یکی دیگر از راز های این گربه چشم های آبی اوست که توجه محققان را جلب کرده است. به هر حال همه این رازها باعث شده او امروز معروفترین حیوان دنیا باشد.
حالا
1392/05/1 - 01:13من نبودم خوب پشتم حرفیدینا....
گلابی منم یا تو انبه...
آغا سعید مثلا داری حمایت میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حمایت نه صحبت دوستانه بود
1392/05/1 - 13:07اووووووووو
صخبت دوستانه....
تکلیفت با خودت روشن نیست
آخر گلابی ای یا انبه؟
تو گلابی ای....اما انگاراز گلابی خوشت نیومد....منم اسمتو گذاشتم انبه....
پست 400سال پیش منو ول کنین دیگه.....از پست من برین بیرون....
یعنی400سال پیش گلابی بودی؟
1392/05/2 - 15:32ای خدااااااااااااااااااااا...........این عتیقه رو از پستم بنداز بیرون
1392/05/2 - 15:33خودتی
زیرخاکی
تجربه نشون داده خاکی که باشی آسفالتت میکنن
1392/04/15 - 08:52شاهزاده : من زن می خوام ..... مامانش : تو غلط می کنی
پسره ی گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ دیگه زن گرفتنت چیه؟......... شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پیر پسر می شم ، دارم مثل غنچه ی گل پرپر می شم .....مامانش در حالی که اشکش سرازیر شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شیر و شکرم ، پسر گلم ، می خوای با کی مزدوج شی؟ ....... شاهزاده : هنوز نمی دونم ولی می دونم که از بی زنی دارم می میرم ...... مامانش : من از فردا سراغ می گیرم تا یه دختر نجیب و آفتاب مهتاب ندیده و خوشگل مثل خودم برات پیدا کنم . خلاصه شاهزاده دیگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش یه دختر با کمالات و تحصیل کرده و امروزی براش گیر بیاره. یه روز مامانش گفت : کوچولوی عزیز مامان ، من تمام دخترای شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردنی برات بگیرمش ،
شاهزاده گفت : چرا با پس گردنی؟ مامانش گفت : الاغ ، چرا نمی فهمی ، برای اینکه مهریه بهش ندی، پس آخه تو کی می خوای آدم بشی ؟ روز مهمونی فرا رسید ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت شده بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا ، وای چی بگم براتون شده بود یه تیکه ماه ، اصلا" ماه کیلویی چنده ، شده بود ونوس شایدم ...( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبیه چی شده بود ) . صغرا خانم حسود چشم در اومده سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا کنار شومینه نشست و قهوه ی تلخ نوشید و آه کشید و اشک ریخت . یهو دید یه فرشته ی تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با یه دماغ سلطنتی و
چشمای لوچ جلوی روش ظاهر شد ....سیندرلا گفت : سلام....... فرشته : گیریم علیک . حالا آبغوره می گیری واسه من ؟ ...... سیندرلا : نه واسه خودم می گیرم .......فرشته : بیجا می کنی ، پاشو ببینم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن ...... سیندرلا : آرزو می کنم که به مهمونیه شاهزاده برم ...... فرشته : خوب برو ، به درک ، کی جلوی راهتو گرفته دختره ی پررو ؟ راه بازه جاده درازه........ سیندرلا : چشم میرم ، خداحافظ ...... فرشته : خداحافظ .... سیندرلا پا شد ، می خواست راه بیفته . زنگ زد به آژانس ، ولی آژانس
ماشین نداشت . زنگ زد به تاکسی تلفنی ولی اونجا هم ماشین نبود . زنگ زد پیک موتوری گفت : آقا موتور دارید؟ یارو گفت : نه نداریم. سیندرلا نا امید گوشی رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هی میگی برو برو ، آخه من چه جوری برم؟ فرشته گفت : ای به خشکی شانس ، یه امشب می خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبیا ببینم چه
مرگته !!!! بلاخره یه خاکی تو سرمون می ریزیم . با هم رفتند تو انباری ، اونجا یدونه کدو حلوایی بود ، فرشته گفت بیا سوار این شو برو ، سیندرلا گفت : این بی کلاسه ، من آبروم می ره اگه سوار این بشم . فرشته گفت : خوب پس بیا سوار من شو !!! سیندرلا گفت : یه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت می خوره؟ .... فرشته : بعله می خوره .....سیندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگریش و رو هوا چرخوند و کوبید فرق سر آناناس و گفت : یالا یالا تبدیل شو به پرشیا. بیچاره آناناس که ضربه مغزی شده بود از ترسش تبدیل شد به یه پرشیای نقره ای. فرشته به سیندرلا گفت : رانندگی بلدی؟ گواهینامه داری؟....... سیندرلا : نه ندارم ........
فرشته : بمیری تو ، چرا نداری؟..... سیندرلا : شهرک آزمایش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم...... فرشته : ای خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ی یه سوسک بدبخت که رو دیوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشیا نگاه می کرد . سوسکه تبدیل شد به یه پسر بدقیافه ، مثل پسرای
امروزی . سیندرلا گفت : من با این ته دیگ سوخته جایی نمیرم.....فرشته : چرا نمیری؟........ سیندرلا : آبروم می ره....... فرشته : همینه که هست ، نمی تونم که رت باتلر رو برات بیارم ....... سیندرلا : پس حداقل به این گاگول بگو یه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختی بود حرکت کردند سمت خونه ی پادشاه. وقتی رسیدند اونجا دیدیند وای چه خبره !!!!! شکیرا اومده بود اونجا داشت آواز می خوند ، جنیفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تیلیت می کرد . زری و پری هم جوگیر شده بودند و داشتند تکنو می زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه می رفت (آخه بی چاره صغرا خانم از بی شوهری کپک زده بود ) خلاصه تو این هاگیر واگیر شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه صد دل عاشقش شد . سیندرلا هم که دید تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهزاده ی ملوسم منو می گیری ؟......شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟........ سیندرلا : 37 ....... شاهزاده در حالی که چشماش از خوشحالی برق می زد گفت : آره می گیرمت ، من همیشه آرزو داشتم شماره ی پای زنم 37 باشه. خلاصه عزیزان من شاهزاده سیندرلا رو در آغوش کشید و به مهمونا گفت : ای ملت همیشه آن لاین ، من و سیندرلا می خواهیم با هم ازدواج کنیم ، به هیچ خری هم ربط نداره . همه گفتند مبارکه و بعد هم یک صدا خوندند : گل به سر عروس یالا ... داماد و ببوس یالا ... سیندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسید و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد) سپس با هم ازدواج کردند و سالهای سال به کوریه چشم زری و پری و صغرا خانم ، به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند و شونصد تا بچه به دنیا آوردند
بیچاره گیرنده فک کنم گوشیشو خاموش میکنه تا آخر عمرش... یه سری یه اسمس واسم اومد نمیدونم کدوم شهر بود مرده خودشو معرفی کرد بعد گفت یه چنتا زیر خاکی پیدا کرده میخواست باهم شریک شیم بفروشیمش من از ترس سکته زدم این دیگه کیه تو ایام عید بود به خواهرم گفتم هیچی دیگه بیخیالش شدم سرکارس بود شدید
1392/03/28 - 23:48ایتالیا
1392/03/26 - 01:10فرانسه
1392/03/26 - 08:40کره .....اسپانیا....فرانسه
1392/03/26 - 15:05فقط ایران
چون بیشتر جاهاشو گشتم مطمئنم جایی روی کره خاکی نیست که شبیهش تو ایران نباشه
عاشق ایران هستم ولی دوست دارم ایتالیا . مصر. فرانسه. انگلستان برم واسه جاهای تاریخیشون
ولی در آخر برگردم به وطن خودم ایران فقط ایران و آخرش فقط گیلان
ایتالیا
1392/03/27 - 19:00ایران
1392/03/29 - 18:57ابجی برو دکترا بگیر
ما یه اشنا داشته باشیم که دکترا داره
دکتری گاوداری به شکل تجربی میگیرم.. خوبه دیگه..نیست مگـــــــــــــه؟!!!
1392/03/12 - 00:34نه ابجی
دکترا با مدرک بگیر
اینجوری بهتر
منم میام جلوی اون دانشگاهی که درس میدی با دانشجوها قرار داد میبندم که واسشون نمره بگیرم
اونا هم به من پول بدن
خا.. ولی 50-50
1392/03/12 - 00:52چیو 50-50
یه چیزی بایست بهم غیر این پول بدی
این همه واست دعا کردم تا دکتر بشی
ینی مفتکی نمره بدم..عمراااااااااااااااااااااااااااا
1392/03/12 - 00:55شانس اوردم گفتی
پس منم دیگه دعا نمیکنم
عوصض دعا میکنم بشینی تا صبح درس بخونی ولی هیچی متوجه نشی
ینی خیلی نامردی داداشی..
ینی دیگه من نبینمت..
ما دوست داریم ابجیمون دکتر بشه
1392/03/12 - 01:06انشاالله که دکتر میشی
1392/03/12 - 01:06
خیلی این فیلمو دوس دارم
1392/06/1 - 14:58منم عاشقشم یادش بخیر
1392/06/1 - 15:03