکه ی نمیدونم...
{-35-}{-35-}{-35-}
setareh 22
5669eee14338795aa689d526055cd5c7_500.jpg setareh 22
خدایـــــــــــــا؛
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛
بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛
مرا ببخش ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/19 - 12:03 ·
5
bamdad
attach_6436.jpg bamdad
{-105-}
bamdad
bamdad
ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﻋﻮﺍ :
.
.
.
ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻋﺸﻖ ﻣﻨﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ،ﺑﺎﯼ
ﭘﺴﺮ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻧﺰﻥ،ﺑﺎﯼ
ﺩﺧﺘﺮ :ﺁﺭﻩ ﻟﯿﺎﻗﺘﺖ ﻫﻤﻮﻥ gf ﻗﺒﻠﯿﺖ ﺑﻮﺩ،ﺑﺎﯼ
ﭘﺴﺮ : ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺧﻼﻕ ﮔﻨﺪﺕ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺖ ﮐﻨﺎﺭ،ﺑﺎﯼ .
ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﮕﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻡ؟؟ﺑﺎﯼ .
ﭘﺴﺮ : ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﯼ؟ﭼﮑﺎﺭﮐﺮﺩﯼ؟ !!!ﺑﺎﯼ .
ﺩﺧﺘﺮ : ﺁﺭﻩ ﺑﮕﻮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﮕﻪ؟ ﺑﺎﯼ .
ﭘﺴﺮ :ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮔﻠﻢ،ﺑﺎﯼ
ﺩﺧﺘﺮ :ﭼﺮﺍ ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﺎﯼ
ﭘﺴﺮ : ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺳﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺎﯼ
ﺩﺧﺘﺮ : ﭘﺲ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻌﻼ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻦ، ﺑﺎﯼ
ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ،ﺑﺒﺨﺶ،ﺑﻮﺱ،ﺏﺍﯼ
ﺩﺧﺘﺮ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﺪﺍﺕ،ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ،ﺑﺎﯼ،
ﺷﻤﺎﻡ ﺑﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ،ﺑﺮﻭ ﺑﯿﻨﻢ، ﺑﺎﯼ !!!!!!!!!!!!!
ﯾﻌﻨﯽ ﯼ ﻣﺸﺖ ﺭﻭﺍﻧﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺗﺸﮑﯿﻞ
ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎﻱ

{-126-}
رضا
رضا
bamdad ببخش نشد درست صحبت کنیم همش سایت مشکل داشت .
رضا
رضا
تا این لحظه 5900 مطلب ارسال کردم .
soheil
soheil
پسری دختر زیبایی را تو خیابون دید.....

شیفته اش شد

با ادب و احترام جلو رفت وسلام کرد

یک ساعتی قدم زنان با یکدیگر صحبت میکردند

که یهویه مازراتی جلو پاشون ترمز کرد........

دختره به پسره گفت

خوش گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم....کاری نداری؟بای

پسر ساکت شد و آرام نگاه میکرد

دختر نشست تو ماشین

راننده بهش گفت خانوم ببخشید میشه پیاده بشی ؟

من راننده این آقا هستم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/6 - 12:49 ·
3
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ