یافتن پست: #دریغ

ღ sepide ღ
ღ sepide ღ
عمو زنجیر باف جان
ضمن عرض سلام و خسته نباشید
جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار
یک گِلگی داشتم از حضورتون ...
شما که زنجیر ما رو بافتی..؟
... پَه چرا پشت کوه انداختی..؟
مشکلتون دقیقاً چی بود؟
مرض داشتید این همه زنجیر بافته شده رو پشت کوه انداختید؟
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/7 - 18:28 ·
5
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
شاید برایت عجیب ست این همه آرامشم !
خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . .
MONA
MONA
ای کاش می‌توانستند

از آفتاب یاد بگیرند

که بی‌دریغ باشند

در دردها و شادی‌هاشان

حتی

با نانِ خشکِشان

و کاردهایشان را

جز از برایِ قسمت کردن

بیرون نیاورند ..
... ادامه
MONA
MONA
میان ِ اینهمه صرفِ زمان

دریغ از

یک حالِ ساده. {-60-}
رضا
رضا
دور باطل همان میدانی است که هر روز دورش میچرخیم اما دریغ از رسیدن .
دیدگاه · 1391/10/14 - 02:49 ·
8
MAZYAR
MAZYAR
اگه عزیزی دارید که فقط با یه جمله و حرف شما دلش امیدوار میشه و دلش شاد میشه

این امید و شادی رو ازش دریغ نکن پرستوی عاشق اینبار نیز گذشت و فداکاری خودت

رو ثابت کن.
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/13 - 21:59 ·
6
salar
salar
رفتم شلوار جین بخرم، اولی رو پرو کردم یه کم تنگ بود. فروشنده گفت: یه دوبار بپوشی جا باز میکنه! دومی رو پوشیدم یه کم گشاد بود. فروشنده گفت: چیزی نیست یه دو بار آب بخوره تنگ میشه!
... ادامه
رضا
رضا
ایمیل یاهو شده اسپم باکس فقط میرم همه ایمیلها رو پاک میکنم دریغ از یک ایمیل درست حسابی .
دیدگاه · 1391/10/5 - 01:26 ·
7
hamid
hamid
ای دل نگفتمت که گرفتار می شوی

با دست خود اسیر شب تار می شوی

ای دل نگفتمت که بمان و سکوت کن

دست از کسان بدار که بی یار می شوی

رفتی و بال بال زدی در هوای عشق

دیدی چه زود خسته و بیزار می شوی

با تو نگفتم ای گهر اشک بی دریغ

بر گونه ام مریز که تب دار می شوی

دیدم که می روی پی دیدار

گفتم مرو فسرده و بیمار می شوی

گفتم اگر که عاشقی ات پیشه هست و راه

رسوا چو عشق بر سر بازار می شوی

ای دل نگفتمت که تو هم با مرور عمر

آخر به دست دور زمان خوار می شوی

رفتی، هنوز هم به تو اندیشه می کنم

دانم که زود خسته از این کار می شوی
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 20:03 ·
3
iman
iman
بهانه ی دخترا: 1 - فاصله سنی مون خیلی زیاده(یعنی خیلی از مرحله پرتی) 2 - من به تو علاقه به اون صورت ندارم (یعنی خیلی بد هیکلی) 3 - من الان تو موقعیت بدی هستم (یعنی دلم یه جا دیگه گیره) 4 - تقصیر تو نیست تقصیر منه (یعنی عجب غلطی کردم با تو دوست شدم) 5 - من تو دوستیمون از هیچ کاری دریغ نکردم (یعنی هر غلطی خواستم کردم) 6 - دیروز یه خواستگار دکتر داشتم (یعنی زودتر بیا منو بگیر )
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 13:04 ·
4
شهريار
شهريار
دلم ز غربت شبهای نم زده ، تنگ است ...

دریغ ، هرچه بر این شیشه می خورد ، سنگ است !
دیدگاه · 1391/10/3 - 00:41 ·
3
شهرزاد
شهرزاد
حرف‌های ما هنوز ناتمام ....
تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!

قیصر امین ‌پور
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/22 - 21:54 ·
7
شهريار
شهريار
غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خداوند.
و ما هدیه شیطان را به هم می دهیم، اما هدیه خداوند را از یکدیگر دریغ می داریم !
رضا
رضا
اینهمه زحمت کشید تولبار رو آماده کردم اما دریغ از یه نظر {-60-}
شهرزاد
487251_10151322873174319_1111479385_n.jpg شهرزاد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم

_سپهری
نگار
نگار
اگر گل بودم،تقدیم وجودت میشدم، اگرتار بودم،آهنگ دوست داشتن رامینواختم،اگر باران بودم آنقدر میباریدم تاغمهایت رابشویم
دریغا که نه گلم،نه تارم ونه بارانم،ولی هرچه باشم وهر کجا باشم;بیادتم
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/13 - 17:49 در ba to ·
7
Noosha
flower-ghandoon-ir.jpg Noosha
ادامه....

البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره……. دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه!؟

حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!

یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! … اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!

تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! حتی بهم آدامس هم نفروخت!

هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه ! چه قدرتمند بود!!

مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!
... ادامه
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ