یافتن پست: #جوان

رضا
رضا
رضا
635679702889275292.jpg رضا
Mohammad
2_______.jpg Mohammad
" ما نمی‌توانیم علی را دوست نداشته باشیم و به وی عشق نورزیم زیرا هر چه خوبی هست که ما آن را دوست داریم همه در علی جمع است.

او جوانمرد شریف و بزرگواری بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیری بود، از بشر شجاع‌تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.

پیش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود می‌دانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست، اگر می‌خواهید او را قصاص کنید یک ضربه بیشتر به او نزنید و اگر عفو کنید به تقوا نزدیکتر است."

توماس کارلایل (فیلسوف انگلیسی)
... ادامه
رضا
رضا
فکری برای رفع بیکاری نمیکنن اصلا بهش اشاره نمیکنن بعد کارشناس میارن که میگه 11 میلیون جوان مجرد تو کشور داریم .
دیدگاه · 1394/02/13 - 23:50 ·
6
bamdad
bamdad
برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم،

اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم

احتیاج به جوانی دارم.

ناگهان چه زود دیر می شود!

اول به خودم بعد به شما:

حواسمون به گذر زمان باشه.

{-35-}
دیدگاه · 1394/01/25 - 22:50 ·
7
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
در روزهای حساس مذاکرات ایران با گروه 1+5 رستورانی در مقابل هتل بوریواژ لوزان، محل برگزاری مذاکرات، از روز دوشنبه پیتزایی با نام «جان کری» را به منوی غذای خود اضافه کرده است. وزیر خارجه آمریکا هفته گذشته برای صرف غذا به این رستوران رفته بود. در پی این خبر یک سایت نزدیک به تندروها عکسی را از منوی یک رستوران در تهران منتشر کرد که در آن غذایی با نام «اشکنه احمدی نژاد» به چشم می خورد. این سایت در توضیح این عکس آورده است« نامگذاری پیتزا که یک غذای ایتالیایی است به نام جان کری، حاکی از مکر آشکار غرب است. متأسفانه عده ای فریب خورده هنوز با خوردن پیتزا در جهت اهداف آمریکا گام بر می دارند. ما ضمن حمایت از اشکنه احمدی نژاد که سرشار از ویتامین، کلسیم و هاله نور است، خواستار برخورد قاطع مسئولین با آقای سریع القلم و مطهری هستیم.»
همراه با یکی از همکاران برای بررسی موضوع به این رستوران مراجعه کردیم. رستورانی نسبتاً شلوغ با ترکیبی از غذاهای ایرانی و خارجی. به سمت میزی که در کنارمان یک زوج جوان نشسته بودند، رفتیم. به نظر نامزد بودند.گارسون منو را آورد.
گارسون: خوش آمدید. بهترین غذاهارو در رستوران ما تجربه کنید.
آقاپسر: ممنون. اگه امکان داره یک پیش غذای سبک لطف کنید.‌
گارسون: چی مد نظرتونه؟
آقا: نمی دونم. غذاهای شما اسم های خاصی دارند. ما تاحالا نشنیدیم. میشه خودتون یه پیشنهاد بدید؟
گارسون: بله حتما. من برای پیش غذا سوپِ«مشایی» رو پیشنهاد می‌کنم. فوق العاده است. یک مزه خاص میده که دلیلش فلفل ونزوئلاییه که تو دنیا حرف اول رو میزنه. تندِ تند.
خانم: وای من عاشق مزه‌های انحرافی ام. پاستا هم دارید؟
گارسون: بله. پاستا «ثمره هاشمی» رو توصیه می‌کنم. چون این پاستا با وجود این که منوی ما هر سال تغییر می کنه، همیشه هست. پاستا رحیمی هم بد نیست، تر و تمیزه.
خانم: پس همین خوبه.
گارسون: اوکی. پیش غذا رو میارم. غذا رو هم بعد سفارش بدید.
در این لحظه خانم و آقا مشغول انتخاب غذای اصلی بودند که گارسون پیش غذا را آورد.
گارسون: غذاتون رو انتخاب کردید؟
آقا: بله چون ما اساسا به تفاهم سنت و مدرنیته خیلی اعتقاد داریم یه غذای سنتی و یک فست فود سفارش می‌دیم.
گارسون: وای چقدر فوق العاده. شما زوج دوست داشتنی ای هستید( در اینجا بی‌خودی قارت قارت خندید). خب بفرمایید.
آقا: یه اشکنه «احمدی نژاد» برای من. یه پیتزا هم
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1394/01/25 - 14:28 ·
5
رضا
رضا
24 فروردین 1394 تو برف باریده .
Noosha
images.jpg Noosha


دو نوجوان که به همراه خانواده شان برای انجام حج عمره به عربستان رفته بودند پس ازانجام مراسم حج قصد داشتند به ایران بازگردند.

مأموران فرودگاه جده در گیت بازرسی توجه ‌شان به این دو نوجوان ایرانی جلب می‌شود. آن‌ها این دو را از خانواده‌شان جدا می‌کنند و به بهانه ی بازرسیِ بدنی به اتاقکی می‌برند و به آن‌ها تجاوز می‌کنند.

این دو نوجوان هنگامی که به نزد خانواده‌ شان برمی‌گردند،

با شرایط روحی آشفته ماجرا را به اطلاع خانواده های شان می رسانند.

خانواده های شان پیگیر موضوع می شوند.

پزشکی قانونی عربستان تجاوز را تأیید می‌کند.

رسانه‌های ایران گزارش داده‌اند که پس از پیگیری مسئولان کنسولگری ایران در جده دو مأمور سعودی بازداشت شده اند.

مرکز پزشکی حج و زیارت هلال احمر ایران نیز این خبر را تأیید کرده و وعده پیگیری داده است.
... ادامه
Noosha
125246_186.jpg Noosha

به گزارش پارسینه ، در گوشه کنار دنیا زنان کارهای عجیب و غربی برای جوان ماندن انجام می دهند اما برخی از انها تاثیرات فوق العاده ای دارد و از سالهای دور مورد استفاده قرار می گرفته است. در این میان زنان شرقی به خصوص زنان ژاپنی صاحب عجیب ترین ودر عین حال بهترین روش های جوانی هستند که یکی از انها حمام خاک اره برای زیبایی و جوانی پوست و اندام های بدن است.
زنان ژاپنی در این حمام ها به مدت 15 الی 20 دقیقه خود را در خاک اره خود را دفن می کنند.
این کار آنها سبب داشتن پوستی صاف - گردش خونی متعادل - تسکین درد عضلات وآرامش اعصاب و روان می شود.

پس از این 20 دقیقه انزیم های مخصوص میوه به خاک اره ها اضافه شده و زنان باید درجه حرارات حدود 80 درجه سانتی گراد را تا دقایقی تحمل کنند . مرحله ی دوم برای فعال شدن اندام های داخلی کم کار - افزایش و بهبود متابولیسم بدن و تقویت سیستم ایمنی انجام می شود.
این روش از حدود 70 سال پیش از هوکایدوی ژاپن آغاز به کار کرده است و هم اکنون به طور گسترده در کشورهای دیگر هم مورد استفاده قرار می گیرد.
... ادامه
دیدگاه · 1394/01/19 - 00:50 ·
7
Noosha
1632821.jpg Noosha
خسرو فرخزادی بازیگر نمایش های رادیویی درگذشت

خسرو فرخزادی بازیگر نمایش های رادیویی که در برخی از سریال های تلویزیونی چون «روزهای زندگی» و «دردسرهای والدین» ایفای نقش کرده بود، عصر ۱۷ فروردین‌ماه بعد از یک روز در کما بودن، چشم از جهان فروبست.
به گزارش خبرنگار مهر، خسرو فرخزادی بازیگر نمایش های رادیویی که در برخی از سریال های تلویزیونی چون «روزهای زندگی» و «دردسرهای والدین» ایفای نقش کرده بود، روز یکشنبه ۱۶ فروردین‌ماه بر اثر یک سانحه به کما رفت و در نهایت عصر امروز ۱۷ فروردین ماه بر اثر ایست قلبی رخ در نقاب خاک کشید.

خسرو فرخزادی در سال ۱۳۴۵ در دانشكده هنرهای زیبا تحصیلات خود را آغاز کرد و تحصیات تکمیلی خود را در فرانسه ادامه داد. فرخزادی به واسطه عبدالحسین فهیم به رادیو آمد و توسط صادق بهرامی، مهین دیهیم و اكبر مشكین در آزمون ورودی و سپس در امتحان شفاهی رادیو قبول شد و سپس در برنامه جوانان مشغول به كار شد. پس از چند سال كار به داستان شب دعوت شد و پس از ۱۰ سال بازیگری در نقش‌های متفاوت و كسب تجربه، وارد عرصه كارگردانی تئاتر رادیویی شد و ۴۰۰ نمایش رادیویی را برای برنامه «رادیو دو» ضبط كرد و فعالیت های خود را در این عرصه ادامه داد.

خسرو فرخزادی در سن ۷۵ سالگی دارفانی را وداع گفت.
... ادامه
رضا
رضا
الان مشکل جوانان ما مدل مو نیست مشکل انتخاب بین واکس مو, چسب مو ,ژل مو, کتیرا و روغن بادام تلخ است .
دیدگاه · 1393/12/28 - 18:46 ·
2
شهرزاد
13529639-b.jpg شهرزاد
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی

بشنود یک نفر از نامزدش دل برده

مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی

که به پرونده ی جرم پسرش برخورده



خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ

بین دعوای پدر مادر خود گم شده است

خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق

که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است



خسته مثل پدری که پسر معتادش

غرق در درد خماری شده فریاد زده

مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس

پسرش پیش زنش بر سر او داد زده



خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم

دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است

مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند

زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است



خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه

که کسی غیر پرستار سراغش نرود

خسته ام بیشتر از پیر زنی تنها که

عید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود



خسته ام کاش کسی حال مرا می فهمید

غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است

شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید

در پی معجزه ای راهی مشهد شده است



علی صفری
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/28 - 18:27 ·
5
Mohammad
pc31408fcfdeea313d1ef5de5a3c562e57_zimg_001_1.jpg Mohammad
«بخوانم من امام اولين را شه كشور اميرالمؤمنين را
وصي جانشين يعني علي را به ياسين و الف لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز امام دومين هم دسته ي گل
شفاعت مي كند او بر سر پل اما سومين شاه جهان است
بود نامش حسين شاه يگانه و . . . . »
آنها اين اشعار را تا امام دوازدهم تكرار مي كنند.
«امام دوازدهم مهديش نام است تمامي كل عالم را امام است
بدانيد حضرت صاحب الزمان است به ياسين و الف و لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز خدايا صاحبخانه را خوشحال گردان
جوانان را داماد گردان عروسش صاحب اولاد گردان
به ياسين و الف و لام و فيروز دهيد مژده كه آمد عيد نوروز
هوا سرد است و بگرفته صدايم كه چند تا تخم مرغ باشد دوايم
ايا همشيره ي فرخ لقايم بكش زحمت بيار عيدي برايم
جوانب خير ببينيد از دعايم و . . . . »
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/27 - 12:55 ·
6
bamdad
bamdad
زندگی، هدیه‌ای‌ست كه من، هر بامداد كه از خواب برمی‌خیزم، روبان‌های دُور آن را به آرامی باز می‌كنم.
ودیروز، با همه‌ی جوانی‌اش، دیگر نیست. امروز، اینجاست و به زیبایی می‌گذرد.



" كریستین بوبن"

{-35-}
دیدگاه · 1393/12/17 - 22:14 ·
3
bamdad
bamdad
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟» زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.» پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.» زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.» پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند. « ای کاش ما هم عملکرد خود را بسنجیم

{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1393/12/17 - 19:58 ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم.... . . .
.
.
.
.
.

مثلا من رضا ام دارم پست عاشقانه میذارم.{-105-}
22 دیدگاه · 1393/12/14 - 07:33 توسط Mobile ·
4
bamdad
64548_604.jpg bamdad
رضا
پورشه 8 سیلندر 2012 پانامرا توربو که قراره با هم بریم بخریمش

*نکته ی مهم: آرزو بر جوانان عیب نیست{-7-}
bamdad
bamdad
دزد فریاد زد:
"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند "شیوه تفکر"
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس اداره کردن تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:"بیاپولها را بشماریم".
دزد پیرگفت:"وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."
به این می گویند "تجربه"
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".
به این می گویند "با موج شنا کردن"
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند "دانش به اندازه طلا میارزد


{-28-}
bamdad
bamdad
قایقی خواهم ساخت...
با کدام عمر دراز؟!
نوح اگر کشتی ساخت،
عمر خود را گذراند،
با تبر روز و شبش،
بر درختان افتاد،
سالیان طول کشید،
عاقبت اما ساخت...
پس بگو ای سهراب؛
شعر نو خواهم ساخت...!
بیخیالِ قایق...
یا که میگفتی،
تا شقایق هست زندگی باید کرد...؟
این سخن یعنی چه...؟!!
با شقایق باشی؛
زندگی خواهی کرد...
ورنه این شعرو سخن،
یک خیال پوچ است...
پس اگر میگفتی؛
تا شقایق هست،
حسرتی باید خورد؛
جمله زیباتر میشد...!
تو ببخشم سهراب...
که اگر در شعرت،
نکته ای آوردم،
انتقادی کردم؛
به خدا دلگیرم،
از تمام دنیا،
از خیال و رویا؛
به خدا دلگیرم،
به خدا من سیرم،
در جوانی پیرم...
زندگی رویا نیست
زندگی پردرد است؛
زندگی نامرد است...!
زندگی نامرد است...!

:(
دیدگاه · 1393/10/23 - 21:14 ·
3
bamdad
bamdad
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی,

بشنود يک نفر از نامزدش دل برده...
مثل يک افسر تحقيق شرافتمندی,
که به پرونده ی جرم دخترش برخورده...

خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ ,
بين دعوای پدر مادر خود گم شده است ...
خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق,
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است...

خسته مثل پدری که پسر معتادش,
غرق در درد خماری شده فریاد زده...
مثل يک پيرزنی که شده سربار عروس,
پسرش پيش زنش بر سر او داد زده...

خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم,
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است...
مثل مردی که قسم خورده خيانت نکند,
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است...

خسته مثل پدری گوشه ی آسايشگاه,
که کسی غير پرستار سراغش نرود...
خسته ام بيشتر از پير زنی تنها که ,
عيد باشد نوه اش سمت اتاقش نرود...

خسته ام کاش کسی حال مرا می فهميد,
غير از اين بغض که در راه گلو سد شده است...
شده ام مثل مريضی که پس از قطع اميد,
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است...


... سيمين بهبهانی ...

{-15-}{-15-}
bamdad
tanz-talkh.jpg bamdad
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟
یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت دیپلم!
یارو گفت یه کاری برات دارم،
حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.
یارو گفت :
ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون
تو قفس تا میمون برامون بیاد!
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،
پسره توی قفس پشتک وارو میزد
از میله ها بالا پائین میرفت.
جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمکککککککک
شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت،
آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم..!

{-91-}
zahra
24198102381314298479542099714692228164.jpg zahra
برای تو دوست داشتن و عشق ورزیدن کافیه تو میراثدار مجنونی. دنیا با عشق تو پابرجاست همیشه پابرجا باش همیشه عاشق باش متین، بگذار فرشته ها یکبار دیگه به آدم سجده کنند بگذار شیطان باز هم از بهشت رانده بشه تو پابرجا باش تو عاشق باش تا شکوه خلقت آدم در هفت آسمان طنین انداز بشه. متین سنگ با آرامش عمیقش به قلب پرشور تو حسادت میکنه. بگذار مهربانی تو آموزگار روزگار بی درد باشه. متین دوست داشتن رو فریاد بزن عشق رو معنی کن انسانیت رو بیاموز تا در ابتدای فصل سرد درختان جوانه بزنند و بهار فصل ماندگار قلبها باشه. تنها میراثدار مجنون با توام همیشه عاشق باش
متین (میراثدار مجنون)
رضا
رضا
یه زمانی نمیدونم شلوغی داشت.
zahra
zahra
هرروز او متولد میشود؛
عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست كه او؛ عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند ... و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است


زن عشق می كارد و كینه درو می كند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .....
دکتر شریعتی
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/6 - 22:40 ·
2
bamdad
bamdad
عشق پرواز بلندی‌ست مرا پر بدهید
به من اندیشه از مرز فراتر بدهید

من به دنبال دل گمشده‌ای می‌گردم
یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید

تا درختان جوان، راه مرا سد نکنند
برگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید

یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید
باغ جولان مرا بی در و پیکر بدهید

آتش از سینه آن سرو جوان بردارید
شعله‌ اش را به درختان تناور بدهید

تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند
به گلو فرصت فریاد ابوذر بدهید

عشق اگر خواست، نصیحت به شما، گوش کنید
تن برازنده او نیست، به او سر بدهید

دفتر شعر جنون‌ بار مرا پاره کنید
یا به یک شاعر دیوانه دیگر بدهید

{-35-}
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ