یافتن پست: #سیل

رضا
رضا
Mostafa مصطفی کوچه رو ویرایش کردی الان متصل شده به سیلیکون ولی تو کالیفورنیا دستت درد نکنه {-7-}
zahra
sijPa5_403.jpg zahra
چشمانت را ببند ای شهید!


مبادا این روزها را در مقابل مادرم زهرا شهادت دهی...


مادرم! ببخش که با هر تیری که به قلب فرزندت می زنیم


یاد سیلی را روی گونه ات زنده می کنیم...
... ادامه
soheil
03.jpg soheil
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر

با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان

لب میگزد چو غنچه خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب

ای آفتاب دلکش و ماه پری وشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی

تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار

این کار تست من همه جور تو می کشم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 19:39 ·
3
soheil
soheil
سلام سال نو مبارككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككك
bamdad
bamdad
لحظه هایم مال تو

به قیمت صفر تومن

همین که

تو

کنارم

باشی...

ثروتمندترین انسانم!!
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
آقا کسی نیست بفروشیم سایتو ؟
بامدا چند ؟
یلدا چند ؟
اه کسی نمیاد امروزچرا
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلاممممممممممممممممممممم
شهرزاد
شهرزاد
رفتم مغازه یه زنی اومد گفت یه مشگین تاژمیخوام..
فروشنده گفت چه مارکی؟
تا خواستم بگم :خو خودش میگه تاژ...
زنه گفت:یه مشگین تاژ پرسیل لطفا
... ادامه
bamdad
bamdad
به دلتنگی هایم دست نزن



می شکند بغضم یک وقت!!



آنگاه غرق می شوی



در سیلاب اشکهایی که



بهانه ی روان شدنش هستی!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/23 - 17:15 ·
3
♥هـــُدا♥
66927248873846954765.jpg ♥هـــُدا♥
اوبه توسیلی زد!!
من"نگران"توشدم.تو"عاشق"او...
شهرزاد
شهرزاد
...


زندگی فی البداهه
نمایشی بی تمرین
تنی بی پُرو
سری بی تأمل

از نقشی که بازی میکنم ناآگاهام
فقط میدانم که از آن خودمست، غیر قابل تعویض

موضوع نمایشنامه را
درست روی صحنه باید حدس بزنم
برای افتخار زندگی هنوز آماده نیستم
سرعت جریانی را که بر من وارد میشود به سختی تاب می آورم
بدیهه میسازم، با آن که از بدیهه سازی بدم می آید

بر ناآگاهی ام هر گام سکندری میخورم
رفتارم بوی شهرستانی بودن میدهد
غریزه هایم نشان از تازه کاری دارند
ترس صحنه، علتی است برای تحقیرشدنم
به گمانم موجبات تخفیف، ظالمانه است

واژگان و حرکات غیر قابل پس گرفتن
ستارگان، تا آخر شمرده نشده اند
شخصیتم مثل پالتویی است که در حال دویدن دکمه هایش را میبندم
این هم نتایج تأسف بار این شتابزدگی است

کاش دست کم، بشود چهارشنبه ای را از پیش تمرین کرد
پنجشنبه ای را تکرار کرد
اما وای، دیگر، جمعه با نمایشنامه ای که نمیشناسمش از راه میرسد
میپرسم آیا این کار درستی است
(صدایم گرفته است
چون حتی نگذاشتند پشت پرده، سینه ام را صاف کنم)

گمراه کننده است که فکری کنی این امتحانی سرسری
در اتافی موقتی است، نه
میان دکورها ایستاده ام و میبینم چه استوارند
دقت همه ی آکساسوارها مرا متعجب میسازد
صحنه ای گردان، دیریست که میگردد

حتی دورترین سحابی ها روشن شده است
آه، شکی ندارم که این نخستین شب نمایش است
و هر کاری که میکنم
برای همیشه به کاری که کرده ام بدل میشود

وسیلاوا شیمبورسکا
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/21 - 23:27 ·
8
bamdad
bamdad
من را می بینی؟


همچنان ایستاده ام...


کسی که فکر میکردی ،


بی تو می شکند...


حالا می شکند امثال تو را...


هیسسسسس...


هیچ چیز نگو...


فقط برو...


و منتظر سیلی دوران باش...


آنگاه ناخود آگاه یادم خواهی افتاد...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/19 - 21:29 ·
8
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سیلاممون علیکم جمیعا{-7-}
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
من یک سیلی به تو بدهکارم وقتی آن همه تمبر “دوستت دارم” روی گونه هایت چسباندم …
وقت رفتن باید مهر “باطل شد” رویشان می زدم !
رضا
xintro-soshare.jpg.pagespeed.ic.niwC1mcMlh.jpg رضا
Morteza
Morteza
مرد یعنی بی کس و تنها شدن
مرد یعنی خردشدن ساکت شدن
مرد یعنی زندگی ها در قفس
مرد یعنی بی پناه بی هم نفس
مرد یعنی سالها زجر سکوت
مرد یعنی نون بیار چیزی نگو
مرد یعنی پول بده حرفی نزن
مردیعنی فحش خور هرروز زن
مردیعنی یک تنه درعمق کوه
مرد یعنی غیرت وناموس روح
مرد یعنی ناله ازشب تا سحر
مرد یعنی گشنه ماندن تا ابد
مرد یعنی مردی و مردانگی
مردیعنی کارگری و بیچارگی
مرد یعنی رفتگر در زیر باران
مردیعنی شانه هرچشم گریان
مرد یعنی رهگذر زیر نگاهت
مرد یعنی آن پدر زیر لگامت
مرد یعنی کودکی سیلی مادر
مرد یعنی نوجوانی خشم خواهر
مرد یعنی عشق دراوج نداری
مرد یعنی گریه دراوج جوانی
مرد یعنی شانه ی گریان چشمت
مرد یعنی روزوشب مشتاق مهرت
مرد یعنی پیری و موهای برفی
مرد یعنی بی کسی درسالمندی
مرد یعنی رفتم ای دار و ندارم
مرد یعنی جزتو من چیزی ندارم
مرد یعنی طعنه ی آن خنده هایت
مرد یعنی دفن شدن زیر نگاهت
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/6 - 14:44 ·
6
رضا
sony-mwc-4.jpg رضا
دیدگاه · 1392/12/5 - 14:14 در وبگردی ·
6
...
...
همسایه مون امروزحلالیت طلبید!
گفتم:بسلامتی عازم عمره ای؟!!
گفت:نه!
دارم میرم توصف سبدکالا
مرگ حق است!!
سبدکالا تنهایک وسیله است!!
... ادامه
mostafa AZ
mostafa AZ
عد از کلاس به دختره گفتم جزوه تون رو بدید کپی کنم کپی بسته بود بهش گفتم من وسیله دارم تو شهر میرم شمام بیاید که جزوه رو کپی کنم، اونم گفت میشه دوستام هم بیان ؟ من گفتم شرمنده ماشین من کوپه هستش فقط واسه ۲ نفر هستش ! یهو یه نیش خند زد بعد رفت پیش دوستاشو پچ پچ کرد اومد که بریم تو راه هی سوال میپرسید که اسمتون چیه و …. دوستاش به فاصله چند قدم قبل از ما میومدن تا رسیدیم درب دانشگاه و رفتیم نزدیک ماشین وقتی در وانتو باز کردم قیافه این بشر دیدنی بود یهو دوستاش شروع کردن به خندیدن منم یهو زدم زیر خنده دختره هم ۲-۳ تا فحش داد جزوشم نداد رفت پیش دوستاش منم کف زمینُ گاز میزدم
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/3 - 18:58 ·
6
bamdad
bamdad
اכم بعضـﮯ وقتا بایـכ بــﮧ خوכش یه سیلـﮯ بزنــﮧ و بگــﮧ:

احمق نمیخواכت

انقـכ خوכتو ڪوچیڪ نـڪטּ...!
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ