یافتن پست: #خندان

Mostafa
1tjwyfkdq1uzqienuwr.jpg Mostafa
کودک خندان و با مزه ای که موهای بلندی دارد و در وسط دو کودک دیگر نشسته، است. این عکس مربوط به سال ۵۵ در بوده و دو کودک دیگر و پسر عموی هستند.
kiana
5d5bre2.jpg kiana
مردی نزد روانپزشک رفت واز غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر گفت .دکتر گفت به فلان سیرک برو انجا دلقکی هست انقدر میخندانتت تا غمت یادت رود مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
غ.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
عسل
عسل
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفردر آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا تواناییّ بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ میبندید
برکمرهاتان کمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می‌کند بیهود جان قربان!
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره،جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب می‌خواند شما را... نیما یوشیج
... ادامه
♥هـــُدا♥
1303306849899549_orig.jpg ♥هـــُدا♥
این شعــر نیستــ ،،

تصویر احمقآنه زنـﮯ ستــ کهـ

به دروغ

مـﮯ خندد..

به دروغ

مـﮯ خنداند..

گریهـ اش را کســﮯ ندیده استــ ..

این شعـــر نیستـــ..

بآور کنید درد استـــ ..!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/07/11 - 13:32 ·
7
رضا
رضا
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
صوفياجون
صوفياجون
خب منم که به مغزم فشار آوردم متوجه شدم روز خوبی بود من شاد و خندان رفتم بهم#شوکولات و یه البته مقوایی دادن اسم معلمم هم بودش خیلی هم بودش بعد کلاسمو عوض کرد مامانم معلم جدیدم (فامیل مامانمم بودش) خیلی هم بود خلاصه این بود داستان اولین روز رفتن به مدرسه من یه ذره دیگه میگفتم میشد یه رمان هه هه هه {-18-}{-18-}{-7-}{-7-}{-35-}{-35-}{-23-}
رضا
رضا
چون امروز هست در مورد خودتون و اولین روزی که رفتین مدرسه بنویسید . برای اینکه بشه مطالب رو راحت پیدا کرد تگ هم بزنین عالی میشه .
MahnaZ
flower_11.jpg MahnaZ
را برآورده میکند ، آن که را برای . . .
... ادامه
Mostafa
Mostafa
آرزویت را برآورده میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی می گریاند . . .
Majid
Majid
سلام اي چشم باراني ! پناهم مي دهي امشب ؟
سوالم را که مي داني ! پناهم مي دهي امشب ؟
منم آن آشناي ساليان گريه و لبخند و امشب رو به ويراني ، پناهم مي دهي امشب ؟
ميان آب و گل رقصان ، ميان خار و گل خندان در آن آغوش نوراني ، پناهم مي دهي امشب ؟ دل و دين در کف يغما و من تنها و من تنها... در اين هنگام رو حاني ، پناهم مي دهي امشب ؟
به ظلمت رهسپار نور و از ميراث هستي دور در آن اسرار پنهاني ، پناهم مي دهي امشب ؟
رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن رها از حد انساني ، پناهم مي دهي امشب ؟ نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمي محفل تو از چشمم چه مي خواني ؟ پناهم مي دهي امشب
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/13 - 00:42 ·
6
NILOOFAR
NILOOFAR
بس است
 میهمان داریم
 بیا و آبروداری کن

نگذار بفهمند پشت این نقاب خندان خیس می شوی

با چشمانم هستم
NILOOFAR
NILOOFAR
کاش می توانستم تورا آنگونه بخندانم

تا سیر شوی از خندیدن با کسانی که لیاقت لبخندت را ندارند!

تقصیر من چیست که نمی توانم نقش بازی کنم؟
... ادامه
LeilA
LeilA
گاهی لب های خندان بیشتر از
چشم های گریان”درد”می کشند . . .
دیدگاه · 1392/05/28 - 22:02 ·
4
شهرزاد
شهرزاد
.
گاهی لب های خندان بیشتر از
چشم های گریان”درد”می کشند . . .
صوفياجون
6.jpg صوفياجون
...
...
دست به صورتم نزن!میترسم بیفتد..نقاب خندانی که برچهره دارم...وبعد...سیل اشکهایم توراباخودببرد...
دیدگاه · 1392/05/14 - 03:27 توسط Mobile ·
4
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
آرزوهایت را برآورده می کند آن خدایی که آسمانی را


برای خنداندن گلی، می گریاند...
دیدگاه · 1392/05/14 - 00:09 ·
5
مائده
Www.Pix98.CoM_crying_0011.jpg مائده
اعتراف میکنم...
در ترویج یک لبخند
سیاه کردن سنگ فرش ها
دلیل عبور ناگهانی نگاهت
از یک انحنای سپید بود...
و تو اما
به اندازه ی تمام پیاده رو هایی
که به بهارت ختم می شوند
در هم قدمی پاهای خسته ات ناتوان ماندی
که شاید ثابت کنی
برای خنداندنت
دلقک ماهری نیستم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/13 - 23:47 ·
9
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
میان ابرها سیر می‌کنم هر کدام را به شکلی می‌بینم که دوست دارم . . .می‌گردم و دلخواهم را پیدا می‌کنم میان آدم‌ها اما . . .کاری از دست من ساخته نیست خودشان شکل عوض می‌کنندبـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد …بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم بـرای بـوسـه ای کـه نـبــودبـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــدبــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت...چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…!این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/13 - 23:46 ·
2
MahnaZ
love-wallpaper-3.jpg MahnaZ
خــــــدایا

خواستم بگویم تــنهایم

اما...

نــــــگاه خندانت، مرا شــرمگین کرد

چه کسی بـــــــــــــــهتر از تو ...

ولی عجیب دلتنگم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 04:11 ·
6
Mostafa
Mostafa
درخت مشکلات

نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد . آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند.موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند.قبل از ورود ، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد .....

عد با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .چهره اش بی درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند .از آنجا می توانستند درخت را ببینند . دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد، و دلیل رفتار نجار را پرسید.نجار گفت :


-(( آه این درخت مشکلات من است . موقع کار ، مشکلات فراوانی پیش می آید ، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم ، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم . روز بعد ، وقتی می خواهم سر کار بروم ، دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم .جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم ، خیلی از مشکلات ،

دیگر آنجا نیستند ، و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند .))
... ادامه
Mostafa
Mostafa
پیغام گیر تلفن برخی از شاعران ایرانی!
♥هـــُدا♥
688238_vGSQhuw7.jpg ♥هـــُدا♥
میتوان بایک گلیم کهنه شب را روزکرد،
میتوان باهیچ ساخت،
میتوان مهربانی را،خدا را،عشق را با لبی خندان تر از یک شاخه گل تعبیر کرد،
میتوان در دفتر فردا نوشت:
"خوبی از هر چیز دیگر بهتر است"
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/25 - 21:44 ·
8
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ