یافتن پست: #خاک

mahsaj
525401_6avZIg4G.jpg mahsaj
اسمش آدم است

اما تو باور نکن

گاهی کاری می کند که از پس هیچ گرگی بر نمی‌آید . . .
به چه می نازی ؟

مقصدت خاک است . . .
bamdad
bamdad
آنقدر زمین خورده ام که رنگ آسمان را فراموش کرده ام

بوی خاک می دهند تمام آرزوهایم.
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:13 ·
4
zoolal
zoolal
تو ویتـــــــــرین باش با یـــــه متر خاکـــــــــ
اما...
تســــــتر بهتریــــــــــن برنـــــــد نبـــــــاش........!!!
دیدگاه · 1393/02/25 - 09:12 ·
8
bamdad
bamdad
شاید به هم باز رسیم …

روزی که من به‌ سانِ دریایی خشکیدم …

و تو چون قایقی فرسوده بر خاک ماندی …
دیدگاه · 1393/02/24 - 21:51 ·
5
zoolal
zoolal
باران که میبارد
باید یه آغوشی …
پنجره ی بازی …
بوی خاکی …
صدای تپش قلبی …
گره ی کور دست ها و پاهایی …
باید چیزی باشد
باران که میبارد …
باید کسی باشد!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/24 - 21:19 ·
4
Hosein
Hosein
مرد که دل ببنده
↓ . ↓
ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯿﺸﻪ
ﻏﯿﺮﺗﯽ ﻣﯿﺸﻪ
ﺗـُﻨـﺪ ﻣﯿﺸﻪ
ﺧﺸﻦ ﻣﯿﺸﻪ
ﺑﺪ ﺍﺧﻼﻕ میشه
ﺑﭽﻪ ﻣﯿﺸﻪ
ﮔﯿﺮ ﻣﯿﺪﻩ
ﭼﻮﻥ ﺗﻌﺼﺐ ﺩﺍﺭﻩ
ﭼﻮﻥ ﻣـَـﺮﺩﻩ
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ
ﺩﻟﺶ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﯾﺎ
ﻏﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ
ﻧﺎﺯکتر ﻣﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﮔﻞ
ﺣﺴﺶ ﻣﯿﺸﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﻣﯿﺠﻨﮕﻪ ﺗﺎﺑﺪﺳﺖ ﺑﯿﺎﺭﻩ
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺪﺳﺘـﺖ ﺍﻭﺭﺩ
ﻣﯿﺸﯽ ◄ ﻧﺎﻣﻮﺳﺶ
ﺍﺯﺵ ﺛﺮﻭﺗﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺍﺯﺵ ﻏﺮﻭﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺍﺯﺵ ﻫﻮﺳﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺍﺻﻼ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮ
ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻣﻮﺳﺸﻮ ﻧﮕﯿﺮﯼ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ
ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺁﺭﻭﻡ ﻫﻖ ﻫﻖ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺵُ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻥ
ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭﺷﻮ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﮑﺸﻪ ﭘﯿﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﺟﻮوني
سلامتی همه مرداااا
مردای عاشق
مردای باغیرت
نر ک ہ زیاده اما مرد کمه...
... ادامه
zoolal
zoolal
آب را گل نکنیم ؛ پدرم در خاک است …
وقتی دیروز باران بارید
“آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم
“آن مرد با نان آمد”
یادم آمد که دیگر پدرم در باران
با نانی در دست
و لبخند بر لب
نخواهد آمد
دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگی‌اش
با زمین و تنهائیش
با خورشید و نبودنش
به یاد پدر سخت گریستم
پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک بر میداشت
پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست
خاطر خاطره ها رخ بنمود
زندگی چرخش یک خاطره است
خاطر خاطره ها را نبریدش از یاد
پدرم وقتی رفت آسمان غمزده بود
و زمین منتظر …..
زندگی چرخش ایام و گذار من و توست
و کسی گفت به من:
آب را گل نکنید
پدرم در خاک است
زندگی می‌گذرد
کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم
و زمین کوچک نیست
دل ما تنگ و نفس سنگین است
کاش میشد آموخت که سفر نزدیک است
خاطر خاطره‌ها را نبریدش از یاد
زندگی می‌گذرد
کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم

بیاد همه‌ی پدرای دنیا
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/22 - 23:46 ·
6
zahra
zahra
...
...
دلم تنگه!
تنگ روزای بیخیالی..
تنگ روزهای ندانستن؛
تنگ روزهای خوابهای خرگوشی..
تنگ روزهای حفظ کردنهای اجباری!
تنگ روزهای رفتن کنارآبی ترین آب به بهانه دلتنگی..
دلم تنگ ثانیه ای ازآن ساعتهاخاموشی است
همراه باعزیزترین همدردها..
همراه عزیزانی که دیگردربین مانیستند..
هعی..
دلم تنگ است..
تنگ..
دلتنگم..
همین!
واین نیازبه هیچ زبان شاعرانه ای ندارد...
به چه میخندی تو؟!
به نگاهم که عاشقانه توراباورکرد
یابه افسونگری چشمانت
که مراسوخت وخاکسترکرد؟
خنده داراست
بخند!!
بخند..
ب..خ..ن..د..
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/19 - 21:06 ·
5
صوفياجون
10306320_682227685172497_4393883055906399873_n.jpg صوفياجون
می دونین این مکانی که توی محله سبزه میدان ( به سمت آفخرای) رشت هست چیه ؟
مقبره استاد ابراهیم پورداوود ایران‌شناس معاصر، اوستاشناس، نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد فرهنگ ایران باستان که در سال 1347 در این مکان به خاک سپرده شده
... ادامه
...
...
عشق یعنی"استخوان ویک پلاک"
سالهای سال
تنهای تنها زیرخاک..
دیدگاه · 1393/02/18 - 12:26 ·
3
zahra
zahra
به بابام میگم اگه من بمیرم چیکار میکنی؟!
میگه بی سر و صدا تو باغچه خاکت میکنم یارانت قطع نشه!!
یعنی ی تعریف جدید از عاطفه پدری ارائه داده هااا
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/18 - 09:02 ·
6
zoolal
zoolal
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند
اما نه وقتی که در کنارشان هستی نه
آنجا که در میان خاک خوابید
سنگ را تمام می گذارند و می روند
دیدگاه · 1393/02/17 - 23:56 ·
4
zoolal
zoolal
بعضی آدمها مثل گنج هستن
باید زیر خاک دفن شوند{-59-}
دیدگاه · 1393/02/16 - 20:43 ·
4
Mohammad
3098_1837088199_amirkabir.jpg Mohammad
ببین یک لحظه یاد چه می کند !!!!!!!! حضرت آیت الله اراکی رحمة الله علیه می فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم؛ جایگاهی رفیع و متفاوت داشت پرسیدم : چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر سوال کردم : چون چندین فرقه ی ضاله را نابود کردی؟ گفت : نه . . . با تعجب پرسیدم : پس راز این مقام چیست؟ جواب داد : هدیه ی مولایم حسین علیه السلام است! گفتم : چطور ؟؟؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم می رفت، تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم: قدری آبم بدهید، ناگهان با خود گفتم: میرزا تقی خان دو تا رگ بریدن، این همه تشنه ای! پس چه کشید، پسر فاطمه سلام الله علیها ؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود. از عطش امام حسین علیه السلام حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد ... آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند، امام حسین علیه السلام تشریف آوردند و فرمودند: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی و آب ننوشیدی. این هدیه ی ما در برزخ ؛ باشد تا در قیامت جبران کنیم...
Mohammad
65605_Rdzfh1q5.jpg Mohammad
با صدای بی‌صدا،
مث یه کوه، بلند،
مث یه خواب، کوتاه،
یه مرد بود، یه مرد!

با دستای فقیر،
با چشمای محروم،
با پاهای خسته،
یه مرد بود، یه مرد!

شب، با تابوت سیاه
نشس توی چشماش،
خاموش شد ستاره،
افتاد روی خاک.

سایه‌ش هم نمی‌موند
هرگز پشت سرش،
غم‌گین بود و خسته،
تنهای تنها!

با لب‌های تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره... قطره... قطره‌ی آب... قطره‌ی آب!

در شب بی‌تپش،
این طرف، اون طرف
می‌افتاد تا بشنفه
صدا... صدا... صدای پا... صدای پا!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/16 - 14:05 ·
4
Majid
Majid
عاقبت همه‌ی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت

ما که روی آن دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم !

دیدگاه · 1393/02/15 - 09:14 ·
4
Majid
Majid
جسدم را در دوردست ها خاک کنید تا مبادا مرده ای بی کسی ام را به رخم بکشد !
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:13 ·
2
Majid
Majid
♥عــــابــــــر ے تنـــــہا بـــــــودم بــــــے تـــــو تنـــــہاتر شـــــدم
آتشـــــے افســـــردہ بـــــودم بــــــے تــــــو خاکستــــــر شـــــــدم ♥
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:11 ·
1
Majid
Majid
شعرهایم مثل خاکستر سیگار می سوزند تا تو را بسازند !
.
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:08 ·
Majid
Majid
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟....

بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!
... ادامه
Majid
438892_XN8HXmzT.jpg Majid
فک کن :::: دخترا برن سربازی
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
مریم جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی

صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟ نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

[align=-WEBKIT-RIGHT]بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام ش%8دت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:09 ·
zoolal
zoolal
گاج منتشر کرد
اولی ها ، دومی ها ، سومی ها ، کنکوری ها
خاک بر سر شما با این در س خوندتون برین برای خودتون یه فکر دیگه بکنین
دیدگاه · 1393/02/13 - 20:12 ·
7
Morteza
Morteza
اخرین اهنگ البومم به سلامتی ضیط شد اینم متنش


این سیگارایی که من می کشم همون اشکایی که نمی تونم بریزم

نسخ که می شم هفت هشتا در میون نفس می کشم

روز ندارم یعنی شبم می شه شب و با یه سری هله هوله تلف می شه وقت

فاصله که می گیره این لب با لب پشت بند هم روشن می شه نخ با نخ

دنیای بی ناموس هم هی جفت شیش میاره این غم نرفته پشتیش میاد

یه رفیق دارم که جینگ خودمه جدا از اینایی که ریخته دورم زیر پا له می شه

با لباس سفیدش ولی بازم نمیره از کنار رفیقش

اولیشو رضا سال هشتاد و هفت روشن کرد تا بکنه درداشو کم

ولی حالا اگه بخوای غمات بمیره دیگه روزی یه پاکتم جواب نمیده

یه اتاق دودی مثل هوای تهرون تاریکه و تب مثل شبای زندون

سرطان چیه که عامل اصلیش داداش، سرطان دلِ مائه که گندید داداش بی خیال

نمی شه که گله کرد یا که امروزو به فردا گره زد

شاید فردا همه فقط صدام بمونه تو هم سر خاک من بکنی گریه مَرد

tanha rafigho doste samimim toyi to

بی حسم ولی مثل اینکه تنم گرمه پس زندم انگاری خفم کرده

همه کامای حبس دورم دود غلیظ تو این اتاق تاریک مثل یه کور مریض

تن لشم به اشتباه زاییده شد رفت جوونیمم به اصطلاح گ … شد رفت

من مرامی از دوستا ندیدم سر پام زیر سایه اُستا کریمم

تنهایی خوشم با تو خوشترم وقتی رفیق تو رگیا مارو دور زدن

تو موندی جز تو هیشکی نیست هر چی لاشخور بود شد شیفت دلیت

کام بده تا دردی نمونه بامرام معرفتت می ارزه به تموم آدما

ضد حال زیاد زده زندگی به من ولی دایورت کردم رو قلقلی چپ

tanha rafigho doste samimim toyi to

بخند و بگو رو به راهی حتی شده به زور، به زور گاری

همه می خوان داستانو ماست مالی کنن نخو پر می کنن تا پاس کاری کنن

من بازیکنم بشم گل نمی زنم رفیقای قدیمیمو دور نمی زنم

سیگارو می گم رفیق فابریک دودی که هنوز به لب من کام میده لوتی
... ادامه
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ