یافتن پست: #ستار

sam
sam
دل می تپد از لحظه دیدار پرستار

در سینه مرا هست دلی یارپرستار

هر لحظه شب باز کنم دیده خود را

بینم به برم دیده بیدار پرستار

چون بعد خدا اوست نگه دار مریضان

یارب تو خودت باش نگهدار پرستار

خود سوختن و نور نمودن به بر جمع

چون شمع شب افروز بود کار پرستار

آزرده کند خلق و رسولان خدا را

هر کس که بود در پی آزار پرستار

معیار پرستار چو پرسند بگویم

زینب بود اینجا همه معیار پرستار

مائیم دعا گوی پرستار و خدا نیز

باشد همه جا یار و ممد کار پرستار

«سیمرغ»چنین گفت که بهبودی بیمار
باشد همه از ارزش وآثار پرستار
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 21:51 ·
6
bamdad
bamdad
عاشق نشدي زاهد،ديوانه چه مي داني؟ در شعله نرقصيدي، پروانه چه مي داني؟

لبريز مي غمها ، شد ساغر جان من خنديدي و بگذشتي، پيمانه چه مي داني؟

يك سلسله ديوانه ، افسون نگاه او اي غافل از آن جادو،افسانه چه مي داني؟

من مست مي عشقم،بس توبه كه بشكستم راهم مزن اي عابد، ميخانه چه مي داني؟

عاشق شو و مستي كن،ترك همه هستي كن اي بت نپرستيده، بتخانه چه مي داني؟

تو سنگ سيه بوسي، من چشم سياهي را مقصود يكي باشد، بيگانه چه مي داني؟

دستار گروگان ده ، در پاي بتي جان ده اما تو ز جان غافل، جانانه چه مي داني؟

ضايع چه كني شب را، لب ذاكر و دل غافل تو ره به خدا بردن، مستانه چه مي داني؟

... هما میر افشار ...
... ادامه
zahra
zahra
پرستار : اسم بچتونو چی میخوای بذاری؟

مادر بچه:میخوام اسمشو بذارم هوشنگ!

پرستار:متاسفم این اسم قبلا انتخاب شده !

شما میتونید انتخاب کنید :

هوشنگ_93 یا هوشنگ 1454 یا هوشنگ 2014

مادر بچه:|

پرستار:)))

هوشنگ:))))))
دیدگاه · 1393/02/30 - 10:06 ·
2
zahra
zahra
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﮔﺸﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻌﺪ ﺗﻮ

ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪﻩ :|
دیدگاه · 1393/02/29 - 09:42 ·
5
Mohammad
Mohammad
ıllı YAŁĐA ıllı
سلام ابجی بهشتی {-99-} :D
غزل
غزل
مشهد ینی...

ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺗﻬﺮﻭﻥ ,ﺑﻠﻮﺍﺭ ﻣﻠﮏ ﺁﺑﺎﺩ...
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﮐﻮﺭﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺍﺧﺮ
ﻭﮐﯿﻞ ﺁﺑﺎﺩ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﭘﯿﺮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﻩ ﺩﯼ
مشهد ینی عطر کلبه
مشهد ینی یک خیابون راهنمایی و یک ذرت مکزیکی دولپی
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺩﺳﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺭﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﺧﻢ
ﺷﺪﻥ ﻭﺳﻂ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺣﺮﻡ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﻭ ﺻﻔﺮ،ﻣﺸﻬﺪ
ﯾﻨﯽ ﺳﻄﻞ ﻫﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺻﻒ ﺷﻠﻪ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﮐﻮﻫﺴﻨﮕﯽ ﯾﻨﯽ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﻫﻔﺖ ﺗﯿﺮ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﺗﺎ ﻃﺮﻗﺒﻪ ﻭ ﺷﺎﻧﺪﯾﺰ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺩﺧﺘــﺮ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﺘﯿﭗ ﺧﻮﺵ ﭘﻮﺵ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺯﯾﺮ ﭘﻞ ﻫﺎﺷﻤﯿﻪ،ﭘﻞ ﺻﯿﺎﺩ،ﭘﻞ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ،ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺭﯾﺲ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺭﯾﺲ ﻫﺎﺷﻤﯿﻪ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺗﮏ ﭼﺮﺡ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﻩ،ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻥ ﺗﺎ ﺧﻮﺩ ﺻﺒﺢ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ،ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ،ﻟﻤﮑﺪﻩ ﻭ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﺷﺒﺎ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺗﻮ ﻓﺮﺩﻭﺳﯽ ﻭ ﺷﺎﻧﺪﯾﺰ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺳﺎﻗﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﺤﺮﻡ ﻭ ﺻﻔﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻭﺭﺯﺵ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﻣﻠﺖ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﺨﺘﻪ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺑﺮﺝ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﺘﺎﺭﻩ،ﯾﻨﯽ ﮐﻮﭼﻪ
ﺩﺍﻟﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﻃﺒﺮﺳﯽ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺷﻬﺮ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ،ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ
ﺷﻬﺮ ﺑﯽ ﮐﻨﺴﺮﺕ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﺎ
ﻣﺸﻬﺪ ﯾﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎﻫﺎﺍﺍﺍﺍ
... ادامه
zoolal
zoolal
هیچکس
آب بر زمین نریخت
هیچکس برای ما دعا نکرد
در تمام راه
یک پرنده از وسیع آسمانمان , رد نشد
غنچه ای
در مسیرمان نبود
یا اگر که بود
لب به خنده وا نکرد
در کناره کویر
زیر آسمان صاف و پر ستاره کویر
هیچکس من و تو را صدا نکرد
هیچکس دلش برایمان نسوخت
در تمام راه
یک مسافر از کنارمان گذر نکرد
آه هیچکس
اینچنین غریب
مثل ما سفر نکرد
... ادامه
bamdad
bamdad
ديگر منتظر کسي نيستم
هر که آمد
ستاره از روياهايم دزديد
هر که آمد
سفيدي از کبوترانم چيد
هر که آمد
لبخند از لب‌هايم بريد
منتظر کسي نيستم
از سر خستگي در اين ايستگاه نشسته‌ام
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:32 ·
8
bamdad
bamdad
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند......

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند:باید ازت عکسبرداری بشه تا مطئن بشیم جایی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشد.پیرمرد غمگین شد،گفت خیلی عجله دارم و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش پرسیدند:

او گفت:همسرم در خانه سالمندان است هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود!

یکی از پرستاران به او گفت :خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند.پیر مرد با اندوه گفت :خیلی متأسفم او آلزایمر دارد چیزی را متوجه نخواهد شد!او حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت:وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟پیر مرد با صدای گرفته به آرامی گفت:

اما من که می دانم او چه کسی است.....

{-39-}
دیدگاه · 1393/02/26 - 21:17 ·
7
sam
sam
اگر یک زندگی را نجات دهید شما یک قهرمانید
اما اگر شما1000تا زندگی را نجات دهید شما یک "پرستارید
...
1379158540_275dfea76e_aks-neveshte-love-14.jpg ...
ماه وستاره...##
دیدگاه · 1393/02/20 - 17:59 ·
5
bamdad
C2946037-1399538443910783large.jpg bamdad
تصور کن
یک شهر
بدون کبوتر
بدون درخت
بدون یک شب پر ستاره
بدون شاعر
بدون یک نامه عاشقانه
بدون باد
بدون ماه
بدون خنده‌های شاد
تصور کن
تصور کن یک شهر بدون تو
نمیدانی
هیچکس نمی‌داند
جذام با عشق چه می‌کند

:(
دیدگاه · 1393/02/19 - 13:33 ·
7
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ParNiyA به کم نور ترین ستاره ها قانع باش ، چراکه چشم همه به سوی پر نور ترین ستاره هاست . . .
zoolal
zoolal
اگر ما زنان واقعا خواستار برابری زن و مرد باشیم
باید از میزان باهوش تر بودن خود نسبت به مردان بکاهیم
دیدگاه · 1393/02/16 - 20:36 ·
4
Mohammad
65605_QASSdT8G.jpg Mohammad
یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه،
دره به دره
صحرا به صحرا،
اون جا که شبا
پشت بیشه‌ها
یه پری می‌آد
ترسون و لرزون
پاشو می‌ذاره
تو آب چشمه
شونه‌می‌کنه
موی پریشون...

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
ته اون دره
اون‌جا که شبا
یکه و تنها
تک‌درخت بید
شاد و پرامید
می‌کنه به ناز
دس‌شو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه‌ش
سر یه شاخه‌ش
بشه آویزون...

یه شب مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره
از توی زندون
مث شب‌پره
با خودش بیرون،
می‌بره اون‌جا
که شب سیا
تا دم سحر
شهیدای شهر
با فانوس خون
جار می‌کشن
تو خیابونا
سر میدونا:
عمو یادگار!
مرد کینه‌دار!
مستی یا هش‌یار
خوابی یا بیدار؟

*

مست ایم و هش‌یار،
شهیدای شهر!
خواب ایم و بیدار،
شهیدای شهر!
آخرش یه شب
ماه می‌آد بیرون،
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد می‌شه خندون...

یه شب ماه می‌آد
یه شب ماه می‌آد

Mohammad
65605_Rdzfh1q5.jpg Mohammad
با صدای بی‌صدا،
مث یه کوه، بلند،
مث یه خواب، کوتاه،
یه مرد بود، یه مرد!

با دستای فقیر،
با چشمای محروم،
با پاهای خسته،
یه مرد بود، یه مرد!

شب، با تابوت سیاه
نشس توی چشماش،
خاموش شد ستاره،
افتاد روی خاک.

سایه‌ش هم نمی‌موند
هرگز پشت سرش،
غم‌گین بود و خسته،
تنهای تنها!

با لب‌های تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره... قطره... قطره‌ی آب... قطره‌ی آب!

در شب بی‌تپش،
این طرف، اون طرف
می‌افتاد تا بشنفه
صدا... صدا... صدای پا... صدای پا!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/16 - 14:05 ·
4
Majid
Majid
ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺑﮑﺶ ﺗﺎ ﺳﺘﺎره اﯼ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ !
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:08 ·
Majid
Majid
قابل توجه مهندسین کامپیوتر !!!
چهار تا مهندس برق، مكانيك، شيمي و كامپيوتر با يه ماشين در حال مسافرت بودن كه يهو ماشين خراب ميشه. خاموش ميكنه و ديگه هر چي استارت ميزنن روشن نميشه.


ميگن آخه يعني چي شده؟


مهندس برقه ميگه: احتمالاً مشكل از مدارها و اتصالاتو سيم كشي هاشه.


يكي از اينا يه ايرادي پيدا كرده.


مهندس مكانيكه ميگه: نه بابا، مشكل از ميل لنگ يا پيستوناشه كه بخاطر كار زياد انحراف پيدا كرده.


مهندس شيميه ميگه: نه، ايراد از روغن موتوره. سر وقت عوض نشده، اون حالت روان كنندگيشو از دست داده.


در اينجا ميبينن مهندس كامپيوتره ساكته و هيچ چي نميگه. بهش ميگن: تو چي ميگي؟


مشكل از كجاست؟ چيكارش كنيم درست شه؟

مهندس كامپيوتره يه فكري مي كنه و ميگه: نميدونم، ولي بنظرم پياده شيم، سوار شيم شايد درست شده باشه!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Majid
Majid
پیرمرد وفادار
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد...در راه با یک ماشین تصادف کرد و اسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین در مانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخم های پیرمرد را پانسمان کردند.سپس به او گفتند: ((باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت اسیب ندیده)) پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیازی به عکس برداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.پیرمرد گفت:همسرم در خانه سالمندان است.هر روز صبح به انجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت:خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم،او الزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا نمی شناسد!! پرستار با حیرت گفت:وقتی نمیداند شما چه کسی هستید،چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته،به ارامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:25 ·
1
Majid
438892_lyJtgSOD.jpg Majid
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب.


در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".


چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج می شود.


مرد نفسش را در سینه حبس می کند.


دکتر به سمت او می رود.


مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند.


دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم.


اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده.


ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم ...


باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی


روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی ...


اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده ...


با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد.


سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.


با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.


دکتر: هه ! شوخی کردم ... زنت همون اولش مُرد !!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:17 ·
Majid
s80bex0hvyjryjw73ejx.jpeg Majid
تو خیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت :


آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه,

من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا,

این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید.


قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا,

اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا کردم,

گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟


گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟


دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زن میدونستم منو تنها نمی ذاری,


شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟


پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟


تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت ۴ ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده ,

باید تسویه کنید


حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن


آخر چک و نوشتم دادم دستش,

ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم ,

هر چند که پسرش خیلی … بود.


اومدم از پیرزنه خدافظی کنم تا منو دید گفت دستت درد نکنه ,

رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد ,

بیا تو مادر!! خنده
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:02 ·
Morteza
Morteza
اینم یه دیس لاو از اهنگای البوم نظر بدید لطفا

ببین عزیزم
یادته بهم میگفتی بازیچه بودی واسه تفریحم ؟
ولی الان اینو من بهت میگم
بازیچه ای واسه تفریحم
اینو واسه اونایی میخونم که بازیچه ی دست اینو اون میشن

حیف خدا از این روزگار من
که نتای گیتار رفتن روی فاز غم
باشه من بد ، اصلا فدای سرت
انگار روزگار سخت فقط برای منه
که تو خوش باشی ، منم از غم بگم
تو که خوشحال میشی وقتی پشتم بد میگن
گلم فکر نمیکردم پشت رو شی
واسش ذوق مرگ میشی آره پشت گوشی
من که عکسم قاب بود گوشه ی اتاقت
دیدم انداختیش تو سطل زباله
ای دل اونکه میگفت فقط تورو داره
اونم شبا به یاد یکی دیگه ای بیداره
وقت رفتنت داشتم حسرت به چشم
الان پیش اونی به من میگی حسرت بکش
نمیدونی ، نه نمیدونی
تو که می گفتی تا تهش پیشم میمونی
باشه حالا بخند ، تو که درکم نداری
کاش میشد دستاتو توی دستم بزاری
درست مثل قدیما که خیلی دوستم داشتی
تو الان شعر نفرتو رو سینم کاشتی
همه دارن میگن که تو چقدر تغییر کردی
تو که عشقو جلو خودم تعبیر کردی
اما الان میگی واسه شروع خیلی دیره
رضا جلو چشات ، آره میزاره میره

نگیر سراغ از چشم گریون دل داغون
عمرمو دادم زندگیم سوخت اشتباه بود
داغ رو سینم بد میسوزونه رد میشی آروم
این عاشق دیوونه چشم به رات بود
میرم عزیزم من که از عشقت خیری ندیدم
نبین اشکامو از زمونه از خودم دلگیرم
بی ستارس شبای تار آسمونم
خستم از این دنیا دیگه بریدم

داری میخندی ؟ به این روزگار من ؟
کاش صدا خندت میشد آره زیر صدای من
اشکام چکید رو عکسای دو نفره
تو هم بد بگو پشتم پیش همه
تو که رفتی ، منم پر از استرسم
اما گریه نکن تو با قصه ی من
بخند ، به این روزای سختم
یه روز میشه میای سر سنگ قبرم
بخند ، خنده هام مال خودت
همه خوشی های زندگیم مال توئه
باهات پایه بودم همه جوره تو روزای بدت
دیگه منو میخوای چیکار ؟ همه هستن دورو ورت
همه دارن میگن سرت چقدر شلوغه
کاش میشد بگی اینا همش دروغه
میگن تو روزای بدت منو یادت میاری
کسی هست که سرتو روی شونش بزاری ؟
آره بزار قلبت انقدر آروم باشه
من که رفتم اصلا بی آبرو باشه
هرچی خدا بخواد ، هرچی قسمت باشه
اصلا بزار یکی دیگه توی قصه ت باشه
من که نبودم واست فرد ایده آلی
ولی رو اون یکی عقیده و ایده داری
تو که رفتی ، ازم فاصله داری
یادت باشه فقط توی خاطره هامی

نگیر سراغ از چشم گریون دل داغون
عمرمو دادم زندگیم سوخت اش
... ادامه
bamdad
bamdad
خدایا


محکم بغلم کن


آنقدر که


محکمی طناب دار را


حس نکنم...


میخواهم گریه کنم


آنقدر که


چشمانم


ستاره را در آغوش شب


وتنهایی ماه را


نبیند....


خدایا


محکم بغلم کن...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/12 - 20:56 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
star-girl2.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ