یافتن پست: #بگذر

Majid
5c53c1abea8b15dc41abb684cab9ce04.jpg Majid
دیر آمدی دیگر

تمام شدم

من هزار شب بیخوابی از تو طلب دارم

از تو میگذرم

ولی اگر خدا هم از تو بگذرد

من از خدا نمیگذرم . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/12 - 11:38 ·
6
bamdad
bamdad
همیشه در سختی ها به خودم می گفتم. . .

” این نیز بگذرد ” هنوز هم می گویم . . .

اما حال می دانم آنچه می گذرد عمرِ من است. . .

نه سختی ها. .

:(
دیدگاه · 1393/05/7 - 21:59 ·
6
سید محمد محمدی
chicken-soup-for-the-soul.jpg سید محمد محمدی
داستانی زیبا از کتاب سوپ جوجه برای روح(مجموعه داستان های واقعی روحیه بخش): یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!" چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: اسمیت پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..." به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/5 - 18:24 ·
4
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
مائده
مائده
یه وقتایی یه جاهایی ادم چیزی نمی دونه....
bamdad
bamdad
خدایا
من در خودم مانده ام
ماندنی که سرانجامش به تباهی میرسد
کمکم کن از خودم بگذرم
تا بتوانم به تو برسم

{-47-}
دیدگاه · 1393/04/28 - 21:54 ·
7
sahel
sahel
خدايا...
ساده از خطاهايم بگذر!
همانگونه که ساده از ارزوهايم گذشتى...!!!
دیدگاه · 1393/04/28 - 14:10 ·
5
مائده
مائده
ماهی ها چه قدر اشتباه می کنند ؛
قلاب علامت کدام سؤال است که به آن پاسخ میدهند ؟
آزمون زندگی ما پر از قلابهایی است که وقتی اسیر طعمه اش می شویم، تازه می فهمیم ماهی ها بی تقصیرند !
حسد ، کینه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، شهوت ...
خداوندا دانشی عطا فرما تا از کنار این قلابها بگذریم که شاید دگر فرصتی برای برگشتن به پاکی دریا نباشد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/28 - 00:50 ·
7
Morteza
Morteza
راستی یه چیز دیگه
سلامای اجباریتونم قشنگه
لایک های اجباریتونم قشنگه{-7-}
bamdad
bamdad
زندگی‌ همین است


هر خاطره غروبی دارد...


هر غروبی خاطره ای...


و ما جایی‌ بینِ امید و انتظار...


چشم می ‌کشیم تا روزگار مان بگذرد ....


گاهی‌ هم فرق نمیکند چگونه...


فقط بگذرد....‍

{-196-}
دیدگاه · 1393/04/20 - 23:04 ·
6
soheil
soheil
وقتـــــــی سرفه ام میــــ گیرد
همه بـــــا لیوانـــی آب
بـــ سراغم می آینـــــــכ
اما وقتـــــــیכلــــــم می گیرכ.........
بیــــــــــ خیــــــــال، بگذریــــــــــم.....
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/15 - 20:32 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
سلووووووو منم اوووومدم {-7-}{-1-}یووووهوووووووووووو{-21-}{-35-}
رضا
رضا
بگذریم ...
دیدگاه · 1393/04/10 - 15:30 ·
9
SANAZ
SANAZ
ما دیگه نمیتونیم ادامه بدیم

( * عیدفطرمبارک * ) {-7-}
...
1354960151777584.jpg ...
Noosha
نداجان ساعت 6:30دقیقه اس
وپلکانم راتاب مقاومت نیست
وخواب میرودکه برمن مستولی گردد
آسمان روشن شده
ولیکن
من میدانم
که ابرهای سیاه غم دردلت میبارندهردم!
نداجان
خیلی دلم گرفته
چون دل توغمین است
زحزن توحزینم
کاش
اینها
همگی کابوسی باشندکه باصدقه ای بگذرند
وتعبیرش نکنیم
وبه آب گوییم وقرآن
که ای آب خوب دیدم
ای قرآن خوب دیدم
ولیکن
هیهات
وافسوس وصددریغ!
که خواب کابوس وارتقدیر
چنین سرنوشتش شومی تعبیرش گشت...
هیهات
هیهات....
....{-60-}
دیدگاه · 1393/04/8 - 06:36 ·
5
صوفياجون
عکس۰۹۶۵.jpg صوفياجون
4 دیدگاه · 1393/04/7 - 20:09 در طبيعت ·
6
bamdad
bamdad
روز های سختیست.

به دشواری می گذرند.

اما من تحمل می کنم.

تحمل می کنم و می ایستم در برابر این دنیا.

تنها به امید این که

این نیز بگذرد...

:(
دیدگاه · 1393/04/6 - 22:17 ·
3
صوفياجون
9©3ðùöø.jpg صوفياجون
الان با جوادوووو و عمادوووو در روستای روستای کوهستانی جاتون خالی :) :)
2 دیدگاه · 1393/04/6 - 18:35 توسط Mobile ·
6
zoolal
zoolal
میدانی رفیق
درد دل نمیکنم
زخمی که از عصب بگذرد
دیگر درد ندارد
دیدگاه · 1393/04/5 - 17:18 ·
7
bamdad
bamdad
گاهی فقط گاهی
با یک نگاه...
با یک نفس شاید
مواظبم بودی
پس بگذار و بگذر
نگران من نباش
خواستی بیا و مرا ببین
من هنوز تکیه به دیوار دلواپسی ایستاده ام
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/2 - 22:28 ·
6
soheil
soheil
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها

گشت بی سود و ثمر.

تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش

وای بر من می کند آماده بهر سینه ی من تیرهایی

که به زهر کینه آلوده ست

پس به جاده های خونین کله های مردگان را

به غبار قبرهای کهنه اندوده

از پس دیوار من بر خاک می چیند .

وز پی آزار دل آزردگان

در میان کله های چیده بنشیند .

سرگذشت زجر را خواند .

وای بر من!

در شبی تاریک از این سان

بر سر این کله ها جنبان

چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟

از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین

- کاندر آن هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد-

کی که بشکافد؟

یک ستاره از فساد خاک وارسته

روشنایی کی دهد آیا

این شب تاریک دل را ؟



عابرین! ای عابرین!

بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر

دشمن می رسد می کوبدم بر در

خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر

وای بر من!

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را؟

تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون

تیرهای زهر را دلخون

وای بر من!

نیما یوشیج
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/1 - 21:41 ·
4
صوفياجون
images.jpg صوفياجون

ناآشنا


باز هم قلبی به پایم افتاد

باز هم چشمی به رویم خیره شد

باز هم در گیر و دار یک نبرد

عشق من بر قلب سردی چیره شد


باز هم از چشمه ی لبهای من

تشنه ای سیراب شد ، سیراب شد

باز هم در بستر آغوش من

رهروی در خواب شد ، در خواب شد


بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز

خود نمی دانم چه می جویم در او

عاشقی دیوانه می خواهم که زود

بگذرد از جاه و مال و آبرو


او شراب بوسه می خواهد ز من

من چه گویم قلب پر امید را

او به فکر لذت و غافل که من

طالبم آن لذت جاوید را


من صفای عشق می خواهم از او

تا فدا سازم وجود خویش را

او تنی می خواهد از من آتشین

تا بسوزاند در او تشویش را


او به من می گوید ای آغوش گرم

مست نازم کن ، که من دیوانه ام

من به او می گویم ای ناآشنا

بگذر از من ، من ترا بیگانه ام . . .وبی
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
س.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
او خواهد آمد ... {-47-}{-35-}

با کوله باری از عشق وفا محبت صفا کرامت امید و عدل ..

خواهد آمد
با 313 یار و سران

خواهد آمد
با عطر نرگس

خواهد آمد
با ترنم مهر و دوستی

خواهد آمد
با کمال و اقتدار

خواهد آمد
با قلبی سرشار از صداقت

خواهد آمد
با بوی خوش مادر

خواهد آمد
با چهره ای همسان پیامبر

خواهد آمد
تا عدل واقعی و الهی را برقرار سازد

آمد
تا ظلم و جور را از بین ببرد

خواهد آمد
تا بچه ای گرسنه سر بر زمین نگذارد

خواهد آمد
تا مادری بخاطر فقر جگر گوشه اش را گوشه خیابان نگذارد

خواهد آمد
تا پدری شرمنده خانواده اش نباشد

خواهد آمد
تا جهل مدرن و سنتی را از بین ببرد

حتما خواهد آمد
این وعده خداست



( ) {-41-}{-155-}
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ