یافتن پست: #خدمت

bamdad
1175.jpg bamdad
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...


تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست...
... ادامه
bamdad
bamdad
mostafa AZ
mostafa AZ
ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﯿﻤﺎ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺍﻗﺎﻫﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩﯾﻦ ﭼﯿﻪ
ﺍﻗﺎﻫﻪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻋﺮﺽ ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺑﯿﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺤﺘﺮﻣﺘﺎﻥ ..
ﺍﻭﻻ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻪ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻫﻮﺍ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﺸﻮﺩ !
ﺩﻭﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﺩﯾﮕﺮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺟﺎﯼ ﭘﺎﺭﮎ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺳﻮﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ : ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ ! ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ! ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ؟
... ادامه
سید محمد محمدی
chicken-soup-for-the-soul.jpg سید محمد محمدی
داستانی زیبا از کتاب سوپ جوجه برای روح(مجموعه داستان های واقعی روحیه بخش): یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!" چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: اسمیت پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..." به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/5 - 18:24 ·
4
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
soheil
soheil
سلام و خسته نباشید سلام ویژه خدمت داداش بامداد
soheil
soheil
سلام و خسته نباشید به خدمت حضارین عزیز و غایبین عزیز
Majid
59753537513152551970.jpg Majid
زندگی گل پسرای ایرانی
چندسال پیش یه روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم،
فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم.
ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدن و فریاد زدن که:
« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ». رفتم خواستگاری؛
دختر پرسید: « مدرک تحصیلیت چیه »؟ گفتم:
« دیپلم تمام »! گفت: « بی سواد! اُمل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشوبرو دانشگاه ».
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ...... برگشتم؛
رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید: « خدمت رفتی »؟ گفتم: « هنوز نه »؛ گفت:
« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ». رفتم دو سال خدمت سربازیُ انجام دادم برگشتم؛
رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید: « شغلت چیه »؟ گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت: « بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار ». رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند: « سابقه کار می خوایم »؛ رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتن: « باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدیم ». دوباره رفتم کار کنم؛ گفتن: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدیم». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتن سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتن باید کار کرده باشی ». گفتن: « برو جایی که سابقه کار نخواهد ». رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتن: « باید متاهل باشی ». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم جایی که سابقه کار نخواستن گفتن باید متاهل باشی ». گفتن: « باید کار داشته باشی تا بذاریم متاهل شوی ». برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 04:10 ·
6
soheil
soheil
متین (میراثدار مجنون)
هارداسان قارداش
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلام چند وقتی عرض ادب نکردم خدمت دوستان خوبین عایا‏?‏
5 دیدگاه · 1393/03/30 - 18:00 توسط Mobile ·
8
Mostafa
Mostafa
Noosha
از شنیدن خبر فوت برادر عزیزت بسیار متاثر شدم بنده این واقعه دردناک رو خدمت شما وخانواده محترم تسلیت عرض می کنم واز درگاه خداوند متعال برای جنابعالی صبر مسالت دارم مارو هم در غم عزیز از دست رفته تان شریک بدونید
دیدگاه · 1393/03/28 - 15:14 ·
9
ıllı YAŁĐA ıllı
hand01.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
...
95108638440297441693.jpg ...
بذارتوحال خودم باشم
من وچندتاشمع
بذارتوحال خودم باشم
اصلن نمیخوام پاشم
بذارتوحال خودم باشم
نمیتونم زورکی تودل توجاشم
بذارتوحال خودم باشم
میخوام چندروزی تنهاشم
... ادامه
soheil
soheil
سلام خدمت خواهرا و برادر های گل
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
فکر کن رفتی حموم
.
.
.
حولت یادت رفته!
.
.
.
داد می زنی: یکی حوله منو از رو تختم بده...
.
.
.
در یکم باز میشه یه دستی حوله رو میده بهت...
.
.
.
می گیری، تشکر می کنی... خودتو خشک می کنی... لباس می پوشی...
.
.
.
دستتو که میذاری رو دستگیره درو باز کنی بیای بیرون یادت میفته همه مسافرتن و تو تو خونه تنها بودی...!!!
حستو بگوووو{-52-}
متین (میراثدار مجنون)
99.jpg متین (میراثدار مجنون)
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

زملک تا ملکوتش حجاب بردارد

هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/9 - 12:41 در دوستها ·
9
Mohammad
1_bigharar.ir-211.jpg Mohammad
چرا شیعیان به هنگام ذکر نام امام زمان (عج) دستان خود را بر روی سر خود گذاشته و از جای بلند می شوند؟ آیا حدیثی در این زمینه وارد شده است؟

رضا
رضا
تلخه .
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
در وادی تسلیم و رضا چون و چرا نیست
بیمار غمش را بجز از درد و دوا نیست

دوری نکن از حضرت معبود که معبود
نزدیک به قدریست که محتاج صدا نیست

گفتند حریفان سخنی چند ز وصلش
گفتند ولی درک سخن در خور ما نیست

جمعی ز وصلش نشناسند سر از پا
بی پا و سری در خور هر بی سر و پا نیست

در محضر سلطان خطا پوش خطا بخش
ای ترک خطایی بنشین جای خطا نیست

"دادند بپوشیم ندادند نپوشیم
ما را هوس پیرهن و شال و قبا نیست"

ما را نبود جز هوس بزم تو لیکن
در خدمت سلطان چه کنم جای گدا نیست

ساعی بگذر از خود اگر طالب مائی
زیرا که در این دایره جای من و ما نیست
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/6 - 10:55 در دوستها ·
8
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دختره 11 سالش بیشتر نیسـت؛تو وبلاگ دکتره پرسیده:ببخشید اقای دکتر چه جوری بدون عمل زیبایی لب هامو برجسته کنم؟؟ . . . . منم رفتم زیرش جواب دادم : با دمپایی ابری محکم بکوبن .. خوب میشی{-7-}{-18-}دکتر شقایق هستم در خدمت شما!!!!{-15-}{-7-}
دیدگاه · 1393/03/4 - 23:57 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلامممممممممممممممممممم خوبین عایا دوستان ؟؟؟
رضا
رضا
اگر بگم قرار باشه ماهانه هزینه عضویت برای سایت پرداخت کنید مثلا مبلغی 2500 تومن اما در عوض کلیت سایت تغییر میکنه و امکانات و سرعت درست میشن . نظرتون چی هست ؟ آیا بعنوان کاربر تو سایت فعالیت می کنین یا خیر ؟

البته امکانات برای کاربرانی که پرداخت نکنن محدود میشه .
... ادامه
mostafa AZ
mostafa AZ
یکی میگفت رﻓﺘﻢ ﺧﺪﻣﺖ، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺭﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺩﻡ ﺩﺭﻩ ﺣﯿﺎﻁ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ! ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ؟ به ﻣﻦ ﺑﮕﻭ!!!! ﻃﺎﻗﺘﺸﻮ ﺩﺍﺭﻡ!!
ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺗﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻦ، ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯿﺮﻭ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﯿﮑﻤﻢ ﺭﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻏﻤﺒﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ!!!!
ﺩﺍﺩﺍﺵ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ!! ﺑﺎﺑﺎ ﻃﻮﺭﯾﺶ ﺷﺪﻩ؟
ﺭﻓﺘﻢ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﻪ!!!!
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎ!! ﻣﺎﻣﺎﻥ ﭼﺶ ﺷﺪﻩ!!! ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ،،،،،
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﯾﺪﻓﻌﻪ ﺯﺩ ﺯﯾﺮ ﮔﻮﺷﻤﻮ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﺧﺮ!!! ﺭﻓﺘﯽ ﺧﺪﻣﺖ، ﺧﻮ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ!!! ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﯾﺶ ﺗﺮﺍﺷﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺩﯼ؟!!!
... ادامه
zoolal
zoolal
سلام بر شما عصر خوش
Noosha
Noosha
عه وااااااااا یادم رفت...
سلام عرض میکنم خدمت همه دوستای گلم.من اومدم م م م .عصرتونم بخیر{-41-}
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ