خیال انگیز
خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی
من از دلبستگی های تو با ایینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
بشمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلس افرو.زی تو ماه مجلس آرایی
منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم
تویی مهر و منم اختر که م یمیرم چو می ایی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را
بهار شادی انگیزی حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمی ماند
میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی ها بترک جان توانایی
#رهی-معیری
پس اعتراف میکنی که شعر میفرستی
1393/12/17 - 12:47من عاشق شعرهای حافظ و مولانا و سعدی هستم همیشه میخونم و میفرستم البته تو نمیدونم نه واسه کسی مشت تو چشمت
1393/12/17 - 12:51احتمالاً اون بنده خدا میاد تو نمیدونم شعراتو میخونه رابطه عاشقانه دوری از هم دارین
1393/12/17 - 12:55محمد #داغون #کچل
1393/12/17 - 13:00زهی #خجسته زمانــی که یار باز آید
1393/12/17 - 13:05به کام غمزدگان غمگســــــــار باز آید
ز نقش بند قضا هست امید آن #رضا
که همچو سرو به دسـتم نگار باز آید
اینم شعر جناب حافظ بود تقدیمی به داش رضا
محمد شانس بیاری تو رو نبینم
1393/12/17 - 23:12میگن حافظ لسان الغیب بوده... حقا که درسته...
1393/12/18 - 09:09