از مورفی کلمات قصار دیگری نیز به جا مانده از جمله «همه چیز ذاتاً دچار خطا و دردسر میشد مگر اینکه برای درستی آن تلاشی شده باشد». قانون مورفی (گاهی با استنباط فیناگل یا قانون سُد در فرهنگ غرب اشتباه میشود.) یک مثل معروف در فرهنگ غرب است که در زمان آزمایش واگن موشکی در اواخر دههٔ ۴۰ به وجود آمد. اصلیترین پیامی که این قانون بیان میکند این است که در هر حالتی که احتمال خراب شدن یا خطا رفتن باشد بیشک روزی این اتفاق میافتد. «اگر راههای متفاوتی برای انجام کاری باشد که یکی از آنها به خرابی یا فاجعه بیانجامد، حتماً یک نفر کار را به همان صورت انجام خواهد داد.» که معمولاً به این صورت بیان میشود: «هر چیز که میتواند خطا برود، خطا میرود.» از نیکلاس اسپارک محقق و نویسندهٔ کتاب «تاریخی از قانون مورفی». [۱]
این نامگذاری طعنهآمیز در پی سرگرد ادوارد مورفی است که در مرکز نیروی هوایی ادوارد همراه گروه استَپ روی پروژهٔ MX۹۸۱ کار میکرد. او مدت کوتاهی به عنوان مهندس توسعه در فنون اندازهگیری با دکتر و سرهنگ جان پاول استَپ دوست و همسایهٔ سابقش روی پروژه واگن موشکی (rocket sled) مشارکت میکرد.
نیک اسپارک در پایان کتاب «تاریخی از قانون مورفی» بیان میکند که تفاوت خاطرات بعد از گذشت سالها، اجازه مشخص کردن دقیق شخصی که در طول چندین ماه آزمایش دستگاه جدید اندازهگیری، این عبارت را به شکل مصطلح امروزی آن ابداع کرده نمیدهد، ولی این عبارت در انعکاس جملهای که مورفی پس از شکست دستگاه اندازهگیریش گفته ابداع شده و به تدریج از حالت اولیه آن که در اولین کنفرانس سرهنگ استپ-سریعترین مرد روی زمین-به کار رفت به حالت امروزی در آمده.
مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت:...
من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من می دهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.
سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود. اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است. بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید. هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد. در کنار آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.
این یک تست خودشناسی است که شما می توانید با پاسخ دادن به سوالات خود را محک زده و بدانید که چقدر جسارت دارید؟
جسارت به معنای پر رویی و گستاخی نیست و حتی به معنی اعتماد به نفس بالا هم نیست! بلکه جسارت به معنی بهترین عملکرد در وضعیت بحرانی است واین رفتار باید به نحوی باشد که انسان متضرر نشود.
در اینجا پنج سوال وجود دارد که هر کدام دارای پنج گزینه است و شما دوستان خوبم باید هر یک از سوالات را بر حسب عملکرد خودتان پاسخ دهید و برای هر سوال یک گزینه را انتخاب نمایید:
1 - تصور کنید که در صف ایستگاه اتوبوس هستید ،زمانی که اتوبوس می رسد شخصی بدون نوبت ،خودش را جلوی شما جا می دهد ومی خواهد وارد اتوبوس شود در این جور مواقع شما معمولاً کدام یک از این اقدامات را انجام می دهید(فقط یک مورد)
A- با او برخورد جدی می کنم و معمولا بسیار عصبانی و ناراحت می شوم.
B- به او نگاه تذکر دهنده ای می کنم و حداکثر سری به حالت تاسف برای کار زشت او تکان می دهم ولی در هر صورت اجازه می دهم سوار شود.
C- از پشت سر به شانه او می زم و با آرامش به او می گویم: ببخشید آخر صف این جا نیست!
D- در این جور مواقع احتمال دارد با عصبانیت و تندی با او درگیر شوم در هر صورت به هیچ وجه نمی گذرم که جلوتر از من سوار شود.
E- معمولا در این جور موارد به این افراد بی فرهنگ جیزی نمی گویم چون مطمئنم این افراد درست بشو نیستند.
2 - در مواقعی که نمی خواهید با کسی درگیری و مشاجره داشته باشید و به اصطلاح کوتاه می آیید چه احساسی دارید؟
A- نمی خواهم به خاطر مسئله کوچکی درگیر شوم و وقت خود را تلف کنم.
B- می ترسم به خاطر یک مسئله کوچک مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آسیب جدی ببینم.
C- درگیری را کار درستی نمی دانم ولی اگر مجبور شوم این کار را می کنم.
D- هرگز کوتاه نمی آیم، به هر قیمتی که برایم تمام شود.
E- در مواقع درگیری احساس خوبی ندارم برای همین درگیر نمی شوم.
3 - تصور کنید که برای دیدن فیلم مورد علاقه تان به سینما رفته اید و در حین دیدن فیلم متوجه عده ای می شود که در پشت سر شما شروع به صحبت کرده اند به طوری که شما متوجه بعضی از قسمت های فیلم نشده اید در این جور مواقع چه می کنید؟
A- ترجیح می دهم سکوت کنم و چیزی به آنها نگویم در حالی که از درون عصبانی و ناراحت می شوم.
B- حتماً به مسئول سالن اطلاع می دهم تا به آنها تذکر دهد.
C- برمی گردم و با لحنی آرام و مودبانه به آنها می گویم: ببخشید سر و صدای شما نمی گذارد که من متوجه فیلم شوم.
D- معمولاً در این جور موارد نمی توانم جلوی خودم را بگیرم بنابراین به احتمال زیاد با آن ها به شدت برخورد کرده و درگیر می شوم.
E- در حالی که چند بار برمی گردم فقط به آن ها نگاه اعتراضی آمیزی می کنم و در نهایت احتمال دارد با عصبانیت سالن سینما را ترک کنم.
4 - شاید برای شما پیش آمده که از فروشگاهی در محله تان کنسروی را خریده باشید و وقتی که به منزل رفتید متوجه شده اید که از تاریخ مصرف آن مدتی گذشته است در این طور مواقع چه اقدامی انجام می دهید؟
A- قوطی کنسرو را دور انداخته و از فروشگاه دیگری خرید می کنم و شاید چندان عصبانی نشوم.
B- قوطی را بر می دارم و به نزد فروشنده می روم و با عصبانیت با او برخورد می کنم و بدون اینکه پول آن را پس بگیرم با ناراحتی برمی گردم و شاید دیگر هرگز از آن فروشگاه خرید نکنم.
c- آن را نزد فروشنده برده وبه آرامی به او می گویم نباید این جور مواد غذایی را بفروشید پس لطفا این را پس بگیرید و پولم را می گیرم و شاید باز هم از آن فروشگاه خرید کنم.
D- شکایتی تنظیم کرده و همراه با کنسرو به مراجع ذیصلاح رجوع می کنم تا با آن فروشنده برخورد جدی صورت گیرد.
E- در این جور مواقع بسیار ناراحت و عصبانی می شوم وشاید حتی پیش فروشنده نروم ولی در هر صورت هرگز از او خرید نخواهم کرد.
5 - اگر روزی سوار اتوبوس شوید و شخصی از شما بلیت بگیرد و آن را به راننده بدهد بدون اینکه پول آن را بپردازد معمولاً در این جور مواقع چه برخوردی می کنید؟
A- من فکر می کنم که یک بلیت ارزش چندانی ندارد.
B- به او می گویم :عذر می خوام پول بلیت مرا بدهید و اگر نپرداخت اهمیت نمی دهم.
C- نگاه آرامی به او می اندازم تا خجالت بکشد چون آن قدر پر رونیستم تا پول یک بلیت را بخواهم.
D- با جرئت به او می گویم پول بلیت را بدهید و اگر نداد او را مجبور می کنم که بلیت مرا پس بدهد.
E- معمولاً موارد بزرگ تر و با ارزش تری را به دلیل خجالت کشیدن از دست داده ام چه برسد به یک بلیط کم ارزش!
بعد از این که گزینه های خود را انتخاب کردید برای هر یک از گزینه های مشخص شده مانند این الگو یک امتیاز در نظر بگیرید :
گزینه A = 1 امتیاز ---- گزینه B =2 امتیاز ---- گزینه C =3 امتیاز ---- گزینه D=4 امتیاز و گزینه E=5 امتیاز
الف: اگر امتیاز به دست آمده شما بین 5 تا 13 باشد باید بدانید که دارای جسارت اجتماعی ضعیف تا متوسط هستید قطعاً هر قدر که به عدد 13 نزدیک تر باشید وضعیت بهتری خواهید داشت واین در حالی است که احتمالاً در اکثر مواقع از حقوق خود می گذرید و یا این که نمی توانید حرف دل تان را بزنید و برخلاف انتظار خود عمل می کنید.
ب: اگر امتیاز به دست آمده شما یکی از اعداد 14 تا 15 باشد باید بدانید که شما دارای بهترین حد مطلوب از یک جسارت اجتماعی هستید در صورتی که کسی نمی تواند حق شما را بخورد و اگر هم چیزی را ببخشید این کار را آگاهانه و برحسب شناخت انجام داده اید.
ج: اگر امتیاز به دست آمده بیشتر از عدد 15 باشد باید بدانید که شما دارای جسارت اجتماعی لازم و مفیدی هستید ولی احتمالاً تا حدی آن را با عصبانیت و پرخاشگری مخلوط می کنید و گاهی متوجه می شوید که به خاطر مسائل جزیی درگیر و عصبانی شده اید.
امیدوارم همه شما دوستان خوبم از یک جسارت اجتماعی مطلوبی برخوردارباشید تا هیچگاه حق تان پایمال نشود.
سند ۳۵ | خیلی محرمانه |منبع: اتفاقی |تاریخ وقوع:۱۷ / ۱۰ / ۱۳۴۶|تاریخ گزارش: ۱۹ / ۱۰ / ۱۳۴۶
موضوع: خـودکشی غلامرضـا تخــــتی قهــــرمان کشتی ایران
تختی قهرمان کشتی ایران از تاریخ ۱۵ / ۱۰ /۱۳۴۶ در هتل آتلانتیک اقامت داشت و در شب ۱۷ / ۱۰ / ۱۳۴۶ با مادهی سمی خودکشی نمود و موقعی که نماینده و دادستان در معیت مأمورین انتظامی از اتاق نامبرده بازدید مینمایند از جیب کت وی وصیتنامهای به دست میآید که در آن نوشته است در جریان مرگ من هیچکس مقصر نیست و برادرش را قیم خود معرفی و در تقویم بغلی وی ضمن بررسی مشاهده میشود که نوشته چون با همسرم اختلاف خانوادگی داشتم چندین مرتبه به مادر همسرم مراجعه کردم. ایشان به من اظهار داشت من از ابتدا با این ازدواج موافق نبودم و نمیدانم چرا دخترم با تو بچهگدا ازدواج کرد و حال زندگیام مثل یهودی سرگردان شده است. ضمناً جسد نامبرده برای کالبدشکافی به پزشکی قانونی حمل گردیده است.
سند ۳۶|خیلی محرمانه|منبـــع : ۵۸۱|تاریخ وقوع: ۱۸ / ۱۰ / ۱۳۴۶|تاریخ گزارش: ۱۹ / ۱۰ / ۱۳۴۶
موضوع: خـودکشی غلامرضـا تخــــتی قهــــرمان کشتی ایران
موضوع خودکشی غلامرضا تختی قهرمان سابق کشتی به سرعت در همه جا پخش شد. بعد از آنکه جسد او را به پزشکی قانونی منتقل کردند گروه زیادی از عناصر جبهه ملی، بازاریان، ورزشکاران و مردم رهگذر در جلوی پزشکی قانونی اجتماع کرده بودند. در این اجتماع اظهار نظرهای مختلفی میشد که همهی آنها در اطراف موضوع «تختی خودکشی نکرده بلکه او را کشتهاند» دور میزد. [...] گروه دیگری میگفتند: «تختی بچه نبود که بر سر یک مقدار اختلافات جزیی خانوادگی دست به خودکشی بزند او یک قهرمان بود و اگر زنش بد یا منحرف میبود طلاقش میداد.» […] حتماً او را در جای دیگری مسموم کردهاند و بعد جسدش را به هتل آتلانتیک آوردهاند.» […] هنگامی که جسد تختی به گورستان منتقل میشد ابتدا چند نفر شعار «تختی ما کشته شد.» را زمزمه کردند و بعد این شعار به طور ناخودآگاه همگانی شد و همهی مردم این شعار را میدادند.
سند ۶۹|خیلی محرمانه|منبـــع : ۴۰۲|تاریخ وقوع: از چند روز قبل|تاریخ گزارش: ۲۶ / ۱۰ / ۱۳۴۶
موضوع: شایعــات در مورد مــــرگ تخـــتی
[…] عدهای از مردم نیز اظهار میدارند چه دلیل دارد که پزشکی قانونی نوع سمی که تختی به وسیلهی آن خودکشی کرده تاکنون افشا ننموده و اضافه میکنند که جسد تختی را در هتل به طرزی یافتند که پتو بر روی خود داشته و چنانچه سم خورده باشد مسلماً تشنجاتی به وی دست میدهد و در اینجا این سؤال پیش میآید که به چه ترتیب پتو را بر روی خود کشیده است.
فاطمی نــــــویسی، عباس، زندگی و مرگ جهـان پهلـوان تخــــتی در آییـــنهی اسناد، تهران: جهان کتاب،۱۳۷۷، بخش اسناد، صص ۳۵-۶۹. شابک: ۶-۴-۹۰۳۱۱-۹۶۴٫
چقد غم انگیز پس هنوزم بطور کامل مشخص نیس که کشتنش یا خودکشی کرده؟
1392/03/26 - 18:56نه مشخص نیست
روحـش شاد
متولدین اردیبهشت ماه : اول، قدم نورسیده را به مامان و بابا تبریک می گوییم. تو اگر دختر باشی، اسمت یا نیره است یا حکمیه و اگر پسر باشی اسمت یا هوخشتره است یا آریوبرزن (البته گوسفندان اسمهای دیگری هم دارند)، متولدین این ماه خیلی بی جنبه اند، آخر لزومی ندارد به بقالی سر کوچه تان پز بدهی که بعد از یازده سال فوق قبول شده ای، خبر قبولی را احتمالاً در مراسم خاکسپاری یکی از بستگان می شنوی و چنان قهقهه ای میزنی که گورکن با بیل و صاحب عزا با دسته بیل به دنبالتان خواهند دوید.
متولدین خردادماه : همانطور که از اسم ماه تولدتان پیداست، دچار درس خواندن افراطی از نوع طالبانی می باشید (همان خرخوان خودمان) دخترهای خردادی یک روز قبل از کنکور ارشد برایشان خواستگاری پیدا می شود (آنهم کچل پلاک لیزری نمره قبرس)، پس بهتر است که دنبال بختشان بروند و فرصت را به پسرهای خردادی بدهند (که برای پنجمین بار امتحان می دهند).
متولدین تیرماه : یک خبر خوش به شما خواهد رسید. لطفاً جنبه داشته باشید، هیچ ربطی به کنکور ارشد ندارد چون هنوز دو سه ماهی تا امتحان باقی مانده، احتمالاً خبر دوقلو زاییدن گاو پدربزرگتان می باشد یا تصویب طرح افزایش وامهای دانشجویی. فعلاً بهتر است بی خیال فوق شوید. هر وقت گاو پدربزرگتان تخم دو زرده گذاشت، آنوقت در امتحان شرکت کنید. مطمئن باشید قبول می شوید.
متولدین مردادماه : داوطلب گرامی ستاره بخت شما در دسترس نمی باشد. لطفاً جهت اطلاع بیشتر با دفتر نشریه ، بخش طالع بینی و فالگیری، تماس بگیرید.
متولدین شهریورماه : اشتباه نکنیم باید رشته ی هنر باشید دختر یا پسر خوبم هیچ گنجی بهتر از یک تیپ عجیب و غریب و هیچ عزتی بالاتر از اینکه موهایت را دم اسبی ببندی، وجود ندارد. ناصحم گفت: که جز تیپ چه هنر داشت هنر؟ گفتم: ای ناصح عاقل هنری بهتر از این فوق به چه درد می خورد؟! مهم تیپه، که آخرشی.
متولدین مهرماه : متولدین مهرماه، یا پسرند یا دختر (البته یک سری موجودات دیگر را هم شامل می شود، که مد نظر ما نیستند)، دخترها بعد از گرفتن لیسانس در کارگاههای قالیبافی مشغول به کار خواهند شد و پسرها اگر پشتکار داشته باشند، به شاطر خوبی تبدیل می شوند. بنابراین خانمها در رشته فرش و آقایان در رشته بسکتبال در امتحان فوق قبول خواهند شد.
متولدین آبان ماه : تو احتمالاً یا ترانه پانزده سال داری و یا سکینه شانزده سال و یا اصغر یازده سال، پس توصیه می شود که هر وقت به سن قانونی رسیدید، بروید سراغ این جور امتحانها، فعلاً شیرتان را بخورید.
متولدین آذرماه : ای جووونمم..... عجب اختر بختی دارید آذریها! پسرهای متولد آذر، روز امتحان عاشق می شوند و شکل خانه های سیاه پاسخنامه بی شباهت به قلب (نیزه اش فراموش نشود) نخواهد بودالبته نیاز به درس خوندن ندارن چون آذریها خیلی با هوشن واما خانمها شما در دانشگاه هوشنگ آباد سفلی در یک رشته نیمه پاره وقت شبانه با مدرک معادل، تحت نظر دانشگاه پیام نور (البته با گواهیISO هفت و هشت هزار) قبول خواهید شد. لابد توقع دارید تحویلتان هم بگیرند. (مواظب خودت باش نابغه!)
متولدین دی ماه : دوست عزیز متأسفانه طالعتان خیلی بد است. شما یا شش سال پشت کنکور می مانید یا هشت سال. اگر شش سال پشت کنکور ماندید که حتماً دوسال دیگر هم خواهید ماند و سال هشتم قبول می شوید، ولی روز اعلام نتایج دچار عارضه قبلی (منظور همان قلبی است) خواهید شد و جان به جان آفرین تسلیم خواهید کرد. با توجه به هزینه زیاد کفن و دفن خواهشمندیم روی دست پدر و مادر خرج نیندازید، ما همین جوری شما را دکتر قبول داریم!!
متولدین بهمن ماه : متولدین این ماه باید قبل از اینکه صبح زود از خواب بیدار شوند، توی رختخواب نرمش سنگین انجام داده، بعد 35 دقیقه خمیازه بکشند (کمتر از حد اعتیاد) و مجدداً بخوابند. این کار را تا شب قبل از امتحان به مدت شش ماه انجام دهید تا روز امتحان بدون استرس، به سئوالات پاسخ دهید. قبولی شما را آن هم با رتبه تک رقمی تضمین می کنیم.
متولدین اسفند ماه : عزیز دلم، اسفند، بدترین زمان ممکن برای به دنیا آمدن است، ـ آخه، عزیز من،ماه قحطی بود ـ چون امتحان کارشناسی ارشد در این ماه برگزار می شود. پسرهای متولد اسفند، احتمالاً به واسطه ضعف در ریاضی پس از چند ترم آب خنک خوردن در پژوهشکده ی ماهانی به همان مدرک لیسانس راضی می شوند و دختر خانمها اگر کمتر سریالهای بیمزه تلویزیون را نگاه کنند، قبولی ارشد جلوی پای آنهاست، اگر نمی بینند به چشم پزشک مراجعه کنند.
سالها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد . خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده . یک روز به این فکر افتاد که پدرش ، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند . از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود . اما قبل از اینکه اقدامی بکند ، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر ، تمام اموال خود را به او بخشیده است . بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید . هنگامی که به خانه پدر رسید ، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد . اوراق و کاغذ های مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا ، همان انجیل قدیمی را باز یافت . در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد . در کنار آن ، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت ، وجود داشت . روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود : تمام مبلغ پرداخت شده است .
چند بار در زندگی دعای خیر فرشتگان و جواب مناجات هایمان را از دست داده ایم فقط برای اینکه به آن صورتی که انتظار داریم رخ نداده اند ؟
خداوند همه پدرانی که در این دنیا نیستند را بیامرزد .
خواهش می کنم.
1392/03/3 - 13:00زیبا بود......
1392/03/6 - 01:41سال مار ایرانیها لرزان میگذرد. حال مان بد نیست، اما كشورمان را لرز گرفته است چون هنوز چهل روز از آغاز سال 92 نگذشته كه چهار زلزله بزرگ استانهای مختلف کشور را تكان داده در برخی استانها نیز زمینلرزههای كوچك به وقوع پیوسته است. تا جایی که این همه تكانهای ترسناك، مردم استانهای دیگر را هم ترسانده و پرسشهای زیادی درباره زلزلههای زنجیرهای اخیر در ذهن آنها شكل گرفته است.
آیا این زلزلههای كوچك و بزرگ نشان از وقوع زلزلهای دهشتناك دارد؟ آیا گسلهای خطرناك فعال میشوند؟ نكند تكانهای كوچك زمین، تهران را كه سالهاست همه از وقوع زلزلهای بزرگ در آن هراس دارند، بلرزاند؟ چه شده است كه طی دو هفته اخیر هر روز بخشی از زمین كشورمان به لرزه درآمده است؟ مثل دشتیهای بوشهر كه بیستم فروردین امسال زلزلهای به بزرگی 6.1 ریشتر زمین زیر پایشان را لرزاند، زلزله بزرگ بعدی كه پس از وقوعش، تقریبا همه خبرگزاریهای دنیا دربارهاش حرف زدند، دقیقا پس از یك هفته در سیستان و بلوچستان رخ داد و علت مطرح شدنش در سراسر دنیا بزرگی بیسابقهاش بود چرا كه در 50 سال اخیر وقوع زلزلهای با چنین بزرگی در ایران بیسابقه بود و بیش از صد میلیون نفر، از هندوستان تا قطر، احساسش كردند.
كانون این زلزله در منطقهای كمجمعیت بود و به همین علت تلفات جانی نداشت. سه روز بعد وقتی مردم آذربایجان شرقی از خوششانسی هموطنهایشان در سیستان و بلوچستان ذوق كرده بودند، زلزلهای به بزرگی 4.9 ریشتر خانههایشان را تكان داد و آنها را به خیابان كشاند كه البته برخی منابع هم بزرگی آن را 5.2 ریشتر اعلام كردند. فردای همان روز، اهالی استان فارس زلزلهای 5 ریشتری و اصفهانیها زلزلهای 4.1 ریشتری را تجربه كردند و حالا بعد از این همه تاب خوردن، فكر نمیكنید طبیعی باشد اگر مردم در سراسر كشور وحشت كنند و بخواهند بدانند كه آیا قربانیان بعدی زلزله کدام یک از هموطنانمان خواهند بود ؟! در اینجا تنها چیزی که نباید فراموش شود مواردیست که باید رعایت شود :
قبل از زلزله
شصت درصد زلزله ها در نیمه شب اتفاق افتاده است. فراموش نکنید که بعد از این لباس کامل را در کنار تخت و در دسترس قرار دهید.
قفسه ها و تابلوها را به دیوار محکم کنید و آنها را روی تختخواب آویزان نکنید. اشیای سنگین را در قفسه های پایین تر قرار دهید. اشیای شکستنی را در داخل کابینت ها قرار دهید.
اتصالات و سیم کشی های معیوب را از همین حالا تعمیر کنید.
آفت کش ها و پشه کش ها و قوطی های قابل اشتعال را در کابینت های پایینی قرار دهید.
مکان های امن خانه (زیر مبلمان، زیر قاب در، به دور از شیشه ها و پنجره ها) را شناسایی کنید.
مکان های امن بیرون از خانه (به دور از ساختمان ها، درختان، تیرهای برق و پل های هوایی و ...) را شناسایی کنید.
به اعضای خانواده یاد بدهید که چگونه برق، گاز و آب را قطع کنند.
یک ساک اضطراری تهیه کنید و داخل آن وسایلی همچون چراغ قوه و چند عدد باتری، رادیو، جعبه کمک های اولیه، چند بطری آب آشامیدنی، سوت، کنسرو، کمپوت، خشکبار، قند و آبنبات، درباز کن، پول نقد و کفش مناسب بگذارید. پیچ گوشتی، شمع، چاقو، آچار فرانسه را هم داخل همین ساک قرار دهید.
لوازم کمک های اولیه شامل یک قیچی کوچک، باند استریل، چسب، قرص و پماد آنتی بیوتیک، پماد سوختگی، استامینوفن، قرص اسهال، الکل و داروی مسکن و قطره استریل چشمی و اگر دارویی دارید که عدم مصرفش باعث مرگتان می شود، از آنها هم چند تایی در ساک قرار بدهید. اگر از سوئیچ ماشینتان دو تا دارید یکی را داخل ساک قرار دهید. یک بسته دستمال کاغذی رولی و نوار بهداشتی فراموش نشود. چند متر طناب، حوله کوچک، صابون، مسواک و خمیر دندان برای روزهای آتی، مدارک ضروری و ... را هم داخل آن بگذارید.
با اعضای خانواده هماهنگ کنید که در صورت وقوع زلزله کجا یکدیگر را ملاقات کنید.
به هنگام زلزله (داخل ساختمان)
زیر میز ناهارخوری، میز کار، داخل قاب دیوار یا کنار دیوارهای داخلی که به دور از شیشه هستند پناه بگیرید.
داخل خانه بمانید. خطرناک ترین کار به هنگام زلزله این است که سعی کنید به بیرون فرار کنید.
به هنگام زلزله (بیرون از ساختمان)
جایی پناه بگیرید که به دور از ساختمان ها، پل ها، تیرهای برق و درختان و غیره باشد. صبر کنید تا زلزله تمام شود.
به هنگام زلزله (داخل وسیله نقلیه در حال حرکت)
جایی پیدا کنید که به دور از ساختمان ها، درختان، پل ها و تیرهای برق باشد.
فوراً در کنار خیابان ترمز کنید و داخل اتومبیل بمانید.
وقتی زلزله تمام شد، با احتیاط حرکت کنید و هل نشوید. رمپ ها و پل ها ممکن است به خاطر زلزله آسیب دیده و سست شده باشند.
پس از زلزله
قبل از هر چیزی مراقب پس لرزه ها باشید. اگر داخل خانه خود هستید، مراقب باشید و عجله نکنید. لباس ها و ساک اضطراری را با یک یا دو پتو بردارید و آرام بیرون بروید. اگر بیرون هستید، فوراً به منزل خود برنگردید. بعد از زلزله و حتی تا چند ماه، ممکن است پس لرزه هایی اتفاق بیفتد.
اگر بوی گاز شنیدید از چراغ قوه و فندک و کبریت و ... استفاده نکنید. در جهت مخالف بوی گاز بروید.
اگر صدای ناله یا کمک همسایه ها را شنیدید، اگر برایتان مقدور بود به آنها کمک کنید.
به افراد سالمند و کودکانی که کمک می خواهند کمک کنید.
از ساختمان های صدمه دیده و ویران شده دور بمانید.
حواستان به آتش سوزی باشد. از کابل ها و سیم های برقی آسیب دیده دور بمانید و گاز و فیوز برق را قطع کنید.
اگر لوله های آب آسیب دیده بود، از توالت استفاده نکنید و آب لوله کشی را ننوشید. از بطری هایی که داخل ساکتان گذاشته بودید استفاده کنید و آنها را برای شستشو هدر ندهید. می توانید از یخ فریزر هم برای آب شرب استفاده کنید.
حتماً رادیوی خود را چک کنید و از اخبار مرتبط با زلزله مطلع باشید.
منبع : برترین ها
حتما ً قبـل خواب ببـوسیـدش
حتی اگه با هم دعـوای بـدی کرده باشیـد .. ببـوسیـدش
حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِکوفتـی خسته شـده .. ببـوسیـدش
حتی اگه برچسـب ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه .. ببـوسیـدش
حتی اگه بهتـون گیر بیخـود داده باشه .. ببـوسیـدش
... گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره
نفهمیـده باشه شما موهـاتون رو مِش کردین .. ببـوسیـدش
حتی اگه بـوی عرق و خستگی میـده .. ببـوسیـدش
حتی اگه یـادش میـره جواب سلام ِ شما رو بـده .. ببـوسیـدش
حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده .. ببـوسیـدش
وقتی زیرپیـرهنی سفیـد حلقه ای پوشیـده و بـازوهای سفیـدش رو با اون پیـچ ِ ماهیچه ای مردونه انداخته وقتی صورتش ته ریش جذابی داره .. وقتی صداش خسته خوابه خمار ِ. ببـوسیـدش
حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه .. ببـوسیـدش
اگه گرسنه اس و با شما مثل آشپـز دربـارش حتی برخـورد می کنه .. ببـوسیـدش
حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه .. ببـوسیـدش
وقتی براتـون یه آهنگ ِ جدیـد میذاره و می گه اینـو برای تـو آوردم !
” وقتی تو چشـاش پـر خواستنه ..وقتی دست های ظریـف دختـرونه تـون میـون دستای زمخت و مردونه اش گم می شن .. ببـوسیـدش
حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید .. ببـوسیـدش
حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه .. ببـوسیـدش
حتی اگه با حرص می خوایید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش رو دورتـون حلقه می کنه و وسـط ِ جیـغ های شما با خنـده می گه : ” عزیـزم ؛ کجا می خـوای بـری این وقته شب ؟ .. ببـوسیـدش
وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش ، پشت ویتریـن دیدین و فقـط یه کلمه گفتین این چه خوشگله
وقتی دست هاش پـر از خریـد خونه هست و در رو با پـاش می بنـده
وقتی با نگاهـی پـر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه.. ببـوسیـدش
حتی اگه تـوی ِشرکـت پیـاز خورده و تار موهاش بـو میدن .. ببـوسیـدش
حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون سـرد شده
حتی اگه رو دنـده ی ” نه ” گفتن افتـاده .. ببـوسیـدش
وقتی شمـا رو وسـط ِ آرایش کردن می بوسه .. وقتی باهاتـون کُشتـی می گیـره و مثل پـَر از رو زمین بلنـدتون می کنه
وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می گردونه .. ببـوسیـدش
حتماً قبـل خـواب ببـوسیـدش .. شایـد فـردایی نباشـه
شایـد شما فـردا نباشیـد !!!
قرار نبوده این همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا، قرار نبوده این تعداد میز و صندلیِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...
تا به حال بیل زدهاید؟ باغچه هرس کردهاید؟ آلبالو و انار چیدهاید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفتهاید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر، برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند.
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به جایشان صبح خوانی کنند. آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.
من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغهزنده بودن مان. قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.
قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی سال بگذرد از عمرمان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم. قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...
چیز زیادی از زندگی نمیدانم، اما همین قدر میدانم که این همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته و سردرگم کرده...
آنقدر که فقط میدانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمیآوریم چرا …
اين مطلبو تو يكي از سايتا ديدم و به نكات زيبايي اشاره كرده ...
1391/12/28 - 22:35آنقدر که فقط میدانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمیآوریم چرا..
1392/01/5 - 02:04