یافتن پست: #خوند

رضا
رضا
حوصله برای خوندن یا نوشتن نیست .
صوفياجون
۵ ه‍.ش. - 1.jpg صوفياجون
صوفياجون
صوفياجون
داستان قتل فجیع زن 25 ساله ی چینی. توسط یک پسر 14 ساله...
هرکسی که تحملشو نداره نخونه خواهشاً !!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
朣楢琴执㝧执瑩浻牡楧㩮㔱硰执㝧执獧浻牡楧敬瑦瀰絸朣杢㑳执獧扻捡杫潲湵潣潬㩲昣昸昸㬸慢正牧畯摮椭慭敧敷止瑩札慲楤湥楬敮牡氬晥⁴潴敬瑦戠瑯潴牦浯㡦㡦㡦潴捥捥捥戻捡杫潲湵浩条㩥眭扥楫楬敮牡札慲楤湥潴昣昸昸攣散散戻捡杫潲湵浩条㩥洭穯氭湩慥牧摡敩瑮琨灯㡦㡦㡦捥捥捥㬩慢正牧畯摮椭慭敧獭氭湩慥牧摡敩瑮琨灯㡦㡦㡦捥捥捥㬩慢正牧畯摮椭慭敧楬敮牡札慲楤湥潴昣昸昸攣散散戻捡杫潲湵浩条㩥楬敮牡札慲楤湥潴昣昸昸攣散散汩整㩲牰杯摩䐺䥘慭敧牔湡晳牯楍牣獯景牧摡敩瑮猨慴瑲潃潬卲牴昣昸昸䔬摮潃潬卲牴攣散散㬩潢摲牥硰猠汯摩⌠㙣㙣㙣搻獩汰祡戺潬正潭潢摲牥爭摡畩㩳瀲㭸漭戭牯敤慲楤獵㈺硰敷止瑩戭牯敤慲楤獵㈺硰戻牯敤慲楤獵㈺硰执獧搴摻獩汰祡戺潬正瀻獯瑩潩㩮敲慬楴敶执獧搴筮楤灳慬㩹湩楬敮戭潬正漻敶晲潬 朣楢琴执㝧执瑩浻牡楧㩮㔱硰执㝧执獧浻牡楧敬瑦瀰絸朣杢㑳执獧扻捡杫潲湵潣潬㩲昣昸昸㬸慢正牧畯摮椭慭敧敷止瑩札慲楤湥楬敮牡氬晥⁴潴敬瑦戠瑯潴牦浯㡦㡦㡦潴捥捥捥戻捡杫潲湵浩条㩥眭扥楫楬敮牡札慲楤湥潴昣昸昸攣散散戻捡杫潲湵浩条㩥洭穯氭湩慥牧摡敩瑮琨灯㡦㡦㡦捥捥捥㬩慢正牧畯摮椭慭敧獭氭湩慥牧摡敩瑮琨灯㡦㡦㡦捥捥捥㬩慢正牧畯摮椭慭敧楬敮牡札慲楤湥潴昣昸昸攣散散戻捡杫潲湵浩条㩥楬敮牡札慲楤湥潴昣昸昸攣散散汩整㩲牰杯摩䐺䥘慭敧牔湡晳牯楍牣獯景牧摡敩瑮猨慴瑲潃潬卲牴昣昸昸䔬摮潃潬卲牴攣散散㬩潢摲牥硰猠汯摩⌠㙣㙣㙣搻獩汰祡戺潬正潭潢摲牥爭摡畩㩳瀲㭸漭戭牯敤慲楤獵㈺硰敷止瑩戭牯敤慲楤獵㈺硰戻牯敤慲楤獵㈺硰执獧搴摻獩汰祡戺潬正瀻獯瑩潩㩮敲慬楴敶执獧搴筮楤灳慬㩹湩楬敮戭潬正漻敶晲潬!!!!!
ضمناً از دوستانی که مطلبو خوندن بخاطر استفاده از کلماته زشتی مثل 牯敤 به شدت معذرت میخوام !!!!
{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}
ReyHaNE (دختر همسایه)
Screenshot_2014-10-06-18-09-36-1.png ReyHaNE (دختر همسایه)
ıllı YAŁĐA ıllı حالا دس دس دس بیااااااوسط بلرزووونس ش حالا باز باز باز باز منو کاشتی رفتی تنها گذاشتی رفتی…حالا بندریاااا وسط تولد خالمه دست دست دس…
مبارک خاله جوووونم
Mostafa
Mostafa
bamdad
آقا تو زیاد تو کار شعر هستی یه زحمت داشتم برات , من متن آهنگای محسن چاوشی رو گذاشتم میخواستم تفسیر خودت رو برام بنویسی :) ممنون
Mostafa
Mostafa



دوتا چشمام دوتا سرباز مغرورن
که مدت هاست از معشوقشون دورن
دوتا سرباز که چندتا زن تنها
توی دلشوره هاشون رخت میشورن
دوتا دستام دوتا چاقوی بی دسته
دوتا قفل بزرگ ِ دست و پا بسته
دوتا پارو دوتا پاروی بی قایق
دوتا کشتی با ده تا لنگره خسته..
گلو خلوت ترین پس کوچه ی بن بست
سرم سرکش ترین فواره ی میدون
یه فنجون قهوه تو غمگین ترین کافه
یه عابر تو خیابونای سرگردون
چشامو بستمو وا کردمو دیدم
یکی از بال ِ بستم آسمون ساخته
یکی دفتر شده افتاده رو سینم
یکی از استخونام نردبون ساخته
سرم چندتا کتاب ِ رنگ و رو رفته
یه بالون با طناب ِ از گلو پاره
به اعدامی که اُمیدش به دنیا نیست
ولی دنیا براش جذابیت داره..
نه دنیا از سرم خیلی زیادی بود
نه پیشونی نوشتم گود کن باشن
بهر طبعی شکلک در نیاوردم
فقط میخواستم شکل خودم باشم
گلومو پاره کردم اما این مردم
بهم گفتن که دیوونست ، عاشق نیست
کسی باور نکرد این آدمه بی شکل
به غیر از عشق با چیزی موافق نیست..

7text.ir
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ... . . . . . ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!! ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ،،، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ، ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ : ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎﻡ ﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺎﻡ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ،،، ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﻮﺭﺵ ﻭ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ، ﺍﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘﺶ ﻭ ﻧﺒﯿﻨﻢ ،، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ .ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ. ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ميمرد ﻭ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ، ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭼﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ . . . ﺩﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ،،؛ ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﭼﭙﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ،،، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ
... ادامه
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
من توتمام شکلکا اینو{-165-} بیشتر از همه دوس دارم شما کدومشودوس دارین ؟
رضا
رضا
شهر موشها تو کدوم استان قرار داره ؟ جواب صحیح 3 نمره .
Majid
ketab.jpg Majid
یادش بخیر
لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت
توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت
.
.
.
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه !
.
.
.
.
.
.
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته
.
.
.
.
.
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که
زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه
.
.
.
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
.
.
.
.
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم
درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن
.
.
.
.
.
..
یادتون میاد
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم !!!!!!!!!!
يادش به خير.........
... ادامه
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
✔♥Дℓɨ♥✔
10665216_582459075216604_6722993557030394768_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
مجري: به به...تابستون داره تموم ميشه و کم کم بايد آماده شين واس مدرسه رفتن!
کلاه قرمزي: اي بابا خيلي اتفاق خوبيه شمام هي يادآوري کن!
ببعي: باز آمد بوي ماه مدرسه...
پسرعمه: يني من اين آهنگو که ميشنوم ميخوام سرمو بکوبم به ديوار!
مجري: اگه بدونين تو مدرسه چقدر خوش ميگذره...من که دلم واس مدرسه رفتن يه ذره شده
کلاه قرمزي: خب اگه دلت تنگ شده بيا جاي من برو مدرسه،من يه جوري با اين دلتنگي کنار ميام!
مجري: ميدونين اگه مدرسه نرين بزرگ که شدين بيکار ميمونين؟
پسرعمه: اين پسر عباس آقا که اينهمه درس خونده مهندس شده مگه بيکار نيس!؟
مجري: خب بعضيا هرچي ميگردن نميتونن کار پيدا کنن
کلاه قرمزي: بله بقيه هم از همون اول ميدونن کار پيدا نميشه اصلاٌ نميگردن!
... ادامه
مائده
مائده
دهانت را می بویند مبادا که گفته باشی دوستت می دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد...
"احمدشاملو"
bamdad
bamdad
تـو بـه زیـبـایـیـه یـک شـاپـرکـی
تو بـه تنـهاییـه یـک قـاصـدکـی

تو مثل یه قرص ماهی توی شب
مثل این شعر که می خونم زیر لب

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام

چشم من مونده به در تا تو بیایی
نکـنه قسمت ما بـشه جـدایی

صدای تیک تیک ساعت داره میگه
که رسیدم به تهِ یک روز دیگه

شب و ماهش تو رو یادِ من میارن
غم وغصه توی قلب من می ذارن

دلم از شـدت تنـهایی تـو خـونه
می گیره هر شب و روز از تو بهونه

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام

ولی من هنوز می خونم , می دونم
تـا ابـد بـایـد کـه تنهـا بمـونـم

من می شم مثل یه برگ تو دست باد
که میره با سرعت از خاطر و یاد

یا مثـل یه گـلدون تـشنـه ی آب
که تو خواب اون میاد مدام سراب

وقـتی مـن خـونـدنـو آغـاز کنـم
دل آسـمون میـگیره از صِـدام
وقتی من شعرای عاشقونمو ساز کنم
میشه سیراب از اون ابر چشام


... بامداد ...

*بچه ها این ترانه رو چند ماه پیش واسه فرستادم
به نظرتون میخوندش؟
خدا کنه بخونه ، یکی از آرزوهای همیشگیم این بوده که یه ترانه از ترانه هامو بخونه
:(
√√★nima★√√
√√★nima★√√
ﭘﺴﺮﻩ ﻧﻪ درس ﺧﻮﻧﺪﻩ ، ﻧﻪ ﺧﻮﺷﺘﯿﭙﻪ ، ﻧﻪ ﭘﻮل دارﻩ ! ﺧﻼﺻﻪ ﺑﮕﻢ ﺻﻔﺮ !ﺻﻔﺮ ازش ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ ازدواج ﮐﺮدی ؟ ! . . . ﺑﺎ اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﻨﻮز دم ﺑﻪ ﺗﻠﻪ ﻧﺪادم ! . . . ﻻﻣﺼﺐ ﺗﻮ ﺧﻮدت ﺗﻠﻪ ای{-11-}
دیدگاه · 1393/06/17 - 19:23 ·
Mohammad
1409997890428223_large.jpg Mohammad
آرامشی که تو داری من در خواب هم ندارم چه رسد به بیداری.........

اندک نظری...که بسی محتاجم

دانش اموز عباس اخوندی
bamdad
bamdad
ای تـو بـدر مـاه شـبـهـای تـمـام
ای که افتادم به دام یک سلام

این که می بینی هم اینک خسته ام
از کلام نارفیقان است نه دام

... بامداد ...

اینم یکی دیگه رضا

:)
رضا
220px-Doing_the_ALS_Ice_Bucket_Challenge_(14927191426).jpg رضا
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
زن به شوهرش : از دست اين مامانت خسته شدم ، بهم توهين كرد ... شوهر : مامانم كه 3 ماهه مسافرته ، چطور توهين كرده؟! زن : پستچي نامه آورد ... منم خوندم ، خوندم ، خوندم ، تهش نوشته بود ، فضول خانم ، اگه سيرخونديش ، بده پسرم بخونه{-13-}
سید محمد محمدی
chicken-soup-for-the-soul.jpg سید محمد محمدی
داستانی زیبا از کتاب سوپ جوجه برای روح(مجموعه داستان های واقعی روحیه بخش): یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!" چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: اسمیت پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..." به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/5 - 18:24 ·
4
raha
raha
سلامممممم
✔♥Дℓɨ♥✔
1405599278242977_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
مجري: پسرعمه ميخواي اين شکلاتو بهت بدم؟
پسرعمه: اي بابا آقاي مجري شما که ميدوني من حالم از اين غذاهاي مضر بهم ميخوره،ولي به اين التماسي هم که تو چشماي شماس نميتونم "نه" بگم،چشم شکلاتو قبول ميکنم
مجري: نميدمش بهت،اين شکلات فقط مال وقتيه که درساتو خونده باشي
پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم ديگه!
مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجري: پس چرا مايو پاته؟
پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!
مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟
پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!
مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!
پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!
... ادامه
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ