یافتن پست: #ترس

bamdad
bamdad
وقتی حرفی برای گفتن نیست

باید گذشت و رفت

مثل عبور از یک خط قرمز

پر از ترس،پر از دلهره

ترس از تنهایی ترس از نداشتن تو

مثل عبور از تمام دوستت دارمهایی که گفتم و شنیدیم

گفتیم اما فراموش کردیم شنیدیم اما باور نکردیم

و امروز میگذرم از تمام آنچه که تو را به من پیوند می زند

چه زیبا گفت که از دل برود هر آنکه از دیده برفت.

دیگر حرفی برای گفتن نیست

:(
دیدگاه · 1393/07/29 - 20:56 ·
5
صوفياجون
1497632_259912650830186_457395169_n.jpg صوفياجون
bamdad
bamdad
یک روز می بوسـمـت !

پنهان کردن هم ندارد

مثل خنده های تو نیست که

مخفی شان می کنی

یا مثل خواب دیشب من که نباید تعبیر شود

مثل نجابت چشمهای تو است

وقتی که در سیاهی چشمهای من

عریان می شوند

عریانی اش پوشاندنی نیست

:(
رضا
رضا
از دست شماها مشکلی تو دسترسی به سایت هست اطلاع بدین . نترسین باهاتون کاری نداریم باور کنین :)
Morteza
1412348382860924_thumb.jpg Morteza

من درشهری زندگی میکنم که یکی ازمعروف ترین سمفونی های موزارت راروی دنده عقب وانت میگذارند!
شهریکه روانشناس هایش ازهمسرانشان طلاق گرفته اند!
دكترهايش بيمارند!
تحصيل كرده هايش بيكارند,
شهری که درجدولهای روزنامه هاومجله هاسوال اینست:بی دینی7حرفی
وجواب میشود:سکولاری!
شهریکه میگویندمسلمان سازومسلمان داراست اماباهرنفس تهمت میزنندوغیبت میکنندوبقولی گوشت برادرمرده خودراباولع میخورند

شهری که نظامی اش شهردارمیشود!
رئيس باشگاه فوتبال ميشودو
فوتباليست اش تاجر,
مهندس برقش تاکسی دارد!
آدمهاازدیدن پلیس بجاي احساس امنيت میترسند!
شهریکه دل بدست آوردن سخت است ودل شکستن هنر!
وهنرمعناي خودراگم كرده
شهریکه من دوست دارم هوای توراداشته باشم،
وتوهوای من را،امانه به معنی حمایت! به این معنی که هیچ کدام نمیخواهیم درهوای خودمان نفس بکشیم....

شهریکه مرگ حق است وحق گرفتنی!
شهریکه برنده یعنی کسی که کمترازبقیه میبازد!
شهریکه حتي کف اتوبانش دست اندازدارد!
شهریکه همه فکر می کنند فقط خودشان میفهمند!
شهريكه همه مشكلات را در شخص ديگري ميبينند!
... ادامه
Mostafa
Mostafa
میخوام عکس پروفایلمو عوض کنم قول بدین نترسین :D
صوفياجون
صوفياجون
من یه بار نزدیک بود بیماری پوستراوماتیک استرس دیس اُردر بگیرم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ولی چون اسمش سخت بود همون اسهال گرفتم,خیلی بهتره....{-18-}{-18-}{-18-}
Mohammad
Mohammad
مرد نباید وقتی خانمش رانندگی می کنه از مرگ بترسه {-7-}
bamdad
bamdad
...
مگر مي اين چراغ بزم جان مستي نمي آرد ؟
مگر افيون افسون كار
نهال بيخودي را در زمين جان نمي كارد ؟
مگر اين مي پرستي ها و مستي ها
براي يك نفس آسودگي از رنج هستي نيست ؟
مگر دنبال آرامش نمي گرديد ؟
چرا از مرگ مي ترسيد ؟

كجا آرامشي از مرگ خوش تر كس تواند ديد ؟
مي و افيون فريبي تيزبال وتند پروازند
اگر درمان اندوهند ،
خماري جانگزا دارند .

نمي بخشند جان خسته را آرامش جاويد
خوش آن مستي كه هشياري نمي بيند !

چرا از مرگ مي ترسيد ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد ؟
بهشت جاودان آنجاست .
جهان آنجا و جان آنجاست...

... فریدون مشیری ...

{-35-}{-35-}{-35-}
hamed
hamed
ترســو بودی ،

جاده خیانت را برایت تنگ و تاریک و ترسناک کرده ام

امـــا . . .

چه شجـــاع شده ای . . .
دیدگاه · 1393/07/19 - 22:02 ·
5
Mostafa
Mostafa
bamdad
آقا تو زیاد تو کار شعر هستی یه زحمت داشتم برات , من متن آهنگای محسن چاوشی رو گذاشتم میخواستم تفسیر خودت رو برام بنویسی :) ممنون
Mostafa
Mostafa



افسوس بود و جز افسوس چیزی به شب نمی تابید
هرچشمه ای که می خشکید از چشم ما می افتاد
از روزگار دلگیرم ای کاش رنج آخر داشت
یوسف اگه برادر داشت کی توی چاه می افتاد
دل چشمه بود و می جوشید
وقتی خدا واسه ی مردم
هر روز یک کوزه رو میشکست
از تیکه هاش دل می ساخت
از تیکه تیکه ی قلبم
هی کوزه ساخت اما حیف
هی هرشب واسه من ِ تنها
از خون و خاک گِل می ساخت

بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست

تا چشم کار می کرد و
تا اعتماد می کردم
چشمم به هرچی که می دید
بی اعتماد تر می شد
معجون دردمندی از سردرد و دردسر بودم
با هر مسکن ِ تازه دردم زیادتر می شد
خشکیده تر شدم ای ماه
عکست توی کدوم چشمست
اینجا که هرچی می بینم دالون ِ تنگ و تاریکه..

اینجا که هرچی می گردم
راهی به سرپناهی نیست
روح بزرگ من دیدی دنیا چقدر کوچیکه..

بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست
بکار و بچین
بچین و ببخش
زمین خدا
برای همست
ببین و نترس
نترس و بگو
خدای تا ابد
خدای همست..

7text.ir
... ادامه
Mostafa
Mostafa



لبخند زد و دستامو گرفت اما توی خواب
فردا نشده بیدار شدم بیدار و خراب
عکسش روی میز باز از توی قاب بیرون اومدو
دستامو گرفت باهم دوباره رفتیم توی قاب
ترسیدم اگه بیدار بشم خوابم بپره
گفتم نکنه اصلا” روی میز خوابم نبره
تنها روی تخت تنها توی خواب با اون توی قاب
چشماشو که بست قاب از روی میز افتاد و شکست..
حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه // تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه..

حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه // تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه..
بارون میومد پس داد زدم من پشت درم
خمیازه ی باد آهسته گذشت از پشت سرم
در وا نشده بیدار شدم بارون میومد
گفتم نکنه فردا شده و من بی خبرم..
بارون میومد پس داد زدم پشت دره
بیدار شدی گفتی نکنه خوابم نبره
سیل از توی قاب اومد تو اتاق در وا شده بود
ما غرق شدیم از بس که اتاق دریا شده بود..

حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه // تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه..
حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه // تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه..
تغییر کنه..

7text.ir
... ادامه
Mohammad
1048069-3ab8140d2647758be3b15622c1b36e48-l.jpg Mohammad
ترس به گناه افتادن در چت کردن یعنی...
دیدگاه · 1393/07/16 - 10:35 ·
5
Mohammad
10690276_754771177919849_7754728389084217754_n.jpg Mohammad
اگر خود و دشمنتان را می شناسید ، نباید از جنگ بترسید

اگر خودتان را می شناسید ولی دشمن را نمی شناسید برای هر موفقیتی باید تحمل و انتظار شکست را هم داشته باشید

اگر نه خودتان را می شناسید و نه و نه دشمن خود را ، در هر جبهه ای شکست خواهید خورد.
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/15 - 10:00 ·
9
Mohammad
506141_2q22ilho.jpg Mohammad
ﺍﺯ شیخی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، چه به ﺪست ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻫﻴــﭻ ...! ﺍما، ﺑﻌﻀﯽ چیزﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ؛

ﺧﺸﻢ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ ...

┘◄ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑـه ﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎﻟماﻥ ﺧﻮﺏ می ﺸﻮﺩ؛

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍدن ها ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ و راحت مان می کند ...
... ادامه
رضا
رضا
به علت تغییرات تو تولیار چت چند ساعتی تولبار چت از دسترس خارج میشه .
bamdad
bamdad
شهرزاد
تا قبل از اینکه پرواز کنی
هر چقدر خواستی بترس ؛
فکر کن ؛
شک کن ؛
دو دل شو ؛
پشیـــــمون شو
اما وقتی پریـــدی،
اگه وسط راه پشیمون شدی
بازی رو باختی...

{-194-}
setareh 22
image.jpg setareh 22
ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ شک ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯِ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﺑﻮﺩﻩ يا از ما؟!
دیدگاه · 1393/07/7 - 12:42 ·
4
bamdad
bamdad
مترسک ناز می کند …

کلاغ ها فریاد می زنند …

و من سکوت می کنم ….

این مزرعه ی زندگی من است …

خشک و بی نشان …

:(
دیدگاه · 1393/07/6 - 21:37 ·
9
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ