نامه جودی به بابا لنگ دراز:
بابا لنگ دراز عزیزم!
تمام دلخوشی دنیای من این است که ندانی و دوستت بدارم
وقتی می فهمی و می رانی ام ... چیزی درون قلبم فرو میریزد
چیزی شبیه غرور
بابالنگ دراز عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم
بعداز تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند
نمی گذارم ... نمی خواهم
بابالنگ دراز من همین که هستی دوستت دارم
حتی سایه ات که هرگز به ان نمی رسم...
عه پس شبخوووش
1393/05/4 - 23:44شوخی کردم کاری به شماها ندارم صوفیا .
1393/05/4 - 23:46منم دیگه باید کم کم برم
1393/05/4 - 23:51راحت باش رضا
پیژامه ات رو بچوش راحت تو سایتت بگرد
شبت خوش بامداد .
1393/05/4 - 23:53شب تو هم بخیر و خوشی...
1393/05/4 - 23:54ممنون
1393/05/4 - 23:57