یافتن پست: #شیر

Noosha
0bbf9cc0506cacddf7c7119e326e6a19-425 Noosha
بر خاکی نشسته بودم ؛
که خدا آمد و کنارم نشست !
گفت : مگر کودک شده ای !؟
که با خاک بازی میکنی !
گفتم : نه ! ولی . . .
از بازی آدمهایت خسته شده ام ! . . .
همان هایی که حس می کنند هنوز خاکم ! . . .
و روح تو در من دَمیده نشده ! . . .
من با این خاک بازی میکنم ،
تا آدمهایت را بازی ندهم !

خدا خندید ! . . .
پرسیدم خدایا ؛
چرا از آتش نیستم !؟
تا هرکه قصد بازی داشت را بسوزانم !

خدا امّـا ساکت بود !
گویا از من دلخور شده بود ! گفت :

تو را از خاک آفریدم
تا بسازی ! . . . نه بسوزانی ! . . .

تو را از خاک ازعنصری برتر ساختم . . .

از خاک ساختم
که با آب گـِل شوی و زندگی ببخشی . . .

از خاک که اگر آتشت بزنن ! . . .
بازهم زندگی میکنی و پخته تر میشوی . . .

باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی . . .

تو را ازخاک ساختم
تا اگر هزار بار آتش و آب و باد تو را بازی داد ! . . .
تو برخیزی ! . . .
سر برآوری ! . . .
در قلبت دانهٔ عشق بکاری ! . . .
و رشد دهی و از میوهٔ شیرینش لذت ببری ! . . .

تو از خاکی ! . . .
پس به خاکی بودنت ببال . . .
و من هیچ نداشتم !
برای گفتن به خدا ! . . .{-60-}
bamdad
bamdad
شیر برای اثبات قدرتش نیاز به جنگیدن باهر شغال و کفتاری ندارد،همان نگاهش کافیست

{-24-}
دیدگاه · 1393/12/16 - 21:06 ·
4
Mostafa
Mostafa
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن

چون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن

باده خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ای

بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن

روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو

خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن

دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی

بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن

من همگی تراستم مست می وفاستم

با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن

ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌ام

او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن

ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو

گر نه سماع باره‌ای دست به نای جان مکن

نفخ نفخت کرده‌ای در همه دردمیده‌ای

چون دم توست جان نی بی‌نی ما فغان مکن

کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد

ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو

گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن

هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو

کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن

شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا

گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن

باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو

باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن

باده عام از برون باده عارف از درون

بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن

از تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو

چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/14 - 14:45 ·
6
رضا
رضا
bamdad اینم چند مدلی که گفته بودی برو سراغ محمد {-7-}

{-319-} {-320-} {-321-} {-322-}
bamdad
260.jpg bamdad
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.

زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.

زندگی رویایی است، مثل رویای یک کودک ناز.

زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.

زندگی تک تک این ساعتهاست،

زندگی چرخش این عقربه هاست،

زندگی راز دل مادر من.

زندگی پینه ی دست پدر است،

زندگی مثل زمان در گذر است....

{-35-}
دیدگاه · 1393/12/8 - 15:25 ·
6
Mohammad
Mohammad
،
.............................................
** روال کار **
در اين پست هركسی بايد اول به سوال نفر قبلش جواب بده
و بعد يه سوال از نفر بعديش كه معلوم نيست كيه بپرسه !!!

** نكته مهم: **
در صورتی كه دو نفر همزمان دیدگاه دادند٬ پست نفر اول قبوله و از اون دیدگاه بايد ادامه داد !
نفر بعدی هم بايد دیدگاه خودش رو حذف كنه !

** قوانين: **
1- بی احترامی نکنید.
2- سوالها باید عمومی باشند.
3- سوالات تكراری، توچی ...، تو بگو... و اينچنين نپرسيد.
4- دیدگاه پشت سر هم اکیداً ممنوع است.
5- دیدگاه شما مطابق با قوانین کلی سایت نمیدونم باشد.
... ادامه
رضا
رضا
محمد وقتی تو نمیدونم حضور داره {-292-}

محمد تو خونه موقع آشپزی {-249-} موقع گوش دادن با حرفهای خانمش {-163-}

Mohammad
bamdad
c3350ec6d66a1f9367e448048395c64a-425.jpeg bamdad
انسان ها تغییر کرده اند ...

چه کسی برای یک کودک گرسنه و یا تشنه محبت، دست به کاری می زند؟

هر روز از کنار این کودکان رد می شویم ...

بی هیچ دغدغه ای!

اما فکرمان مشغول بزرگ کردن ورسیدن به پو است!!

که مبادا گرسنه بماند!

که پو الان بازی می خواهد!!

که پوی من هفتاد و اندی سالش شده، پوی تو چند سالش است؟؟

کاش در گذشته می ماندیم

کاش دغدغه فکری ما کمک به انسان ها بود

مثل کودکی که می خواست با آب نباتش دریا را شیرین کند،

لااقل در حد توان اندکمان به اصلاح جامعه کمک می کردیم!

کاش وقتمان را به جای رسیدن به "پو" در پرورشگاه ها در حال نوازش پوهای واقعی سپری می کردیم!

حتما مادربزرگ هفتاد و چند ساله ی من از بودن با من بیشتر لذت خواهد برد، تا پوی بی احساس!

نمی دانم باید از پیشرفت تکنولوژی خوشحال باشم یا ...

تکنولوژی ای که به من می آموزد هر روز بی تفاوت تر باشم

هر روز بیشتر و بیشتر نفسم را در مرکز توجه قرار دهم ...

و هر روز احساسات و غرایز درونی قشنگ مرا با نوع مصنوعی و مجازیش ارضا می کند . . .

:(
دیدگاه · 1393/11/30 - 22:09 ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
نخونی از دستت رفته خیلی قشنگه

ﺯﻥ ﻭﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ : ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺭﺍ
ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ...
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ
ﻭﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ...
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ
ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ...
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ
ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ...
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺷﯿﺸﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻔﺖ ﺷﯿﺮﻧﺮ
ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ ﻭﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﻓﻮﺭﯼ ﺷﯿﺮﻧﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﺑﺎ
ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺭﺩ ...
ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ
ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ ...
ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ
ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ ...
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ
ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪ .
ﻭﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ .
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺁﻥ ﻫﻨﺮﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﺁﻥ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺻﻔﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﻭﺷﯿﺮﺻﻔﺘﺎﻥ افسوس ﭼﻪ ﮐﻢ..... !
... ادامه
bamdad
images (4).jpg bamdad
...
شهرزاد
شهرزاد
Mostafa
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آفرینش
و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن
و چه اندازه شیرین است امروز ، روز میلادت ، روزی که تو آغاز شدی
میلادت مبارک
bamdad
bamdad
شیطان
اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سر می کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او
خون می شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شود من

:(
دیدگاه · 1393/11/10 - 18:33 ·
1
رضا
رضا
رضا
رضا
شیری فرمند طعم خوبی داره خوشم میاد ازش توصیه میکنم امتحان کنین .
دیدگاه · 1393/11/10 - 13:58 ·
4
Mohammad
Mohammad
رضا
غیبتت داره زیاد میشه :d MONA هم نیست تو لیست حضور و غیاب اسمت رو وارد کنه :d
Mohammad
Mohammad
حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.
بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش.
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!{-7-}
Mohammad
Mohammad
یک ضرب المثل معروف ژاپنی:
If one can do it, I can do it
If no one can do it, I must do it
یک ضرب المثل معروف شیرازی:
Kako, if one can do it, kho let him do it.
If no one can do it, kho lamassab how can I do it?!{-7-}
Mohammad
Mohammad
اونقدری که من تو بچگی تو کابینتا دنبال جعبه شیرنی گشتم
تو زندگی دنبال نیمه گمشدم نگشتم ، بعضی موقع ها هم جعبه رشته آش اشتباه میگرفتم{-7-}
صوفياجون
fo1034-300x225.jpg صوفياجون
طرز تهیه با و (سوپ سفید)
مواد لازم جهت تهیه سوپ جو با شیر و قارچ :

جو (پخته شده) ۶۰۰ گرم

مرغ نصف سینه

شیر سه لیوان

قارچ ۱۰۰-۱۵۰ گرم

پیاز دو عدد متوسط

هویج یک عدد بزرگ

فلفل دلمه نصف یک عدد

خامه ۵۰ گرم

نمک و فلفل و آب لیمو به میزان لازم

(مقدار مواد لازم تقریبی هست و میشه اون رو تا حدودی کم و زیاد کرد. این مقدار برای چهار تا پنج نفر مناسبه )
طرز تهیه سوپ جو با شیر و قارچ :
ابتدا مرغ رو با پیاز و اگر داشتین ساقه های کرفس میذاریم تا بپزد .
زمانی که مرغ ها پخته شدن جویی رو که از قبل پخته شده رو به همراه آب مرغ روی حرارت میذاریم (پیاز و کرفس رو ازش جدا میکنیم)
مرغ های پخته رو ریش ریش کرده و به بقیه مواد اضافه میکنیم.
هویج رو ریز رنده کرده یا خیلی ریز خورد میکنیم و به سوپ اضافه میکنیم و میذاریم کمی بجوشه تا پخته بشه
شیر رو گرم میکنیم و کم کم به سوپ اضافه میکنیم و بعد از اون فلفل دلمه ای رو که ریز خورد شده اضافه میکنیم (اگر شیر سرد باشه و به سوپ اضافه بشه می بره پس دقت کنین)
سوپ باید بجوشه تا غلیظ تر بشه و هویج و فلفل اون کاملا پخته بشن ، در این فاصله یک پیاز رو ریز خورد کرده و کمی تفت میدیم، نذارید زیاد سرخ بشه و رنگش عوض شه! در حدی که پیاز نرم بشه کافیه (من کمی هم کره به روغن اضافه میکنم تا عطرش عوض بشه)
داخل یک ظرف جداگونه در حد یک تا دو قاشق آب لیمو میریزیم و بعد قارچ ها رو داخل اون خورد میکنیم و با آب لیمو مخلوط میکنیم تا سیاه نشه (اندازه خورد کردن قارچ سلیقه ای هست، من دوست دارم ریز باشه اما میتونین درشت تر هم خورد کنین). بعد از اینکه پیاز ها سرخ شد قارچ و آب لیمو رو به پیاز ها اضافه میکنیم.
جازه میدیم کمی قارچ ها تفت بخورن (بهتره حرارت گاز زیاد باشه)
قارچ و پیاز رو به سوپ اضافه میکنیم. اجازه بدین سوپ کمی بجوشه تا به غلظت مناسب برسین (اگر سوپ خیلی غلیط شده بود میتونین به اون آب جوش اضافه کنین تا رقیق تر بشه) و بعد به اون نمک و فلفل سیاه اضافه کنین و بعد زیر گاز رو کم کنین در حدی که جوش های ریز بزنه .حالا توی یک ظرف جداگونه خامه رو بریزین.
ادامه در
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
از یه مشهدی پرسیدن با کدوم عبادت بیشتر حال میکنی؟ گفت نماز میت! پرسیدن چرا؟ گفت وضو که نِمِخِه رکوع و سجده نِدِره صفشم که خر تو خره کفشاتِ رَم در نِمِیِری هم آخرشم ناهار مِدَن
... ادامه
11 دیدگاه · 1393/10/18 - 08:26 توسط Mobile ·
9
ıllı YAŁĐA ıllı
IMG-20141230-WA0043.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
به به {-137-}
ıllı YAŁĐA ıllı
IMG-20150107-WA0015.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
tanz-talkh.jpg bamdad
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟
یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت دیپلم!
یارو گفت یه کاری برات دارم،
حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.
یارو گفت :
ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون
تو قفس تا میمون برامون بیاد!
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود،
پسره توی قفس پشتک وارو میزد
از میله ها بالا پائین میرفت.
جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمکککککککک
شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت،
آبرو ریزی نکن من لیسانس دارم..!

{-91-}
bamdad
bamdad
محققین دلایل چاقیِ ایرانیان را شناسایی
كردند:
بخور حیفه
بخور مفته
بخور تبركه
بخور دیگه گیرت نمیاد
بخور همین یه امشبه از فردا نخور
بخور مگه سالی چنبار تولده
بخور عیده
بخور عروسیه
بخور جشنه
بخور عیدفطره بعد یکماه
بخور فردا میخوای روزه بگیری
بخور شیرینی نامزدیه
بخور شیرینی زایمانه
بخور میخای درس بخونی
بخور دیگه اومدیم بیرون خوش بگذرونیم
بخور اومدی مهمونی دیگه


{-18-}
bamdad
bamdad
از یارو میپرسن : تو از زنت میترسی؟
میگه :چرا باید بترسم؟
لباسارو شستم . . . اتو کردم
غذامو پختم . . . ظرفامو شستم . . . شیشه هارو تمیز کردم زیر بچه رو هم عوض کردم!
اونی که کاراش مونده باید بترسه . . . !!!

{-7-}

رونوشت برای Mohammad
{-1-}{-1-}
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ