رسیدم توی کوچه مون ، دیدم یه خانومی داره ماشینش رو بین دوتا ماشین دیگه پارک می کنه….
جای پارک خیلی کم بود و بنده خدا حسابی کلافه شده بود….
وایستادم و فرمون دادم بهش ، « بیابیاااا، خب!حالا فرمون رو کامل برگردون!خوبه خوبه، خاموش کن.»
بعدش هم بدون اینکه منتظر تشکر خانومه بشم راه افتادم برم
که دیدم خانومه صدا کرد و گفت دستت درد نکنه ، زحمت کشیدی!!!!
گفتم خواهش می کنم ، کاری نکردم…
گفت : دانشمند! من داشتم از پارک در می اومدم…
ازین سوتی های ضایع ندیم جلو خانومااا
![:) :)](https://nemidoonam.com/i/icons/s33.gif)
))
زیبا....
1392/05/30 - 00:25داستانتو شماره بندی کنی بهتره...
بلد نیستم منتظورت چیه
1392/05/30 - 00:57الان این داستانت ادامه دار بود دیگه.. درسته؟؟؟ مثلا قسمت اولو که میذاری بالاش نوشته ها بنویس
1392/05/30 - 01:00بخش یک
و بعد متنو بزار
پست بعدی که ادامه بخش یک اگه بود بنویس
بخش 2
و ادامه متن داستان
اوکی
1392/05/30 - 01:06