یافتن پست: #دشمن

...
...
رضا
رضاجان :
سلام...
رضاجان...الان یه دوساعتی میشه که دارمpm
میذارم براتون...جواب نمیده...
حمل بربی ادبی وگستاخی نباشه...
اساعه ادب نکرده باشم...
حرفاتون سنده ومورداحترام...
به امیدموفقیت وپیشرفت روزافزون نمیدونم با
مدیریت شما..
دوستدارشما:
نیماراد
Noosha
Noosha
خطیب نماز جمعه امروز :
خوش بختانه رئیس جمهور ما در نیویورك به دنیا ثابت كرد كه ما به دنبال صلح در جهانیم و با هیچ كشوری در دنیا دشمنی و خصومتی نداریم و پیام ما به دنیا صلح و دوستی ست !
حضار :
مـــــــــــرگ بر آمـــــریكا
مـــــــــرگ بر اسرائیل
مرگ بر انگلیس
{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}
رضا
رضا
24 ساعت اخیر آغازگر دوره تاریخی جدید تو روابط ایران و آمریکا هست . به امید روزهای خوشتر برای مردم ایران .
Majid
Majid
سلامتی بازی های کامپیوتری که بهمون یاد داد هر جا دشمن زیاده معلومه مسیرو درست رفتیم !
دیدگاه · 1392/07/2 - 14:40 ·
4
saeid
donbaler.com.jpg saeid
پروژه ی «حیـــــــــازدایی» دشمن همچنـــــــــان ادامه دارد و ما همچنان در غار اصحــــــــاب کهف خوابیـــــــــم...
دیدگاه · 1392/07/2 - 07:38 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
134370018713.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
دخترانگی ام را به هیچ احدی نمیفروشم!!!

من عاشِقِ |دخترونگی| هامم

عـاشـــق ایـــن دنیـــای صــورتیـــم ...

عـاشـــق دغــدغـه های دخـــترونـم ...

سـت کــردن تــاپ و دامنـــام ...

گشـــتن تو صــد تا مـــغازه و خـــرید کـــردن از همـــون اولـــی ...

جــــیغ های بنـــفش از تـــه دلـــ تو تـــرن شـــهربازی ...

چیـــدن لاک های رنــگو وارنـــگم ...

بـــهم ریختـــنشون ...چـــیدنشـــون ... و بـــاز دوبـــاره ...

دورهـــمی هـــام با دخـــترای فـــامیل

پچ پچ های در گوشـــیمونو یـــهو بلـــندبلـــند خندیدنــامون ...

حـــرفای دخـــترونه و فحشـــای پاستوریزه نثـــآر مخـــاطب خــآص کـــردن ...

کلکســـیون ســـاختن از رژ لبـــای رنـــگـارنگم ...

ســـر گـــذاشتن رو شـــونه ی دوســـتمو های های گـــریه کـــردن ...

لـــوس شـــدنام واســـه بابایـــی ...

قهـــر کــــردنام با |مامان خانـــــوم| ...

گـــریه هـــای از تـــه دلــــم مــــوقع آهنگ گـــوش کـــردن یا رمـــان خوندن ...

دفـــاع هـــای با چنـــگ و دنـــدونم از معـــصومیت و تنهاییـــام ...

مـــن دخــــترونگی هــامو با هیـــچی عـــوض نمیکــــنم ...

نـــه با تمـــاشای فـــوتبال از تـــو ورزشــــگاه ...

نـــه بـــا آزاد بـــودنو گـــشت زدنـــای نصــــفـــِ شبـــآ ...

نـــه بـــا بــی دغدغه سیگـــار کشـــیدن تـــو پیــــاده رو های شـــهرم

نـــه بـــا ... هـــیچیه هــــیچی ...

دنیــــای دخــــترونمو فــــقـط یـــه دخــــتر مــــیتونه لـــمسش کـــنه ...
... ادامه
Noosha
www.roozgozar.com-1428.gif Noosha
سلاااااااااااام به همه دوستای گلم.بعد 3روز مرخصی برگشتم.دلم براتون تنگ شده بود.دوستون دارم.{-41-}
رضا
رضا
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد/هر پاکروی که بود تردامن شد

گویند شب آبستن و این است عجب/کاو مرد ندید از چه آبستن شد




رباعی شماره ۱۳
Mostafa
Mostafa
میخوام یکی از بزرگترین دغدغه های زندگی رو براتون حل کنم!

سرود اول اخبار:

ما مسلح به الله اکبریم

بر صف دشمنان حمله می‌بریم

ما همه پیرو خط رهبریم

بر صف مشرکان حمله می‌بریم

لا اله لا اله لا اله الا الله
لا اله لا اله لا اله الا الله

وحده وحده وحده وحده
انجز انجز انجز وعده

نصر نصر نصر عبده

لا شریک لا شریک لا شریک له

انجز وعده و نصر عبده

انجز وعده و نصر عبده

الله اکبر خمینی رهبر

باور کنید تا امروز نمیتونستم درست تلفظش کنم.بعضی جاهاش برام نا مفهوم بود.

امیدوارم یکی ازدغدغه هاتونو برطرف کرده باشم{-33-}
...
...
آدمهاآنقدرزودعوض میشوند
آنقدرزودکه فرصت نمیکنی
به ساعتت
نگاهی بیندازی
وببینی چنددقیقه بین دوستی ها
تادشمنی هافاصله افتاده است...{-60-}
دیدگاه · 1392/06/26 - 15:16 ·
4
LeilA
LeilA
وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ...

دیگه نمی تونن مثل قبل دوست باشن....

چون به قلب همدیگه زخم زدن...

نمی تونن دشمن همدیگه باشن...

چون زمانی عاشق بودن...

تنها می تونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن....
... ادامه
MahnaZ
506141_zuNJca8S.jpg MahnaZ
مائده
همیشه است. شاید در تمام عمرش نتوانسته بیش از باشد.
امابعضی اوقات می تواند خیلی باشد:
یک دنیا ،
یک سرنوشت ،
یک خاطره ،
یک عشق پاک،
و یا " مثل "
parastou
parastou
سلطان غم ها پدر
سلطان قلب ها مادر
.
.
.
.

رسواي عالم عمه{-7-}
صوفياجون
صوفياجون
"خسته شدم"


Bu hayatın yokuşunu tırnaklarımda kazıdım
. سختی های زندگی را با ناخن هایم کندم
**************
Geçen yıllar yordu beni dönüp de hiç bakmadım.
سالهایی که گذراندم منو خسته کردحتی برنگشتم که نگاهشون کنم
**************
Dostlarımı sevdiğimi hayatımda satmadım.
دوستانم و کسی را که دوست داشتم در عمرم هرگز نفروختم
*************
Yoruldum yoruldum yoruldum artık.
خسته شدم خسته شدم دیگه خسته شدم
**************
اok karınca göِrdüm ama üzerine hiç basmadım
مورچه های زیادی دیدم اما هرگز لهشون نکردم
**************
Namusumu ھerefimi be؛ paraya hiç satmadım,
ناموس وشرفم را به پنج قرون پول هرگز نفروختم
**************
Allahımdan ba؛kasına Allah diye tapmadım
کسی رو مثل خدای خودم پیدا نکردم
**************
Yoruldum yoruldum yoruldaum artık.
خسته شدم خسته شدم دیگه خسته شدم
**************
Yoruldum yalanlardan yoruldum sevdalardan
خسته شدم از دروغها از عشقها
*************
İki yüzlü Nankِrlereden (Namertlerdan) yoruldum
از مردم دورو و نمک نشناس( نامرد) خسته شدم
*************
اok insan gِrdüm üstünde elbisesi yok,
انسانهای زیادی دیدم که لباس ندارند
************
اok elbise Gِrdüm içinde insan yok
ولباسهای زیادی دیدم که درونش انسان نبود
************
İnsanların dost veya dü؛man Olduklarını nerden bilesin ha
دوست یا دشمن بودن آدمهارو از کجا میفهمی؟
***********
İnsanların alınlarında kahpe mi yazılı Ki kahpe olduklarını bilesin ha
آیا بدی در سرنوشت آدمها نوشته شده که تو بدی اونهارو بفهمی؟
************
Ezilmi؛ten yana oldum sen solcusun dediler
از زشتی ها و بدیها به دور ماندم، گفتند تو خرابکار هستی
*********
ـlkemi çok Sevdim diye sen sağcısın dediler
با اینکه به مملکتم عشق می ورزیدم، گفتند تو خائن هستی
***********
Namaz kıldım, oruç tuttum Sen yobazsın dediler
نماز خوندم ، روزه گرفتم گفتند تو کافری
... ادامه
Mohammad
Mohammad
... ادامه
Mohammad
bakhtiar.jpg Mohammad
رضا بیک ایمانوردی پسرش بختیار
بختیار بیک ایمانوردی (فرزند رضا بیک ایمانوردی): پدرم کارش را بسیار زیاد دوست داشت

Mostafa
Mostafa


مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا

زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای

رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای

پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی

گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی

جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری

شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم

در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم

گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو

زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم

گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن

گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم

چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم

چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم

اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر

بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم

شکر کند کاغذ تو از شکر بی‌حد تو

کآمد او در بر من با وی ماننده شدم

شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم

کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم

شکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک

کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم

شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق

بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم

زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم

یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم

از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر

کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم

باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان

کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم
... ادامه
LeilA
LeilA
توجه کردید رو رگبار بودم {-7-}
Majid
407706_251808601555945_100828189987321_580301_1839105915_n.jpg Majid
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی، دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است، دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد. عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند. عشق طوفانی ومتلاطم است، دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت. عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست، دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن رااززمین میکند و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد. عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند، دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد. عشق یک فریب بزرگ و قوی است ، دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق. عشق در دریا غرق شدن است، دوست داشتن در دریا شنا کردن. عشق بینایی را میگیرد، دوست داشتن بینایی میدهد. عشق خشن است و شدید و ناپایدار، دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار. عشق همواره با شک آلوده است، دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر. ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم، از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر. عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند، دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد. عشق تملک معشوق است، دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست. عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند، دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد ومیخواهد که همه ی دل ها آنچه را او از دوست در خود دارد ،داشته باشند.
در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:

“هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و
معشوق نیز منفور میگردد

دوست داشتن ایمان است و
ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است
از جنس این عالم نیست.”

دکتر علی شریعتی
... ادامه
دیدگاه · 1392/06/20 - 14:04 ·
3
MahnaZ
MahnaZ
دوستم داشته باش!
نه نه سوتفاهم نشه
یعنی همش دشمن نداشته باش
دوستم داشته باش !
دیدگاه · 1392/06/20 - 03:39 ·
8
صوفياجون
صوفياجون

پدرم مزرعه داشت
بذر باران می کاشت
فصل خرمن از خاک
برکت برمی داشت
آسمان در هم شد
باغ در ماتم شد
بغض گل شبنم شد
شاخه نور شکست
آب دریا کم شد
پشت ساحل خم شد
زخم بی مرهم شد
کوه مغرور شکست
مزرعه درهم شد
حاصل ما غم شد
مزرعه را آفت زد
سهم ما ماتم شد

خانه در آتش و در حال فرو ریختن است
نازنین نازنین وقت دست به دستای هم دادن است
خانه در آتش و در حال فرو ریختن است
نازنین نازنین وقت خانه را دوباره ساختن است
وقتی گلخانه اجاق دشمن است
دشمن هم صاحب خانه من است
جای قصه از غم کوچک من
وقت از ما گفتن و ما شدن است
نازنین نازنین وقت دست به دستای هم دادن است
نازنین نازنین وقت گل کردن و عاشق شدن است
نازنین نازنین خانه را دوباره پس گرفتن است
وقت از ما گفتن و ما شدن است
{-35-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون
رسم زمونه


دل دیگه زاری نکن اشکامو جاری نکن
آروم بگیر تو سینه رسم زمونه اینه
عشق و تمنا نکن باز منو رسوا نکن
فکر غرور خود باش خواهش بی جا نکن
به جای زاری دعا کن که بیاد اگه نمیخواد دعا کن که بخواد برگرده
خودش میدونه دنیای منه عشق و امید فردای منه پر درده
یه روزی بود که اون با من و تو مهربون بود
تو باغ عشقمون فصل بهار بی خزون بود
نامهربونش کردن بلای جونش کردن از ما جدا شد
فریب دشمن رو خورد منو از یادش برد یه بی وفا شد
sarah
sarah
بر بالای تپه ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است.
اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است:
افسانه حاکی از آن است که در قرن ۱۵، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می کند. اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می برند.
فرمانده دشمن به قلعه پیام می فرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.
پس از کمی مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می کند که هر یک از زنان دربند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.
ناگفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می شدند بسیار تماشایی بود!
به نظرشما اگه قضیه بر عکس بود آقایان چه کار می کردند؟!{-30-}
علی
علی
بعضی وقتها آدم خیلی تنها می شه...یه وقتی هست نمی دونی دوست و دشمنت کیه ولی اون وقت که می بینی دورت خالی از دوستات شده سخت تره
نگار
999212_593576457348526_298848828_n.jpg نگار
اگه 24 ساعت نامرئی بشی چیکار میکنی{-30-}
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ