یافتن پست: #بیمار

soheil
soheil
سلام خسته نباشید خواهران و برادران گرامی {-35-}{-35-}{-35-}{-7-}{-7-}
zoolal
zoolal
خانه های قدیمی را دوست دارم
چایی همیشه دم است
روی سماور
توی قوری
در خانه همیشه باز است
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد...
غذاها ساده و خانگی است
بویش نیازی به هود ندارد
عطرش تا هفت خانه می رود
کسی نان خشکه ندارد
نان برکت سفره است
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد
دوستی ها حساب و کتاب ندارد
سلام ها اینقدر معنا ندارد
سلام گرگی وجود ندارد
افسردگی بیماری نایابی است ...
خانه های قدیمی را دوست دارم
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/16 - 12:23 ·
4
Noosha
139303121727301832896074 (1).jpg Noosha
{-60-}
رییس اورژانس کشور گفت: در پی طوفان امروز ۳ تن در پایتخت کشته شدند.به گزارش ظهور۱۲،دکتر امین صابری‌نیا در گفت‌وگو با ایسنا، افزود: بر اثر وزش طوفان کم‌سابقه بعدازظهر امروز در پایتخت برابر آمار اولیه تا کنون ۳ تن از هموطنان بر اثر سقوط درخت در مناطق نارمک و جنت‌آباد جان باختند و ۲۷ نفر نیز مجروح شدند.وی افزود: ۱۷ نفر از مجروحان در سطح شهر تهران به دلیل وزش باد شدید به دلیل عدم تعادل مجروح شدند و ۱۰ نفر دیگر نیز که مسافر یک دستگاه اتوبوس در مسیر قم بودند با وزش طوفان و از دست رفتن دید راننده در تصادف اتوبوس مذکور مجروح و روانه بیمارستان شدند.
دیدگاه · 1393/03/12 - 19:42 ·
6
zoolal
zoolal
فروغ فرخزاد
گریزانم از این مردم كه با من، به ظاهر همدم و یكرنگ هستند
نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز
ز جمع آشنایان می گریزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم كه با من، به ظاهر همدم و یكرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم كه تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شكفتند
ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند
دل من ای دل دیوانه من ، كه می سوزی از این بیگانگی ها
مكن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس كن این دیوانگی ها
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/9 - 14:46 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
در وادی تسلیم و رضا چون و چرا نیست
بیمار غمش را بجز از درد و دوا نیست

دوری نکن از حضرت معبود که معبود
نزدیک به قدریست که محتاج صدا نیست

گفتند حریفان سخنی چند ز وصلش
گفتند ولی درک سخن در خور ما نیست

جمعی ز وصلش نشناسند سر از پا
بی پا و سری در خور هر بی سر و پا نیست

در محضر سلطان خطا پوش خطا بخش
ای ترک خطایی بنشین جای خطا نیست

"دادند بپوشیم ندادند نپوشیم
ما را هوس پیرهن و شال و قبا نیست"

ما را نبود جز هوس بزم تو لیکن
در خدمت سلطان چه کنم جای گدا نیست

ساعی بگذر از خود اگر طالب مائی
زیرا که در این دایره جای من و ما نیست
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/6 - 10:55 در دوستها ·
8
Mohammad
mohammadali-keshavarz.jpg Mohammad
محمدعلی کشاورز: فردین هنرمند بسیار نجیب و والایی بود

ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
یه بیماری هم هست که وقتی یه پیامک خنده دارو برای کسی میخونی

اول میگه کی فرستاده؟

بعد میخنده!

اینا رو ولشون کنین خودشون خوب میشن :)))
ıllı YAŁĐA ıllı
IMG10284703.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
/
محمد هادی کریمی از دوستان و همکاران شهاب حسینی در پروژه سینمایی «طبقه وسط» درباره آخرین وضعیت سلامت این بازیگر سینما که در خبرها آمده به دلیل سکته قلبی در بیمارستان بستری شده است، توضیح داد.

محمد هادی کریمی در گفتگو با خبرنگار مهر با تکذیب خبر سکته شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون گفت: شهاب حسینی این روزها به دلیل فشار کاری زیادی که داشت، کمی احساس خستگی و بی‌حالی می کرد و همین مساله سبب شد تا شب گذشته را در بیمارستان بستری شود تا شرایط جسمی او به حد نرمال برسد.

وی تاکید کرد: شهاب حسینی دچار سکته قلبی نشده ، من روز گذشته به دیدن او در بیمارستان رفتم و خوشبختانه در شرایط جسمی مناسبی قرار داشت. او در حال حاضر در بیمارستان فوق‌تخصصی بستری است و به زودی مرخص خواهد شد.

کریمی در پایان تاکید کرد: شهاب حسینی نیاز داشت تا در بیمارستان بستری شود و بررسی های لازم را برای وضعیت فیزیکی‌اش داشته باشد.

یکی از رسانه های کشور، صبح امروز اخباری را مبنی بر سکته قلبی شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون منتشر کرده بود.

شهاب حسینی این روزها مشغول آخرین مراحل کارگردانی پروژه سینمایی «طبقه وسط» است. این فیلم با فیلمنامه محمد هادی کریمی ساخته می‌شود و او نقشی هم در این اثر دارد.
... ادامه
sam
sam
دل می تپد از لحظه دیدار پرستار

در سینه مرا هست دلی یارپرستار

هر لحظه شب باز کنم دیده خود را

بینم به برم دیده بیدار پرستار

چون بعد خدا اوست نگه دار مریضان

یارب تو خودت باش نگهدار پرستار

خود سوختن و نور نمودن به بر جمع

چون شمع شب افروز بود کار پرستار

آزرده کند خلق و رسولان خدا را

هر کس که بود در پی آزار پرستار

معیار پرستار چو پرسند بگویم

زینب بود اینجا همه معیار پرستار

مائیم دعا گوی پرستار و خدا نیز

باشد همه جا یار و ممد کار پرستار

«سیمرغ»چنین گفت که بهبودی بیمار
باشد همه از ارزش وآثار پرستار
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 21:51 ·
6
zahra
zahra
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﮔﺸﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻌﺪ ﺗﻮ

ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪﻩ :|
دیدگاه · 1393/02/29 - 09:42 ·
5
غزل
غزل
مرتضی پاشایی فوت کرد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مرتضی پاشایی خواننده خوش صدای کشورمون ساعتی پیش فوت کرد

مرتضی که از چند ماه پیش با سرطان کبد مبارزه میکرد

ساعتی پیش در بیمارستان ابن سینا

عینکشو فوت کرد بعدم تمیزش کرد و گذاشت سر جاش.
... ادامه
bamdad
bamdad
صوفياجون
در جواهر القرآن آمده است هر که بیمار باشد و این دعا را در آن بیماری چهل مرتبه بخواند، به امید خدا شفا پیدا کند.

” لا اله الا انت سبحانک انی کنت من ظالمین “

اگر آن مریض خدای نکرده فوت کرد ثواب شهدا را دریابد و اگر صحت یابد گناهان وی آمرزیده گردد.
zoolal
zoolal
داستان زیبا را بخوانید و در صورت تمایل آن را برای دوستان خود ارسال کنید
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم و آن زن گفت :کمی صبر کن نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!! شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟ آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/23 - 20:51 ·
2
...
...
اشتباه میگیری
من راباصندلی!
بادر
بادیوار؛
باعطرملایم زنی که
توی تاکسی کنارت مینشیند...!
ومعلوم نیست تاکدام چهارراه
فقط زنی ست
که کنارت نشسته!!
حساب توازهمه ی خیابانهاجداست..
وازهمه ی بیمارستانها
اداره ها
بانک ها
حساب توچیزی نیست
که درکرایه یک مسیرکوتاه جاشود..
توباهمه ی عابران پیاده فرق میکنی!
وباهمه ی مردهاکه سیگارمیکشند..
وازراننده تشکرمیکنند..
اینرا
وقتی کنارت نشسته بودم
وبرایم ازعشق میگفتی
فهمیدم..!
اماتونفهمیدی
هرزنی که روسری اش قرمزبودمن نیستم!!!!
آنروزبوی سیگارمیدادی
ولی میگفتی:"من سیگارنمیکشم"
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/21 - 16:59 ·
5
zahra
zahra
فرق نمره خواستن دخترا وپسرا…… پسرا=استاد بخدا دو شیفت کار میکنم… مامانم بیمارستانه… پول ندارم…استاد ما یدبختیم باهزارتا فلاکت به اینجا رسیدم ……دخترا=استاااااااااااااد…………….ای مرض واستاد
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/20 - 16:38 ·
8
lavani
lavani
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این قصه’ جانسوز نگفتن تا کی ؟
سوختم ، سوختم این راز نهفتن تا کی ؟
روزگاری من و دل ساکن کوئی بودیم
ساکن کوی بت عربده جوئی بودیم
عقل و دین باخته ، دیوانه’ روئی بودیم
بسته’ سلسله’ سلسله موئی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش ، این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش ، ه
: نرگس غمزه زنش ، این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش ، هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنائی او
داد رسوائی من ، شهرت زیبائی او
بس که دادم همه جا شرح دلارائی او
شهر پر گشت ز غوغای تماشائی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
چاره این است و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دل آرای دگ
: بعد از این رای من این است و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهد بود
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/18 - 21:47 ·
3
Majid
Majid
.
دود سیگار با یه روح بیمار
عکس دونفره ی ما روی دیوار
دو سه روزه بیکار
توی خونه بیدار
اشکایی که میچکه روی گیتار !
.
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:08 ·
Majid
akserver.ir_13905088381.jpeg Majid
آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید .

روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید :

« تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند دوست داشته باشی ؟

آهنگر سر به زیر آورد و گفت :« وقتی که می خواهم وسیله ای آهنی بسازم

یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم . سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم

تا به شکل دلخواهم درآید .

اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود

اگر نه آن را کنار می گذارم

. همین موضوع باعث شده است که همیشه

به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا ! مرا در کوره های رنج قرار ده اما کنار نگذار ! »
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:21 ·
1
Majid
akserver.ir_13905160171.jpeg Majid
جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود .


یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در

حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است ، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات

دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند .


مافوق به سرباز گفت :


اگر بخواهی می توانی بروی ،

اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟


دوستت احتمالا دیگه مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !


حرف های مافوق ، اثری نداشت ،

سرباز اینطور تشخیص داد که باید به نجات دوستش برود .


اون سرباز به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد ، او را روی شانه هایش

کشید و به پادگان رساند .


افسر مافوق به سراغ آن ها رفت ، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و با

مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :


من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه ، خوب ببین این دوستت مرده !


خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی !


سرباز در جواب گفت : قربان البته که ارزشش را داشت .


افسر گفت : منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟


سرباز جواب داد : بله قربان ، ارزشش را داشت ، چون زمانی که به او رسیدم ، هنوز

زنده بود ، نفس می کشید ، اون حتی با من حرف زد !


من از شنیدن چیزی که او بهم گفت الان احساس رضایت قلبی می کنم .


اون گفت : جیم ... من می دونستم که تو هر طور شده به کمک من می آیی !!!


ازت متشکرم دوست همیشگی من !!!

دوست خوبم ! فرصت سلام تنگ است ! که ناگزیر و خیلی زودتر از آنچه در خیالت است

باید خداحافظی را نجوا کنی . فرصت برای با هم بودن ، ممکن است بقدر پلک بر هم

زدنی دیر شده باشد . اما همین لحظه را اگر غنیمت نشماری ، افسوس و دریغ ابدی را

باید به دوش بکشی ! تنها راه رسیدن به دهکده شادی ها ،

گذر از پل دوستی هاست . اگر پای ورقه دوستی ها

، مهر صداقت نخورده باشد ، مشروط و رفوزه شدن در امتحانات زندگی حتمی است .

صداقت ، ضامن بقای دوستی های پاک و معصومانه است . برای ماندن در یاد و خاطر و

دل دیگران ، باید یکدلی و دوست داشتن رو با عشق پیوند زد که راز جاودانگی عشق در

همین است و بس !قلب
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:21 ·
Majid
438892_lyJtgSOD.jpg Majid
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب.


در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".


چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج می شود.


مرد نفسش را در سینه حبس می کند.


دکتر به سمت او می رود.


مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند.


دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم.


اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده.


ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم ...


باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی


روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی ...


اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده ...


با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد.


سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.


با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.


دکتر: هه ! شوخی کردم ... زنت همون اولش مُرد !!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:17 ·
zoolal
zoolal
شب آرزوهاست بیا دعا کنیم
برای آن کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید.
و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست.
بیا از خدا بخواهیم رنج های آدمی را بکاهد و آرامش او را بیافزاید
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/10 - 18:58 ·
6
zoolal
zoolal
شب شب آرزوهاست:
بیاین برای سربلندی ملت ایران و مسلمانان و شفای همه بیماران جهان دعا کنیم و همچنین از خدا بخوایم که عذاب رو از ما برداره و سرعت اینترنت رو ببره بالا!
این آخری(اینترنت) از همه مهم تره!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/10 - 18:50 ·
3
zahra
zahra
یه بیماری هست اسم نداره اما نتیجه ش
نگهداشتن شیشه عطرها و اسپری های تموم شده ست !
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ