یافتن پست: #رمان

رضا
14-8-31-161828catherine-ashton-1.jpg رضا
دیدگاه · 1393/06/9 - 17:48 در وبگردی ·
6
رضا
irancell3g.png رضا
رضا
رضا
bamdad واقعا جالبه از 5 بازی فقط 5 امتیاز داره حتما انتظار دارین قهرمان هم بشین {-7-}
رضا
220px-Doing_the_ALS_Ice_Bucket_Challenge_(14927191426).jpg رضا
bamdad
attach_6701.jpg bamdad
بچه ها یه جایی این عکس رو گذاشتن و پرسیدن که اسم این میوه چیه؟!!!
کی میدونه؟
کی میتونه کمک کنه؟
حمید
525401_J9FIkXfR.jpg حمید
غم موهایم را داشتم که یکدست و لخت نیست که میریزد
وچقدر ناسپاسی ات کردم
وندیده بودم کودکی که موهایش را شیمی درمانی برده است ولی ایمانش به تو ازمن بیشتراست ومیخندد

ومیخند وراضیست به رضای تو
ومن
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/16 - 13:18 ·
7
bamdad
bamdad
رضا
وعده ی ما تو داربی / وقت گریه ی آبی . . .

{-275-}
رضا
00990211.jpg رضا
10 دیدگاه · 1393/05/10 - 14:29 در ورزش ·
7
bamdad
00990157.jpg bamdad
مربي تيم ملي واليبال ايران درگذشت:

حسين معدني، سرمربي سابق تيم ملي واليبال ايران که به دليل گرفتگي مجراي صفرا چند روزي در بيمارستان بستري بود، دار فاني را وداع گفت. کاپيتان سابق و خوش اخلاق تيم ملي واليبال ايران چندي پيش به دليل گرفتگي مجراي صفرا دچار دل‌درد شد که بعد از مراجعه به بيمارستان، پزشکان متوجه شدند که توده‌اي راه مجرا را بسته و با قرار دادن يک لوله مجرا را باز کردند. از عوارض اين عمل، التهاب پانکراس بود که حسين معدني با اين مشکل مواجه شد. اين التهاب به ريه هم سرايت کرد و باعث اختلال کار ريه شد؛ به طوري که سرمربي سابق تيم ملي واليبال ايران فقط با دستگاه تنفسي قادر به تنفس بود، اما سرانجام و درحالي که پزشکان و نزديکان وي از بهبود حال او خبر مي دادند، در سن 41 سالگي درگذشت و در تاريخ جاودانه شد.

حسين معدني متولد ارديبهشت 1352 و سرمربي سابق تيم ملي واليبال مردان ايران بود. او در سال‌هاي 1366 تا 1373 عضو تيم ملي واليبال ايران بود. حسين معدني مدرک مهندسي شيمي داشت؛ او در رده ملي سرمربيگري تيم‌هاي ملي بزرگسالان، تيم ملي ب و نوجوانان را بر عهده داشت. معدني ايران را به جمع تيم‌هاي حاضر در مسابقه‌هاي قهرماني جهان ايتاليا رساند و پس از آن دستيار خوليو ولاسکو و اسلوبودان کواچ شد. وي مدتي هم سرمربي تيم واليبال دانشجويان ايران بود. معدني سرمربيگري تيم‌هاي باشگاهي مانند داماش گيلان، پيکان، شهرداري تبريز و باريج اسانس کاشان را هم برعهده داشت.

درخشش در ليگ جهاني واليبال 2014 همراه با تيم ملي آخرين افتخار ورزشي وي در دوران حياتش بود، هرچند که درگيري با اين بيماري ناگهاني مجال همراهي تيم ايران در مرحله نهايي اين رقابت ها را از وي سلب کرد.
... ادامه
[لینک]
4 دیدگاه · 1393/05/10 - 14:03 در ورزش ·
6
bamdad
bamdad
چرا همیشه گفته میشود

"سکوت نشانه ی رضایت است"

چرا نمیگویند:

نشانه ی دردیست عظیم که لب ها را

به هم دوخته است؟

چرا نمیگویند:نشانه ی ناتوانی گفتار

از بیان سنگینی رفتار افراد است؟

چرا نمیگویند:نشانه ی دلی شکسته است که

نمیخواهد با باز شدن لب هااز

همدیگر صدای شکسته شدنش را

نامحرمان متوجه شوند!!!!!؟؟؟؟؟

:(
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
Majid
10416592_542506692542378_4461031256001231804_n.jpg Majid
خداوند از عزراییل پرسید : تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟

جواب داد:یک بارخندیدم یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم

"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان دادی جان مردی را بگیرم ٰٰ، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد ! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم .

"گریه ام " زمانی بود که به من دستور دادی جان زنی را بگیرم ، او را در بیابان گرم و بی آب و درختی یافتم که در حال زایمان بود .منتظرم ماندم تا نوزادش را به دنیا امد سپس جانش را گزفتم . دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در ان بیابان گرم سوخت و گریه کردم .

"ترسم" زمانی بود که به من امر کردی جان فقیهی را بگیرم ، نوری از اتاقش می آمد هر چه نزدیک تر میشدم نور بیشتر میشد و زمانی که جانش را گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم ...

در این هنگام خدا به عزراییل گفت : میدانی آن عالم نورانی کیست؟ ... او همان نوزادیست که در بیابان به حالش گریستی ، من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم .

هر گز گمان مکن که با وجود من ،موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 03:40 ·
8
مائده
مائده
یه وقتایی یه جاهایی ادم چیزی نمی دونه....
bamdad
5 mOrdad.jpeg bamdad
Majid
2-130.jpg Majid
خدایا
می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند
تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 02:49 ·
3
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
هنوز به#دیدار خدا روند ...
هنوز به دیدار خدا می روند ...
خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !! خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست ! خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،خدا در دستان مردی است که نابینایی رااز خیابان رد می کتد ،خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم"است !! خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو!! خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !! خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی!! از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟! خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟خدا همین جاست ، نه در عربستان! خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه عربی !
{-35-}خدایا دوستت دارم{-35-}
رضا
asohrabi20100901014036717.jpg رضا
دیدگاه · 1393/04/28 - 18:58 در ورزش ·
6
شهرزاد
شهرزاد
ناگفته های "نزدیک"...

افسوس معلم رياضي هيچ گاه حساب روزهاي نبودن و بي كسي تورا نگفت
معلم انشا هيچوقت نگفت كه از محبت به تو انشا بنويسيم
گله داريم كه هيچ كس جغرافياي ظهورت را برايمان ترسيم نكرد
تاريخ غيبت را برايمان شرح ندادن و نگفتن كه چه كرده ايم كه...
اينگونه...
به تاريخ نبودنت عادت كرده ايم..
معلم اجتماعي به ما نگفت كه در اجتماع ما كسي هست كه نظاره گر ماست،
به جان خودمان آقا!! نگفتن..
وگرنه پيش رويت اينهمه گناه نميكرديم؛
اشكها و خوشحالي پدر و مادرمان از كارنامه ثلث آخرمان هنوز يادمان نرفته است؛
اي كاش يادمان ميدانند كه كسي هم هست كه هر روز كارنامه اعمالتان را مي بيند و از اعمال ما شاد و از گناهان ما گريان مي شود؛
و حالا همچون روزهايي كه از نيامدن معلم سركلاس خوشحال ميشديم و مهم نبود كه چرا نيامده..
و بهتر كه امروز نيامده..
در غيبت "غم هايت" را .."غصه هايت" را فراموش كرده ايم و سرگرم بازي هاي دنيا شده ايم...
... ادامه
bamdad
bamdad
روزتان را با تکیه بر شکست های دیروز آغاز نکنید

هر روزی که بیدار می شویم اولین روز از باقی عمرمان است.
دیدگاه · 1393/04/26 - 21:28 ·
4
مائده
1421178529.jpg مائده
باز آمده ام دست به دامان تو باشم
کافر شوم از غیر و مسلمان تو باشم
سی روز جدا باشم از آشفتگی خلق
تا معتکف موی پریشان تو باشم
تا شام ابد حلقه به گوش تو بمانم
از صبح ازل گوش به فرمان تو باشم
سی روز قبولم کن و مهمان دلم باش
تا سی شب پر خاطره مهمان تو باشم
قرآن به سرم بود، که امشب شب قدر است
جانم به کفم بود که قربان تو باشم
آیات تو را بر طبق سینه گذارم
رحلی شوم و حافظ قرآن تو باشم

"علیرضا بدیع"
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/26 - 18:29 ·
8
رضا
BsgPGvwCUAAW2Ig.jpg رضا
وقتی میرفت بالا تا جایزه بهترین بازیکن رو بگیره یه دنیا غم داشت . واقعا دلم واسش سوخت چون ملت و همه طرفداران تیم ملی آرژانتین ازش انتظار داشتن تا تیم رو قهرمان کنه اما خب تنهایی واقعا مشکل بود موفق بشه . شاید اگر هم تیمی های بهتری داشت قهرمان میشد .

دیدگاه · 1393/04/23 - 17:13 در ورزش ·
4
رضا
IMG03445479.jpg رضا
جام جهانی 2014 برزیل هم تموم شد و موفق شد با نتیجه 1 بر صفر رو شکست بده و قهرمان بشه .
... ادامه
2 دیدگاه · 1393/04/23 - 14:28 در ورزش ·
4
iman
iman
به دختره تو خيابون گفتم :

ببخشيد مي شه شمارمو بهتون بدم؟


گفت : بله !!!


يه پوزخند بهش زدم سريع محل و ترك كردم.


ينی چی آخه؟

يني من میگم شماره بدم تو بايد بگي بله؟

اين بود عارمانهای امام و شهیدان؟


بايد بگي نه...

كه من راه بيوفتم دنبالت ،‌

اذيتت كنم كه بتونم شب واسه دوستام تعريف كنم بخندم ...


آقا تو رو خدا بگيد اگه قراره دختر بازی هم هيجانشُ از دست بده ما بريم زن بگيرم D:
... ادامه
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ