خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلهای حسرت نمی چینی
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه
جای سیلی های باد روش نمی مونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی
قانون جنگل رو زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینه ها با مهربونی
تو تو جنگل نمی تونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره
#آخرین_نامه #آلبوم #نقاب #سیاوش_قمیشی
واقعا چرا؟
1392/10/17 - 23:59خیلی خوب بود رضا منو شاهینو دوستام خونه اسکیمویی درست کرده بودیم تو کاشف همه میومدن باهاش عکس میگرفتن
1392/10/18 - 00:01واییییییییییییی نگووووووو
1392/10/18 - 00:01خیلی بد بود نون نبود ما فقط خوردیم برنج
حامد سال 83 چند روز یکسره تو گیلان برف اومد نزدیک 2 یا 2.5 متر بود خیلی ها خونه هاشون خراب شد کارخونه ها خراب شدن و ...
1392/10/18 - 00:10آره خیلی از مدرسه ها هم خراب شدن مثلا هنرستان چمران دیوارش یه تیکه ریخته بود مدرسه ما هم کمی سقفش سوراخ شده بود .
جدي چه بد
1392/10/18 - 00:13