یافتن پست: #شعر

bamdad
bamdad
خودتو
جای خالی ات
فقط با خود مناسب ات پر میشود
شعرهایم نکته های انحرافی ست...
:(
دیدگاه · 1393/03/19 - 19:36 ·
5
...
...
خوب بنگر!

روزتشییع من است؛

دست بدست

بردستهای مردمان

آنچه میگردد

دمادم توأمان

مرکب سردبرهوت من است..

آری!


تابوت من است!


این سیه جامه به تنهای حزان

مردوزن

خردوکلان

آشناورهگذر

وارثان عابرمرثیه خوان

رفتنم رابدرقه گرمیشوند..

بیصدا
مویه کنان..


مرکبم

بی آنکه خواهم میرود

بی تورفتم
عاقبت..

به قیامت
وعده دیدارمان

به قیامت
تاابد!

حال که بی توبمردم عاقبت
گاه مرگم نیزبامن نیستی!!

رفتنم رابدرقه گرنیستی..

بی من
اینک

عشق نافرجام من
گوکنارکیستی؟!

خوب بنگر

عشق نافرجام من!

آری!

اینست روح ناآرام من

که تورامیکاود
هرجا

هرزمان
بین خیل عابران!


بی تورفتن
گویی تقدیرمن است..

سرنوشت تلخ و
چون
فرجام من

عشق نافرجام من
عشق نافرجام من

شعرازنیماراد
دراتاقم
{-35-}
دیدگاه · 1393/03/18 - 13:37 ·
5
...
...
دگررفته ام ازیادت
من اینراخوب میدانم
من اینراازدوچشمان
فریبای تومیخوانم
مرادیگرنمیخواهی
به گاه عشق ودرمستی
دگربس کن تواین مهمل
مگومیخواهمت جانم
شعرازنیماراد{-35-}
دیدگاه · 1393/03/18 - 13:14 ·
4
...
...
رفتی وگفتی:مراتقصیرنیست
باتوبودن چون مراتقدیرنیست
رفتی وگفتی که اینست سرنوشت
بی تواین تقدیرمراتصویرنیست
شعراز:"نیماراد"
ساعت:13
ظهری دلگیر
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/18 - 12:59 ·
4
bamdad
bamdad
تاریک ترین مکـــــــــــــــــــــــ ـــــــــان دوزخ جایــــــــــــــــــــــ ـگاه کسانی است که
در بحـــــــــــــــــــــــ ــران های اخلاقی بی طــــــــــــــــــرفی پیشه میکنند!


...کمدی الهی _ دانتـــــــــــــــــــــ ــــــــه...

عاشق کمدی الهی دانته هستم
خوندید عایا؟
:)
bamdad
bamdad
از خیابان که رد شوی

پیاده رو را

به اندازه تمام شعرهای نگفته

تمام حرفهای نزده

تمام روزهای نیامده

مرور می­کنی

هزار و سیصد و ... نمی­دانم چقدر فاصله دارد

این من

با آن تو

من اعتراف بزرگترین گناه قرنم

که هنوز هم می­ترسم

از تمام کوچه ­هایی که به خیابان می­رسد

از تمام خیابان هایی که به تو می­رسد

و از تویی که قرار نیست به من برسی

آه
توی این شهر

یک ­نفر

هر روز با نداشته هایم بازی می­کند

و من

فقط و فقط

بغض می­کنم به داشته­ هایش...

:(
دیدگاه · 1393/03/16 - 23:24 ·
5
bamdad
bamdad
دیشب دل تمامی شعر هایم را شکستم...
حتی یکی از آنان چمدانش را بست و رفت
وقتی تو نباشی شعرها و واژه ها بی معنی هستند...

{-109-}
دیدگاه · 1393/03/15 - 21:16 ·
5
zoolal
zoolal
خیلی زیباست
روز بعد از رفتن تو ، آینه جا خورد تا منو دید
آینه با من گفتگو کرد ، اول از حال تو پرسید
روز بعد از رفتن تو ، رازقی مُرد ، باغچه خشکید
دل اطلسی شکست و شعرم از دست تو رنجید
روز بعد از رفتن تو ظلمت تازه ورق خورد
نسترن های رو طاقچه ، بی تو پرپر شد و پژمرد
نفسام رو سینه پس زد، دل جای خالیش رو فهمید
شیشه ی پنجره یخ زد، بارون فاجعه بارید
دونه دونه اشک چشمهام ، روی گونه هام غلطید
عکس یادگاری ما بعدِ تو منو نبخشید !
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/14 - 18:43 ·
7
zoolal
zoolal
شب بغض دارد
قلم بغض دارد
" من " ... بغض دارم
رفیقِ من بغض دارد
کودکم بغض دارد
دست‌هایِ مردِ همسایه بغض دارد
آشپز خانه ی مادرم بغض دارد
پشتِ لبخندِ " تو " بغض کمین دارد
جمعه ... هفته به هفته ... غروبش بغض دارد
کفر نیست ... ولی‌ انگار
خودِ خودِ خودِ خدا هم بغض دارد
آیندگان چه خواهند گفت ؟
وقتی‌ ببینند تمام شعر‌هایِ ما بغض دارند ؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/14 - 12:56 ·
8
bamdad
bamdad
خدایا.....




این روزها......




دلتنگم......




باورکن این یکی دیگرشعرنیست.....

{-118-}
zoolal
s.jpg zoolal
کی میتونه جای اسمت
توی شعر من بشینه
توی این مرثیه امشب
جای اسمت نقطه چینه
طرح ساده ی نگاهت
دفتر خاطراه هات
مثه سایه روی خاک افتاده
بی تو از گریه پرم
لحظه هام رو میشمارم
آسمون بی تو پر از فریاده
آسمون بغزتو بشکن
اون دیگه برنمی گرده
نفس های گرمش امشب
هم نفس با خاک سرده
قاب عکست روبه رومه
دارم از نفس میوفتم
باورم نمیشه
اما من برات مرثیه گفتم
... ادامه
bamdad
bamdad
میــــخندم . . .

دیـــــــگر تــــب هــــم نــــدارم . . .

داغ هــــم نیســــتم . . .

دیـــــگر به یاد تــــو هــــم نیستــــــم . . .

ســـرد ســـرد شـــده ام . . .

کســــی چـــه مـــــیداند شایــــد دق کـــــــرده ام . . .

{-118-}
zoolal
zoolal
یک روز جسدم را
پیدا می کنند
لای همین کاغذ ها
با شعری به دور گردنم
و یادداشتی ،
که هیچ کس جز خدا
مقصر نیست ....
دیدگاه · 1393/03/10 - 16:17 ·
4
zoolal
zoolal
فروغ فرخزاد
گریزانم از این مردم كه با من، به ظاهر همدم و یكرنگ هستند
نمی دانم چه می خواهم خدایا ، به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من ، چرا افسرده است این قلب پرسوز
ز جمع آشنایان می گریزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها ، به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم كه با من، به ظاهر همدم و یكرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم كه تا شعرم شنیدند ، برویم چون گلی خوشبو شكفتند
ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند
دل من ای دل دیوانه من ، كه می سوزی از این بیگانگی ها
مكن دیگر ز دست غیر فریاد ، خدا را بس كن این دیوانگی ها
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/9 - 14:46 ·
6
bamdad
bamdad
دوبه دو،باهم هستند.

دو پرنده دریایی در بندر مه آلود،

دو اسب در جاده ای روستایی،

و دو قایق در اسکله ای دوردست..

ولی من دو ندارم!

در مدرسه هم تایک بیشتر نخوانده ام!

و همیشه دفتر ریاضی ام،

پربوده از تکرار ناتمامِ شعرهای خاکستری ام ...



×از آدمی خوب که نامش پوشیده است برمن...

{-75-}
دیدگاه · 1393/03/6 - 22:42 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
1456081_803114789716657_1491128724_n.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ایجا یکی داغونه . . . ♥♥♥
...
...
مینوازدباران
سازخودراآرام..
میزندنبض درخت
میتپدقلب زمین...
دررگ گرم طبیعت
خون سبزی جاریست..
ای
حضورت سبزترازاین نوبهار
"جای تودردل تنگم خالیست"
شعرازنیما
درتراس
گاه باران{-41-}
دیدگاه · 1393/03/4 - 21:39 ·
5
zoolal
zoolal
"می سوختم و مرا نمی دیدی
امروز نگاه کن که دودم من
تا من بودم نیامدی ، افسوس !
وانگه که تو آمدی ، نبودم من"
هوشنگ ابتهاج
...
761864_fhxqyTE3.jpg ...
{-35-}الهی که بگردد چون عزایم{-35-}
{-35-}عروسیت به شام جانفزایم{-35-}
{-35-}بگردددستم ازدنیاچوکوته{-35-}
{-35-} کنی دست مراگرچون رهایم{-35-}
{-35-}اگربینم تورابایاردیگر {-35-}
{-35-}دمی دیگربدین دنیانپایم{-35-}
{-35-} چودنیایم روددنیاچه خواهم{-35-}
{-35-} به گوراندربودبی توچوجایم{-35-}
{-35-}بودمرگ بهترازاین سرنوشتم{-35-}
{-35-}اگرتقدیراین باشدبرایم{-35-}
{-35-} شعرازنیماراد{-35-} نیمه شب تهران
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 01:25 ·
...
...
ازمیان همه شعرهایم؛
غزل خداحافظی راخواندورفت!
نیما{-6-}
دیدگاه · 1393/03/3 - 00:34 ·
2
bamdad
bamdad
یک روز سطری از این شعر

مثل سوت قطاری از کنار گوشَت عبور می کند

واژه ها برایت دست تکان می دهند

خاطره ها

مثل آشنایان دورت به تو نزدیک می شوند

و فکر می کنی

چرا نبض این شعر برای تو اینقدر تند می زند ؟





- نگاهم می کنی

و چشم هایت چقدر خسته اند !

انگار از تماشای منظره ای دور برگشته اند –





نگاه می کنی به من

برفی که بر موهایم باریده

راه تمام آشنایی ها را بسته است

انگشتانم استخوانی تر از آن شده اند

که نوازشی را یادت بیاورند

و تمام این سال ها

آنقدر میان خطوط موازی دفترم

دست به عصا راه رفته ام

که بردن نامت کمر واژه هایم را خواهد شکست







واژه ها

دوباره برایت دست تکان می دهند

خاطره ها

مثل آشنایان نزدیکت از تو دور می شوند

و این شعر

برای همیشه حافظه اش را از دست می دهد ...

{-15-}
دیدگاه · 1393/03/2 - 19:23 ·
5
zoolal
zoolal
یک نفر همره باد

آن یکی همسفر شعر و شمیم

یک نفر خسته از این دغدغه‌ها

آن یکی منتظر بوی نسیم

همه هستیم در این شهر شلوغ

این کفایت که همه یاد همیم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/31 - 21:16 ·
5
Morteza
Morteza
چرا اینجا نمیشه حساب کاربریو حذف کرد؟
bamdad
bamdad
ما همگی دچار توهم شده ایم...
آن مـــوهای زیـــبـــای بلنــــد
که روزی شعر می شدند در لحظه های مشترکمان
تنــها چند ماه بعــــــد
اگر در ظرف خورشتمان پیدا شود
زمین و آسمان را به هم خواهیم ریخت!
آن چشم ها ، آن همه زیبایی...
اگر روزی به خواسته هایم تن ندهی ممکن است
حتی به اشتباه،به مشتم کوبیده شود!
عشق یک واکنش شیمیایی بود...
ما دیر فهمیدیم ، ما دیر بیدار شدیم !
و به همین دلیل است که گاهی می خواهم
همان دور بمانی
نزدیک که بیایی
قواعد بازی آدم ها
مسمومت میکنند
بگذار بی دلیل دوستت بدارم...

{-41-}
دیدگاه · 1393/02/29 - 22:59 ·
7
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
خیلی سخته خیلی سخته از عشق یه نفر بسوزی اما نتونی بهش بگی خیلی سخته یه مدت با یکی باشی به خیال اینکه دوست داره اما بعد بفهمی اینا همش ساخته ذهن خودت بوده و اصلا از اول عشقی وجود نداشته اون موقع است که می شکنی نمی دونی چی کار کنی از یه طرف دلت پیش اونه از یه طرف می دونی که دوست نداره مجبوری به اون فکر نکنی چی کار می کنی اون موقع است که یاد این شعر می افتی
... ادامه
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ