یافتن پست: #دقیقه

رضا
رضا
چون جام جهانی نزدیکه و حتما علاقمند به فوتبال هستین یک صفحه اختصاصی ایجاد میکنم که نتایج بازیها رو بصورت زنده نشون میه و هر دقیقه آپدیت میشه .
... ادامه
رضا
رضا
پخش امشب ساعت 21:30 دقیقه شبکه 2 .
رضا
رضا
دیشب چه فینالی بود واقعا حال داد بازی پر گل و هیجان انگیز .
3 دیدگاه · 1393/03/4 - 13:56 در ورزش ·
5
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
دختر یعنی چی؟!؟!؟!؟

میگن دختر یعنی ظرافت

یعنی زیبایی در عین سادگی

یعنی درست حرف بزن صاف وایسا درست راه برو

دختر یعنی نجابت یعنی سرت پایین باشه

یعنی تو خیابون به هرکسی نگاه نکنی

یعنی انقدر برا خودت ارزش قائل باشی که نزاری طرف مقابلت که

حتما عشقته یه بار گوشی رو روت قطع کنه

دختر یعنی بابا بابا گفتناش

شبا تنها تو اتاق بودنو ترسیدناش

دختر یعنی خانوم بودن یه دختر مثه خواهرزاده یلدا

دختر یعنی بزرگ بودن تو بچه گیاش

دختر یعنی تجربه تو بازیای بچه گونه

دختر یعنی یه فرشته یه دنیا مهربونی و صداقت

یه دنیا اشکایی که شبا رو بالشتش میریخت

یه دنیای خنده های ملیح و زیبا ولی روی گریه های سختو دردناک

دختر یعنی بغضی که ترکید ولی اشک نشد

یعنی وقتای اضافه سرکلاس هر معلم ،ته کلاس نشستنو سر رو

شونه ی دوستت گزاشتنو گفتنو گریه کردن

یعنی فکر پری ی قصه ها و شاهزاده ی رویاها رو کردن

یعنی بعضی از دقدقه های بچه گونه ی ما مثه لباس خریدن برا عروسیه دختر خاله

یا ارزوی پوشیدن کفش های به قول خودمون تق تقی

یعنی تو بچه گی هاش یک ساعت جلوی ایینه بشینه و ارایش کنه

اخرش پشیمون شه و همشونو پاک کنه

دختر یعنی بعضی مواقع پرواز با وجود سقوط

دختر یعنی اینا...

دخترا یادتون نره دختر یعنی چی فکر کردن به این موضوع

و نوشتن دربارش پنج دقیقه طول کشید ولی اینجوری شدنو

خانوم موندن کار یه عمره مواظب خوبی های خودتون باشین دخترای گل

یا بهتر بگم فرشته خانوم ها
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 19:43 ·
14
رضا
رضا
سایت پاندا دو دقیقه هست داره لود میشه اما باز نمیشه مثلا میخوام در موردش مطلب بنویسم .
دیدگاه · 1393/02/31 - 16:23 ·
3
رضا
motor.jpg رضا
zahra
zahra
دنیاى مزخرفیه ، دو ساعت به موج و ساحل فکر کنى انگار نه انگار

اما دو دقیقه که به مورچه فکر کنى، تمام تنت شروع میکنه به خاریدن !
دیدگاه · 1393/02/30 - 10:09 ·
3
رضا
01-3(141).jpg رضا
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
درست سر شب توی اوج اسمس بازیو اوج گرفتن بحث و دعـــــــــــوا دیگه جوابتونمیده یه اسمس دیگه دوتا اسمس دیگه سه تا....نه فایده نداره...جوابتو نمیده...حوصلتو نداره...چه فکرایی که درموردش نمیکنی...ناامید میشی گوشیو میذاری کنار...روی تختت کنار پنجرا دراز میکشی...پنجره بازه باد بهاریه شب که به گونه هات میخوره دوباره یادش میفتی....کم کم کم ارو اروم گریت میگیره...فقط اروم کسی نفهمه....اخه اگه بفهمن باید چی بگی؟چراگریه میکنی؟پس هــــــــــــــــــــــــــــیس اروم فقط اشک بریزو به بیرون و اسمون نگاه کن فقط وفقط...ازش گله کن..توی دلت بهش بگو چرا بام اینجوری رفتار میکنی؟چرا نمیگی حرفای اخرت شوخی بود؟چرا جواب نمیدی لعنتی؟...حرف کم میاری درموردش...میری سراغ خدا...خدایا چرا چرا چرا؟بعد کلی درد دل کردن باخدا اروم میشی دیگه اشکات از روی درد نیس..ازروی ارومیه....بلندمیشی نمازتو که از روی تنبلی قضا شده میخونی دیره ساعت از12 گذشته ولی بخون....یه ساعت با خداحرف بزن ازش بخواه که بجای عاشق بنده شدن بنده ای که همش دلتو میشکنه وهرکاری ازش برمیاد عاشق خودش خودش که خالق این بندس بشی....دیگه ارومی....فقط ازخدامیخای که کمکت کنه...دیگه ازونی که ازسرشب منتظرشی خبری نیس..ناامید شدی...چادر نمازتو درمیاریو با لبخند میری روتختو به اسمون دوباره نگاه میکنی خیلی ارومی ...تااشکاتو پاک میکنی که یهو صدای ویبره ی گوشی غافلگیرت میکنه...ساعت 1وشیش دقیقه اسمس از طرف اونی که بخاطرش اشک ریختی...نمیدونی بخندی یاگریه کنی...ولی گریرو ترجیح میدی همزمان میخندی...نمیدونی چیکارکنی...نوشته(دیرجواب دادم که خواب باشی صب بخونی..من عاشقتم وتواینو نمیفهمی چرا؟نمیدونم.تاحالا خیلی ناراحتم کردی ولی من چون دوست داشتم بروت نیاوردم حرفای امروزت سنگین بود بوی ضعف میداد بوی تحقیر....من بدون تو میمیرم...شب بخیر)
حالا بااین گریه ی دوباره چیکار کنی خدامیدونه ولی هـــــــــــــــــــــــــیس حالااروم اروم اروم بخواب ا
... ادامه
NEGAR
1354290545894857_large.jpg NEGAR
ﯾﮑــــــــــــــ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳﮑﻮﺗــــــــــــ !

ﺑﺨــﺎﻃــــﺮِ ﺗﻤــﺎﻡِ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾــــﯽ ﮐــﻪ ﺩﺭ
ﺣـــﺪِ ﯾﮑـــــ ﻓﮑـــﺮ ﻣﺎﻧـــﺪﻧــﺪ!!!
...
ﺑﺨﺎﻃـــــﺮِ ﺷﺒـــــــ ﻫﺎﯾـــﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻧـــﺪﻭﻩ ﺳﭙﺮﯼ ﻛـــﺮﺩﯾـــﻢ ...

ﺑﺨﺎﻃـــﺮِ ﻗﻠﺒـــﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻟِﻪ ﺷــــﺪ ...!

ﺑﻪ ﺧﺎﻃــــﺮِ ﭼﺸﻤﺎﻧـــﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ
ﻣﺎﻧﺪﻧــــﺪ!!!

ﯾﻜــــــــــــــ ﺩﻗﯿﻘــﻪ ﺳﻜﻮﺗـــــــــــ!

ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡِ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷـﺎﺩﯼ ﺧــﻮﺩ ﺭﺍ ...
ﺑﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘــــــ ﮐﺮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧــﺪ!!!

ﺑﺨﺎﻃﺮِ ﺻﺪﺍﻗﺘـــــــ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫــﺎ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺘــــــ ...

ﺑﺨﺎﻃـــﺮِ ﻣﺤﺒّﺘــــ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭﺍﻗﻊ ﮔﺮﺩﯾـــﺪ!!!

ﯾﮑــــــــــــ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳﮑﻮﺗـــــــــــــ !!!

ﺑﻪ ﺧﺎﻃـــﺮِ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾــــﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺘـــــــ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸـــﺪ!!!

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﺎﺩﯾــــــﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷــــﺪ !...
... ادامه
Majid
Majid
بهترین راه ابراز عشق
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود».
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Majid
438892_XN8HXmzT.jpg Majid
فک کن :::: دخترا برن سربازی
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
مریم جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی

صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...


ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟ نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

[align=-WEBKIT-RIGHT]بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام ش%8دت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)

شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

فرمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:09 ·
Majid
vfmogavwgn6eljovwb5.jpeg Majid
دست بالای دست بسیار است


> پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسید:

«مزاحمتان نمی شوم کنار دست شما بنشینم؟»

> دختر جوان با صدای بلند گفت: «نمی خواهم یک شب را با شما بگذرانم»

> تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند. پس از

چند دقیقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار میزش به او گفت: «من روانشناسی

پژوهش می کنم و میدانم مرد ها به چه چیزی فکر میکنند، گمان کنم شمارا خجالت زده

کردم درست است؟»

> پسر با صدای بسیار بلند گفت:

«200 دلار برای یک شب!!؟ خیلی زیاد است!!!»

> وتمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غیر عادی کردند،

پسر به گوش دختر زمزمه کرد

« من حقوق میخوانم و میدانم چطور شخص بیگناهی را گناهکار جلوه بدهم!!»
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:05 ·
zoolal
zoolal
دیروز یه اس اومد برام که میگفت یه پیامک خالی به شماره ی
+982564 بفرست برای محکوم کردن گروگان گیری مرزبانان ایرانی
منم فوری فرستادم......!
بعد سه دقیقه این پیام برام اومد:
"از انصراف شما از دریافت یارانه ی نقدی متشکریم....!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/8 - 23:41 ·
5
zahra
zahra
پسره ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ :ببخشید میتونم یه دقیقه وقتتون رو بگیرم؟
گفتم :بفرما
میگه :ﻣﯿﺎیی ﺩﻭﺳﺖ دخترم ﺷﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ :ﻧﻪ
ﻣﯿﮕﻪ :ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ
ﺧﺪﺍ ﻭﮐﯿﻠﯽ ﺷﻤﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺎﻻ
خو لامصب یه بار دیگه میگفتی من قبول میکردم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/8 - 11:06 ·
5
zahra
zahra
کنار خیابون دست تکون دادم برای یه تاکسی
یه 50 مترجلوتر نگه داشت . بعد از یه دقیقه اومد پایین گفت
من برای شما نگه داشتم ها !
گفتم اونجایی که شما میخوای منو سوار کنی من میخوام پیاده شم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/8 - 10:54 ·
6
zoolal
zoolal
یارو از تو کلاهش ۱ دقیقه ای خرگوش در میاره
من ۲ ساله نمیتونم یه الاغ رو از تو دلم بیرون بیارم
دیدگاه · 1393/02/7 - 16:30 ·
3
zoolal
zoolal
ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺑﺎﺱ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻨﺪﻩ، ﯾﻪ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ
ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ
دیدگاه · 1393/02/5 - 20:25 ·
3
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلام ب همه{-152-}بعد از 2 ساعت دعوا گرفتن و چونه زدن با این اندیشه سبز خراب شده ک الهی درشو تخته کنن و کاه گل بگیرن دیگه بازنشه تونستم بیام نت اونم با سرعت ژیان عهد قاجار{-152-}
Morteza
Morteza
(M.H)
یه نصیحت واسه دخترا






هیچ پسری از دختر جلف خوشش نمیاد!
هیچ پسری از خنده های بلند و دلبرانه دختر خوشش نمیاد!
هیچ پسری حاضر نیست با دختری که دوسش داره رابطه داشته باشه .
هیچ پسری به خاطر اهل حال بودنتون نمیاد خواستگاریتون!
هیچ پسری دوس نداره دختری رو بگیره که مثل یه داف تیپ میزنه و آرایش میکنه!
اینو بدونید که:
پسرا عاشق نجابت شما میشن نه لوندیتون
عاشق وقار و غرور شما میشن نه سبک بازیتون
عاشق سر سختی و یگانگی کلامتون میشن نه یه شب با این یه شبم با اون بودنتون
عاشق سادگی شما میشن نه فیس وافاده شما
پس اینو بدونید اگه میخوایید دل یه پسر ببرید باید اینطور باشید
اگرم پسری این ویژگی ها رو نداشت دوروغ میگه و شما رو یه گوشت میبنه که فقط واسه
یه همبستری چن دقیقه ای میخوادتون.
باور کنید این واقعیت ها در مورد تموم پسرا صدق میکنه.پس دوست من خواهر من به فکر خودت باش نه......ياعلي
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 15:28 ·
6
hamed
hamed
با دوستام مسابقه گذاشتم که هرکی بیشتر بیسکوئیت رو تو آب نگه داره برندس،.....
حالا من ساقه طلایی رو الان حدود 45 دقیقه ای هست که تو آب نگه داشتم نصف لیوان خالی شده ولی ساقه طلایی آخ هم نگفته !!!!
!!!!!!!!!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 14:52 ·
4
hamed
hamed
تا حالا دقت کردین .

.

.

.

.

.

.

.

دقیقا همون روزی که ۵ دقیقه دیرتر بیدار شدی ....

تمام وسایلت مفقود می‌شن!!!

!!!!!!!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 14:28 ·
5
zahra
zahra
یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه

بدی هاش یادت میره

نامردیش یادت میره

بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره

وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره

فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/2 - 09:02 ·
3
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ