فاش شدن راز عاشقانه ام مرا به رسوایی کشاند
کاش مثل گذشته در غفلت بودم..غفلتی که مرا از تو دور میکرد
همیشه برایم سوال شد،چرا او نرفت و ماند
ماندن او دلیلی برای رسیدن من به او نبود
پس چرا من با دست خویش دامن زدم برای رسیدن به او
او برای من تنها یه عشق بود..نه سرنوشت رسیدن به او
به او بگوید....
به او بگوید که من در گفتن تو را دوست دارم...
نه به فکر فریب بودم و نه در دروغ غو طه ور
فرمان عشق بود.اما نمیدانستم تقدیر چیز دیگریست
هر چند این سالها هر دو محنت تنهای می کشیم..گاه به
یاد تو هستم..
آیا تو هم چنینی...؟!
ممنون نظر لطفته
1393/07/14 - 07:59منم آهنگای ِ مازیارو دوس دارم بهم آرامش میده
انشالله زندگیت همیشه شاد و بر وفق مرادت پیش بره و دوباره بخندی.
ممنونم یلدا
1393/07/14 - 17:22فقط چند وقته میخوام ازت بپرسم که اون خواسته ای که بهت گفتم رو واسم انجام دادی یا نه
که نشد
الان سوال میکنم ازت که زحمتش رو کشیدی؟