تا حالا شده دلت تنگ بشه اما ندونی واسه کی ؟ تا حالا شده ناراحت بشی اما ندونی چرا ؟
تا حالا شده سر دوراهی بمونی اما ندونی سرِ چه دو راهی ای ؟ تا حالا شده دلت بگیره اما دلیلشو ندونی ؟
چرا اینجور موقع ها خدا کمکمون نمی کنه ؟ یا شایدم ما کمکشو متوجه نمی شیم و درک نمی کنیم .
یا اینکه ...
یا اینکه انقد بارِ گناهامون زیاد شده که کاری بهمون نداره ، ما رو جز بنده هاش نمی دونه ،
یا حداقلش اینه که منتظره برگردیم پیشش ؟! عنی ممکنه هنوز بعد از اینهمه گناه ، بعد از اینهمه
عهد شکنی منتظر باشه تا ما بازم برگردیم سمتش ؟! اگه آره ، واقعا منتظرمون باشه ،
من با چه رویی باید برگردم ؟! اون بخشندس اون می بخشه من چجوری فراموش کنم ؟!
با چه امیدی پیشش برگردم ؟! چه قدر از اینکه برگردمو دیگه کارای گذشته رو تکرار نکنم مطمئنم ؟!
اینکه میگه تو یه قدم بیا سمتم من چند قدم میام سمتت بازم میشه روش حساب کرد اونم بعد از اینهمه
خطا ؟!
الآن که می بینم و فکر می کنم می فهمم اونا دلتنگی واسه کسی ، ناراحتی واسه چیزی ،
سر دوراهی قرار گرفتن ، دلگیری یا هر چیزی که فکر می کردم نیست . تنها دلیلِ این بغض ،
این احساسِ گنگِ وجودِ آدم بعد از مرور بعضی چیزا فقط یه دلیل می تونه داشته باشه :
تا حالا شده از خودت متنفر باشی و دلیلشم بدونی و رنج بکشی ؟!
بغض کنی ؟!
احساس پوچی کنی ؟!
ولی کاری برای از بین بردن این تنفر نکنی ؟!
کاش یه روز این تا به حال شده ها هم بگذره و راحتت کنه از این عذاب .
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عشقم.عمرم.جونم.نفسممممممممممممممممممممم.
1393/02/6 - 23:45خوش اومدی عزیز دل منــــــــــــــــــــــــــــــ...
چه عجب خانوم خانوما؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!بلاخره سعادت نصیب من شد که ببینمت
پات چطوره شقایق جون؟؟؟
1393/02/6 - 23:46سلام بهتر شدی ؟
1393/02/6 - 23:47سلام ندا جونکم
1393/02/6 - 23:53ای جونم عسلمم اینجاست
قربونت برم گلکم
از دست این نت ندایی اعصاب نمیزاره برا ادم....ای جـــــــــــــــــــونم کم سعادتی از منه ک نمیدیدمت
1 هفته دیگه بازش میکنم ندا جونی راحت میشم
1393/02/6 - 23:54سلام رضا خان...شبت بخیر...ممنون بهترم 1 هفته دیگه مونده...
1393/02/6 - 23:55الهی خودم تنهایی فدات بشم....درکت میکنم عزیزم.خوشحالم که اینجایی ...امیدوارم این هفته هم زودتر بگذره گچ پاتو باز کنی بری ولگردی
1393/02/6 - 23:56سهلام ترانه جونکم...فدات نفسی تو خوفی؟
1393/02/6 - 23:56قربونت ناناز