خدا همین جاست , نیازی به سفر نیست!
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند, خدا در دستان مردی است که
نابینایی را از خیابان رد می کند,
خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان میبرد,
خدا در جمله ی "عجب شانسی آوردم " است!!
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده وامده نزدیک من وتو!!
خدا کنار کودکی است که می خواهد از فروشگاه شکلات بدزد!!
خدا کنار ساعت کوک شده ی توست , که می گذارد 5دقیقه بیشتر بخوابی!!
از انسان های این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند ویک عکس با روبان مشکی:
از تولدت تا ان روبان مشکی, چقدر خدارا دیدی؟!
خدا را 7بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی؟
خدا همین جاست, نه فقط در عربستان!
خدا زبان مادری تو را می فهمد,نه فقط عربی را!
خدایا دوستت دارم ودوستانم را به تو میسپارم
که لحظه ای غم نبینند.
منم دقیقا ساعت ۴:۵۰زیر همون بارون رفتم بیرون تا سه راه رفتم دیدم نمیتونم برم اونور خیابون از بس آب تو خیابون عین دریاچه جمع شده بود دوباره برگشتم خونه لباسم عوض کردم نیم ساعت بعد اومدم
1394/01/22 - 20:24 توسط Mobileواقعا بارون شدید بود غروب بیرون رفتم یک سری خیابونها رو آب گرفته بود .
1394/01/22 - 23:42دم دهنه #فلسطین وحشتناک بود
1394/01/22 - 23:46اونجا همیشه آب می گیره .
1394/01/22 - 23:49