#دقت در انتخاب همسر
یه آهو بود که خیلی خوشگل بود.
روزی یک پری به سراغش اومد و بهش گفت:
آهــو جون!… دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی اون رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.
شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق و جدایی، سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسید: علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم، این خیلی خره.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه، تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته، همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم، خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خـرد کرده، هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
حاکم پرسید:دیگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد، همه اش میگه لاغر مردنی، تو مثل مانکن ها می مونی.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.
قدرت گرفته توسط شِیرترانیکس
فارسی
Mohammad
حالا واقعیت داره واقعا این بشر رفته بهشت؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه رفته چرا گفته ای بابا ریا شد که
نمیدونیم 
خدا عالم است........
ظرفیت میخواد عزیزم....اینایی که میگی پرچم دانشجوی ایرانی رو بردن بالا با این اوصاف.......ولی من پیشنهاد میکنم اگه ظرفیت دارید برید
اره.......ولی ناراحتت که نگردم؟عذاب وجدان دارم ...
فداااا ت خانومی
خدا رحمتش کنه ، زمان های خیلی دور ی چند تا کتابشو خونده بودم
