کاش عاشقت نبودم ، که اینگونه بسوزم به پایت ، که اینگونه بمانم در حسرت دیدارت
کاش عاشقت نبودم که عذاب بکشم ، تمام دردهای دنیا را بر دوش بکشم…
که شبهایم را با چشمان خیس سحر کنم، روزهایم را با دلتنگی و انتظار به سر کنم
کاش عاشقت نبودم که اینگونه دلم سوخته نباشد ، در هوای سرد عشقت افسرده نباشد
کاش عاشقت نبودم که اینک تنها باشم ، تو نباشی و من پریشان باشم ، تو نباشی و من دیوانه و سرگردان باشم…
کاش عاشقت نبودم که اینک لحظه هایم بیهوده بگذرد ، فصلهایم بی رنگ بگذرند ،تا حتی دلم به خزان نیز خوش نباشد…
تقصیر خودم بود که هوای عاشقی به سرم زد ، تا خواستم فرار کنم ، عشق تیر خلاصش را به بال و پرم زد ، تا خواستم دلم را پشیمان کنم ، دلم ، دل به دریا زد….
دل به دریا زد و بدجور غرق شد ، همه امیدهایم زیر آب محو شد….
کاش عاشقت نبودم که اینک از دست تو ناله کنم ، شب و روز دلم را سرزنش کنم ….
عشق من
عشقی که چخهار پنج سال با آرزوی داشتنش شبا رویا میساختتم
ازدواج کرد
به دادم برس خدا که دیگه از زندگی سیرم
مادر برام دعا کن که دیگه می خوام بمیرم
دلم تنگه دلم دستای مادرمو می خواد
اگه سراغه عشقمو بگیرن من چی بگم
بگم یه غریبه اومده دله عشقمو برده
مشتمم درد میکنه آینه ترک خورده
اون که ندیدم هیچ خدا هم چشمشو رو من بست
بخندید بهم بهش بچسب
خیلی دستم میره روی گوشی ولی زنگ نمیزنم
که نگه عشقم با عشقش در حاله مکالمس
خیلی راحت پاشو گذاشت رو دله پاره پارم
بگو اسمش چیه من طاقتشو دارم
امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشک های من از سردلتنگی است
دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت
کاش بودی...
امروز دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است
وفرشته های آسمان امروز را برایت جشن می گیرند
آخر میدانم که بهشت زیر پای توست....
کاش فقط امروز نگاهت را داشتم
خدایا کاش فقط یک بار دیگر
آغوشش را داشتم