یافتن پست: #خندان

parsa
parsa
خدایا . . . خواستم بگویم تنهایم اما نگاه خندانت ، مرا شرمگین کرد چه کسی بهتر از تــو … !
ardalan
ardalan
شمع صبورانه می‌سوزد و تمنای پروانه را دارد

هوای سرد و یخی پروانه را رانده و بر پشت شیشه پنجره قندیل‌های یخی شمع را تماشا میکنند

گٔل زیبا در پشت پنجره یخی می‌رقصد تا که شمع را بخنداند

اشک شمع ٔبر پیکرش می‌‌نشیند و بر شیشه غبار گرفته می‌نویسد دوستت دارم پروانه
... ادامه
SAJEDEH
SAJEDEH
پیغام گیر مولانا :

بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!

شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم !

برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود

فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!
... ادامه
Mohammad
archiv 3.JPG Mohammad
پرستو صالحی: زادروزت خجسته باد، آقا محمدعلی فردین

نگار
نگار
بعضی ها پشت فرمون چنان با دقت، ظرافت و پشتکار عجیبی
با انگشت دماغشون رو حفاری می کنن
انگاری عسلویه ست الانه که نفت و گاز بزنه بیرون!!!
.{-91-}{-91-}{-105-}{-105-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
برگزیده وصیت نامه چارلی چاپلین به دخترش:
ژرالدین دخترم

به دنبال نام تو، نام است! چاپلین!!

با همین نام ، چهل سال بیشتر مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آنچه آنها خندیدند، خود گریستم.

دخترم! مردمان بر روی زمین استوار، بیشتر از بندبازان روی ریسمان نا استوار سقوط میکنند!

دل به زر و زیور مبند، زیرا بزرگترین الماس دنیا آفتاب است و خوشبختانه این الماس بر گردن همه میدرخشد.

اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی، با او یک دل باش.

هیچ چیز و هیچکس در این دنیا وجود ندارد که شایسته آن باشد که دختر ناخن پایش را به خاطر او عریان کند.

به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست میداری.
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/11 - 14:44 ·
4
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
مردی نزد روانپزشک رفت و از غمی که در سینه داشت سخن گفت. روان پزشک پاسخ داد : در شهر دلقکی ست که مردم را میخنداند و شاد میکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کنی ، مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم!!!
... ادامه
♥ یلدا♥
6fa2b0294e41.jpg ♥ یلدا♥
عادت ندارم درد دلم را ،
به همه کس بگویم ..! ! !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،
تا همه فکر کنند . . .
نه دردی دارم و نه قلبی {-124-}
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
عادت ندارم درد دلم را ،
به همه کس بگویم ..! ! !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،
تا همه فکر کنند . . .
نه دردی دارم و نه قلبی {-124-}
دیدگاه · 1391/10/27 - 06:42 ·
2
iman
iman
{-60-}{-60-}
{-60-}{-60-}{-60-}{-6
بر خاطر آزرده غباری زکسم نیست
سرو چمنم شکوه ای از خار و خسی نیست

از کوی تو بی ناله و فریاد گذشتم
چون قافله عمر نوای جرسم نیست

افسرده ترم ازنفس باد خزانی
کان تو گل خندان ،نفسی همنفسم نیست

از پیش صبا آیدو گرگ اجل از پی
آن صید ضعیفم که ره پیش و پسم نیست

بی حاصلی و خواری من بین که دراین باغ
چون خار بدامان گلی دسترسم نیست

از تنگدلی پاس دل تنگ ندارم
چندان کشم اندوه که اندوه کسم نیست

امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای
آزرده ی دردم دو سه پیمانه بسم نیست
... ادامه
Majid
87605414749644314264.jpg Majid
بدترین خنده خنده هایی است که میدانی پشتش غم بزرگی نهفته‌است! وقتی نگاهت از روی لبان خندانش به چهره ی رنگ پریده و نگاه خسته و چشمان گود افتاده میرود آن وقت میفهمی که چه شده...!
... ادامه
شهريار
شهريار
باز امشب اي ستاره‌ي تابان نيامدي
باز اي سپيده‌ي شب هجران نيامدي
شمعم شکفته بود که خندد به روي تو
افسوس اي شکوفه‌ي خندان نيامدي
زنداني تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دريچه‌ي زندان نيامدي
با ما سر چه داشتي اي تيره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پايان نيامدي
شعر من از زبان تو خوش صيد دل کند
افسوس اي غزال غزل‌خوان نيامدي
گفتم به خوان عشق شدم ميزبان ماه
نامهربان من تو که مهمان نيامدي
خوان شکر به خون جگر دست مي‌دهد
مهمان من چرا به سر خوان نيامدي
نشناختي فغان دل رهگذر که دوش
اي ماه قصر بر لب ايوان نيامدي
گيتي متاع چون منش آيد گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نيامدي
صبرم نديده‌اي که چه زورق شکسته ايست
اي تخته‌ام سپرده به طوفان نيامدي
در طبع شهريار خزان شد بهار عشق
زيرا تو خرمن گل و ريحان نيامدي
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 00:35 ·
6
شهريار
17.jpg شهريار
قيــــــــــــــــافه رو ... {-7-}
سارا**** ملقب به ..سارا اصل..
19[5].jpg سارا**** ملقب به ..سارا اصل..
خوشحاليم شا2 خندانيم...قدر دنيا رو ميدانيم {-7-}
دیدگاه · 1391/09/30 - 02:47 ·
4
justin
224865_464760353562568_39997108_n.jpg justin
صدای در زدن آمد
زن در را باز کرد و مردی با چهره خسته اما خندان وارد شد
مرد: سلام ، سحر برگشته؟
زن : نه هنوز مدرسه ست.چی شده؟

فرق بین دوتا عکس چیه؟؟{-33-}{-33-}
دیدگاه · 1391/09/27 - 14:49 ·
2
justin
60969_379155188840798_809510997_n.jpg justin
صدای در زدن آمد
زن در را باز کرد و مردی با چهره خسته اما خندان وارد شد
مرد: سلام ، سحر برگشته؟
زن : نه هنوز مدرسه ست.چی شده؟

مرد: براش از شهر اون لباسی رو که قول داده بودم خریدم
زن لبخندی از سر رضایت زد و مرد را در آغوش گرفت : حتما خیلی خوشحال میشه
مرد که بیقرار دیدن دخترش در لباس نو بود آهسته گفت: خدا هیچ مردی رو شرمنده زن و بچه نکنه، بهش خیلی وقت بود قول داده بودم
زن : ایشالا، که همیشه سرت بلند...باشه، هوا سرده بریم تو بشینیم تا برات چایی بریزم
مرد: ببین سحر چی دوست داره امشب همونو درست تا دیگه خیلی خوشحال بشه...
زن که مشغول شستن استکان بود پرسید: امروز خبری بود؟
مرد: نه، اما تو راه همش داشتم فکر میکردم آخه بعضی آدمها ماشین هایی سوار میشن که لاستیکاش تمام سرمایه ی من می ارزه
زن استکان چایی را به دست مرد داد و گفت : سرمایه ی تو سحره...
مرد لبخندی زد که در همین لحظه صدای در بلند شد و کسی مکرر فریاد کرد:
سیداحمد بدو... سید احمد بدو مدرسه آتیش گرفته ... بچه ها سوختن...{-31-}{-31-}
دیدگاه · 1391/09/27 - 14:46 ·
3
Noosha
ymqrywfom69z59wwjex.jpg Noosha
اگر پیامبر بودم معجزه ام خندان کودکان خیابانی بود...{-60-}
شهريار
شهريار
بیانیه ستاد امر به معروف و نهی از منکر اعلام کرد:
از این به بعد کسی حق ندارد عسل و میرزا قاسمی را توي یخچال با هم نگه دارد مگر اینکه در یخچال باز باشد {-7-}
Noosha
1354355664719358_thumb.jpg Noosha
همیشه عکس هایم

خندان تراند تا من !!

بیگمان میدانند

روزی به دستت

خواهند رسید !!!

l
دیدگاه · 1391/09/14 - 11:31 ·
4
نگار
نگار
مسابقه پیامکی ایرانسل ( هر پیام ۷۵تومان ) برنده : هر روز لپ تاپ !
سوال ۱ : اب خوبه ؟ – بله
سوال ۲ :درخت چه رنگی است ؟ – سبز
سوال ۳ : آهن سفت تره یا پنبه ؟ آهن
.
.
.
سوال آخر : شخصی که نظریه بوروکراسی پست مدرن را باب کرد که بود و اون روز تو خلوت خودش به چی فکر میکرد ؟!
... ادامه
رضا
رضا
کجایی در شب هجران که زاری‌های من بینی/چو شمع از چشم گریان اشکباری‌های من بینی

کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش می‌دیدی/که امشب گریه‌های زار و زاری‌های من بینی

کجایی ای قدح‌ها از کف اغیار نوشیده/که از جام غمت خونابه خواری‌های من بینی

شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان/نشینی با من و شب زنده‌داری‌های من بینی

شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم/که یار من شوی ای یار و یاری‌های من بینی

برای امتحان تا می‌توانی بار درد و غم/بنه بر دوش من تا بردباری‌های من بینی

برای یادگار خویش شعری چند از هاتف/نوشتم تا پس از من یادگاری‌های من بینی


غزل شماره ۸۱
نگار
نگار
بعضی اوقات خودمون رو خوشحال نشون میدیم چون میخوایم ناراحتی مون رو پنهان کنیم ...

بعضی اوقات خودمون رو خندان نشون میدیم چون میخوایم گریه مون رو پنهان کنیم ...

بعضی اوقات مجبوریم در ظاهر جور دیگری باشیم هرچند سخت است ولی تجربه ثابت کرده است که شدنیـ ست ...
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/25 - 13:56 ·
5
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ