یافتن پست: #جدا

MONA
Screenshot_2014-10-06-10-12-52.png MONA


با چی خالی کنم هر شب یه بغضی قد یه کوهُ
شبایی که بغل کردم یه قاب عکس بی روحُ
کجایی که ببینی من چه دردی میکشم بی تو
چه زجری میشکم وقتی میبینم جای خالیتو..

تو رفتی خاطرات تو
رفیق ِ اشک چشمامن
در و دیوار این خونه غریبی میکنن با من
یه دریا بودی و چشمم حریف بغض دریا نیستی
تو اونقدر دور رفتی که ازت
یکــ قطره پیدا نیست..

کجــایی .. که ببینـی
من چقدر دل خسته و تنهام
ببیـنـی ، زندگی بی تـو
داره جون میده رو دستام


♫♫♫

منو تو ما شده بودیم عذابم میده من بودن
با داغ ِ دوری از دستات یه عمری تن به تن بودن
دلم میگیره از تقدیر که دور از هم رهامون کرد
اگه قسمت جدایی بود واسه چی آشنامون کرد..

کجــایی .. که ببینـی
من چقدر دل خسته و تنهام
ببیـنـی ، زندگی بی تـو
داره جون میده رو دستام
... ادامه
[لینک]
bamdad
bamdad
رضا
بابا این استقلالتونم که حسابی از خجالتتون در اومد که!
{-7-}
یادته بهت گفتم جوجه رو آخر پاییز میشمارن؟
ولی هنوز اول پاییزه و باید جوجه ها رو شمرد
{-7-}
1... 2... 3...
3تا باخت پشت سر هم؟!!!!!!!!!!!!
نمیبنم ناراحت باشیا رضا
این نیز بگذرد
{-1-}
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
هـــــستی جـــون
هـــــستی جـــون
نوشتی که دیگه منو نمی خوای

دیگه نیازی تو به من نداری

نوشتی که لنگه ی من زیاده

واسه همین دیگه دوستم نداری

واست نوشتم که دیونتم من

تورو خدا نگو منو نمی خوای

به من نگو لنگه ی من زیاده

نگو دیگه سراغ من نمیای

نوشتی که همش یه بازی بوده

یه بازی قشنگ بچگونه

خواستی ازم که عاشقت نباشم

من برم از یاد تو بی نشونه

واست نوشتم که چه زود خراب شد

قصر قشنگ عشقو عاشقیمون

به جز یه مشت خاطره ی خیالی

از اون روزای خوب چی موند برامون

نوشتی که دیگه اسمتو نیارم

حتی تورو به یاد خود نیارم

عکسی که از چشات گرفته بودم

دیگه توی قاب دلم نذارم

واست نوشتم که خدا نبخشه

کسی رو که تورو ازم جدا کرد

تموم مهربونیاتو دزدید

با بازی هاش شیطونو آشنات کرد

نوشتی که دوست نداشته باشم

اینم یه جور بازی روزگاره

تا ابدم که منتظر بمونم

این انتظار فایده ای نداره

واست نوشتم برو به سلامت

اما نرو از توی خاطراتم

اینم بگم شاید دلت بلرزه

که تا ابد من خاک زیر پاتم
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/1 - 21:25 ·
5
هـــــستی جـــون
هـــــستی جـــون
حمید ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم



بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم



با وجودیکه به حکم تو دلم زخمی شد



شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم



ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد



منکه ویرانتر از آن ابر بهاری نشدم



ای خدا غصه نخور باز همین می مانم



من زمین خورده این ضربه کاری نشدم



هرکسی خواست تو رااز من جدا سازد دید



هر چه کردی تو به من از تو فراری نشدم
دیدگاه · 1393/07/1 - 21:23 ·
5
bamdad
388560_1909768763602_1823358261_1300675_55151310_n.jpg bamdad
غم می آید،من هم سمت تو می آیم خدایا...

غم می رود،من نیز می روم

نمیدانم وجدانم را کجای این راه جا گذاشته ام؟؟!!!

این بار کفش هایم را دور می اندازم....

هرگز نمی روم.....................
... ادامه
رضا
رضا
رای به جدایی از انگار شکست خورد .
✔♥Дℓɨ♥✔
1410267620464283_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
به بختِ بلنـــــدم که در منی
هم قرار منی ، هم تو منی ... ^_^
... ادامه
رضا
رضا
امروز همه پرسی جدایی از هست اگر مردم اسکاتلند به جدایی رای بدن بعد از 307 سال از بریتانیا جدا میشن و به عنوان یک کشور مستقل ثبت میشن .
Mohammad
9ebda65b960084262c794e056a59e31a-425 Mohammad
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ : ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺫﺯﻩ ﺑﯿﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ؟
ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺩﻭﺭ : ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩﻩ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﻩ .ﺍﯾﻦ ﺫﺭﻩ ﺑﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ . ﺩﻭﺭ ﺑﯿﻨﻪ .
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ : ﺟﺎﺩﻩ ﭼﯿﻪ .ﺍﯾﻦ ﺷﯿﺎﺭﺍﯼ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻩ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ .
ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺩﻭﺭ : ﻧﻪ ﺁﻗﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﺑﯿﻨﻪ ﻭ ﻣﻦ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺎ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ : ﺍﺻﻼ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﭼﯿﻪ؟
ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺩﻭﺭ : ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺮﯼ ﻫﻪ ﻩ ﻩ ﻩ ﻩ ﭼﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﺪ !
ﻧﺨﻮﺭﺩﯾﻢ ﻧﻮﻥ ﮔﻨﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺩﺳﺘﻪ ﻣﺮﺩﻡ . . .
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺟﺪﺍﺩ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺷﻬﺮ ﺩﻭﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺭﻓﺖﺑﯿﺮﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺭﻭ ﺑﺒﺒﯿﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ.ﺭﻭ ﺳﺎﺧﺖ .  :d
bamdad
bamdad
مـن هـمـیـشـه تـک و تـنـها
هـمـیـشـه تـو قـصـر غـمـهـا
اسـمتـو مـی خـوام بخـونـم
ولـی افـسـوس نمـی تـونـم

نمی تونم که من از تنهاییام رها بشم
نمی تونم از غم و غصه یکم جدا بشم
نمی خوام بخونم از تنهاییام
چـرا دنیا همیشـه سـرد باهام

من همیشه می خونم از زندگی
من همیشه می گم از دلدادگی
می گم از خستگی یای دل تنگ
می گم از قصه ی شیشه ها و سنگ

من همیشه عاشق پر زدنم
به زمین به آسمون سرزدنم
من همیشه زنده ام به یک امید
بشنوم تو اومدی اون روز رسید

نمی تونم که من از تنهاییام رها بشم
نمی تونم از غم و غصه یکم جدا بشم
نمی خوام بخونم از تنهاییام
چـرا دنیا همیشـه سـرد باهام


... بامداد ...

رضا
اینیکی رو هم واسش فرستادم
همین دوتا رو فرستادم واسش
ببینیم خدا چی میخواد
اینیکی چطوره به نظرت؟
{-14-}
Mohammad
09.jpg Mohammad
درب قدیمی با کوبه های مردانه و زنانه جداگانه
bamdad
bamdad
فراموشی می آید

مثل همین پائیز

با ابرهای سهمگینش

دیروز برگ خشکی دیدم

که نمی دانست از کدام شاخه جدا شده...

:(
دیدگاه · 1393/06/13 - 19:59 ·
2
bamdad
bamdad
آدم هايي هستند كه وقتي نيستند انگار چيزي كم داري

وقتي هستند انگار پشتت را به كوه سپرده اي خيالت راحت است وقتي بودنشان را كنارت حس مي كني

وقتي نگاهت مي كنند،صدايت مي زنند،كنارت قدم مي زنند و با تو حرف مي زننداز هميشه حالت بهتر است، قوت قلب مي دهد حضورشان.

آه كه چقدر كمند، نايابند و نايافتني، و چقدر دوست داشتني هستند و خواستني

و چه خوشبختي عظيميست بودنشان كنارت...

ناگزيرم از اين "اما"اما اين را هم مي دانيم كه بودنشان هميشگي نيست ،هيچكس براي هميشه نمي ماند گاهی مرگ آنها را از ما می گیرد و گاهی هم دست روزگار ...

این روح است که می ماند و جدايي تن ، امري ست تغيير نايافتني و اين ما هستيم كه بايد اين لحظه هاي بودن كنار هم را، اين اندك زمان هاي دوست داشتن را قدر بدانيم و شادي را مهمان هميشگي سفره ي دلمان كنيم ...

{-35-}
دیدگاه · 1393/06/9 - 23:46 ·
4
bamdad
bamdad
شبی از پشت يك تنهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي ابي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روييد جدا كردم.
و تو در پاسخ ابي ترين موج تمناي دلم گفتي :"
دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي.
و من تنها براي ديدن ان چشمها تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم"
همين بود اخرين حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت ، حريم چشمهايم را به روي اشكي از
جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم.
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا،شايد خطا كردم
و تو بي انكه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ،تا كي،براي چه
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد رفتنت رسم نوازش
در غم خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني
دانه بر مي داشت
تمام بالهايش در غرق در اندوه و غربت شد.
و بعد از رفتنت آسمان چشمهايم خيس باران بود.
و بعد از رفتن تو انگار كسي حس كرد من بي تو
تمام هستي ام از دست خواهد رفت.
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد.
و بعد از رفتنت درياچه بغضي كرد.
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد.
و من با انكه مي دانم تو هرگز ياد من را
با عبور خود نخواهي برد
هنوز اشفته چشمان زياي تو ام ...برگرد!
پس از اين سر نوشت انتظار من چه خواهد شد؟
و بعد از اين همه طوفان وهم و پرسش و ترديد
كسي از پشت قاب پنجره ارام و زيبا گفت:"
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو
در راه عشق و انتخاب ان خطا كردم."
و من در حالتي ما بين اشك و حسرت و ترديد
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
نمي دانم چرا شايد به رسم عادت و دلدادگي هامان
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم....

{-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
نامم را پاک کردی ، یادم را چه می کنی؟!

یادم را پاک کنی ، عشقم را چه می کنی؟!
...
اصلا همه را پاک کن ...
هر آنچه از من داری... از من که چیزی کم نمی شود...
فقط بگو با وجدانت چه می کنی؟!
شاید...؟!
نکند آن را هم پاک کرده ای ؟!!!
نـــــــــــــــــــــــــه!!
شدنی نیست...
نمی توانی آنچه رانداشتی پاک کنی!

:(
دیدگاه · 1393/06/4 - 22:08 ·
2
رضا
رضا
دیدگاه · 1393/06/1 - 16:42 ·
6
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
نه ام به کس
نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من

ز من هر آن که او دور
چو دل به سينه نزديک
به من هر آنکه نزديک
از او جدا جدا من

نه چشم دل به سويي
نه باده در سبويي
که تر کنم گلويي
به ياد آشنا من

ستاره ها نهفته
در آسمان ابري
اي دوست
هواي با من
هواي گريه با من
بهبهانی{-35-}
دیدگاه · 1393/05/29 - 20:55 ·
7
رضا
رضا
بخورید تا پوکی استخوان نگیرید البته پرچرب نخورید تا ناراحتی قلبی نگیرید اصلا نمیخواد شیر نخورید چیزی نمیشه .
... ادامه
bamdad
bamdad
خدای خوب من سلام
سـلام خـدای بهتریـن
تو بهترین و خوب من
رفیق من ، تنهاترین

همیشه یار من توئی
تو سـختترین دقـایقم
تو لحظه های واپسین
همون زمان که عاشقم

یـادم مـیاد زمـانی کـه
دری به روم باز نمی شد
هیچکی نبود کمک کنه
نمی دونم باز چی می شد؟!

به این در اون در می زدم
که کار من درست بشه
پشـت منم کـسی نبـود
می گفتم این چه رسمشه؟!

فقط تو بودی اون زمان
تنهـاترین رفیـق مـن
رفیق که من چه عرض کنم
تو بهـترین غـریق مـن

منو ببخش که غافلم
بزرگی تو رو ، خدا
زمانی من به خود میام
که گشته ام زتو جدا

خدا تو رو شکر می کنم
واسه تمام خوبیات
برای اینکه تو منو
تو سختیا یادت میاد

می دونی من تو رو دارم
امیـد مـن فقـط تـوئی
من که کسی رو ندارم
تو دوست کهنه و نوئی

بازم سلامت می کنم
می گم که دستمو بگیر
تو رو خدا ببخش منو
گناهامو به دل نگیر

خدای خوب من سلام
سـلام خـدای بهتریـن
تو بهترین و خوب من
رفیق من ، تنهاترین...

... بامداد ...

تقدیم به دوستای خوبم در شبکه ی نمیدونم...
{-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
داستان باغبان و چیدن سیب(از زبان سیب)

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !غضب آلود به او غیظی کرد !این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !هر دو را بغض ربود…دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

{-35-}
bamdad
bamdad
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ
ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻦ؟؟؟؟
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ
ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ...
.
.
.
.
.
ﺟﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﺘﺮﺳﯿﻦ " ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺗﺮﺳﻨﺎﮐﯿﻪ
......ﻫﻤﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ

{-126-}
bamdad
bamdad
رضا
وعده ی ما تو داربی / وقت گریه ی آبی . . .

{-275-}
Majid
m.jpg Majid
حالا که دیگه مجبوریم با هم دیگه وداع کنیم بیا بیاد اون روزا هم دیگه رو دعا کنیم
یه وقت دیدی دعا گرفت خدا نذاشت جدا بشیم ای وای داره فردا میاد باید دست به دعا بشیم
یادش بخیر چه روزو شبی داشتیم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/6 - 02:22 ·
6
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ