parastou
پسرخالم میگه:
یه بار رفته بودم دریا شنا کنم
متاسفانه اب مایومو برد
دیگه دیدم همه جا خلوته تا پلاژ هم راهی نیست سریع بدو بدو دویدم طرف پلاژ
یهو دیدم یه دختره اون گوشه نشسته داره کتاب میخونه
منم یه سطل بزرگ افتاده بود رو زمین جلو خودم گرفتم رفتم سمت پلاژ
دختره منو دید
گفتم حواسشو پرت کنم
پرسیدم دختر خانوم شما چه کتابی میخونید
گفت فلسفه
گفتم فلسفه یعنی چی؟
گفت :ثابت کردن چیز های که ما فکر میکنیم وجود داره ولی در حقیقت وجود نداره
گفتم:میشه یه مثالی بزنید
گفت:همین سطلی که شما جلو خود گرفته اید شما فکر میکنید سطل ته دارد ولی ندارد
.
حیثیتم رفت . . .
یه بار رفته بودم دریا شنا کنم
متاسفانه اب مایومو برد
دیگه دیدم همه جا خلوته تا پلاژ هم راهی نیست سریع بدو بدو دویدم طرف پلاژ
یهو دیدم یه دختره اون گوشه نشسته داره کتاب میخونه
منم یه سطل بزرگ افتاده بود رو زمین جلو خودم گرفتم رفتم سمت پلاژ
دختره منو دید
گفتم حواسشو پرت کنم
پرسیدم دختر خانوم شما چه کتابی میخونید
گفت فلسفه
گفتم فلسفه یعنی چی؟
گفت :ثابت کردن چیز های که ما فکر میکنیم وجود داره ولی در حقیقت وجود نداره
گفتم:میشه یه مثالی بزنید
گفت:همین سطلی که شما جلو خود گرفته اید شما فکر میکنید سطل ته دارد ولی ندارد
.
حیثیتم رفت . . .
... ادامه
خخخخخخخخخخ...واقعن از دست این پسرا!
1392/06/24 - 22:43عالی بود
1392/06/25 - 02:52خاهششششششششششش
1392/06/25 - 13:02