یافتن پست: #صدای

ıllı YAŁĐA ıllı
ی.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ـ فقط میخوام ک بدونِ..

کلاغا اطرافِ منُ گرفتن..

از دور مزرعه هنوز نرفتن..

لیلا دارن نقلُ نبات میپاشن..

تا خون دوباره هم صدا شن..

لیلا.. چقد دلم برات تنگ شده بود..

نیستی ببینی ک سرت جنگ شده بود...

نیستی ولی همیشِ هم صدایی..

لیلایِ من دریایِ من کجایی..

این نامه رو باید بخونی..

ببخش اگ پاره و غرقِ ..

این نامه ی عزیزم..

عزیزم..

براش 1 ی کوچیک خریدم..

الان اونُ ..

لیلا ب بگو ک باباش رفتش ک اون بخواب ..

رفتش ک اون 1 وخ دلش نلرزه..

نپرِ از خوابِ خوشش 1 لحظه..

اگ 1 روز این نامه رُ بخونی..

دلم میخواد از تهِ دل بدونی..

الان دیگ ب رسیدم..

باور نمیکنی دیدم...!

{-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
یعنی میشود

امشب که از همیشه خسته ترم

امشب که اسمان با عشق بازی خود حالم را بدتر میکند

امشب که باران قصد بند امدن ندارد

امشب که سکوت خانه به روحم چنگ میزند

امشب که دلم برای اشنایی دور تنگ شده است

امشب که هیچ کسی به یادم نیست

تو بیایی؟

یعنی میشود؟

صدای زنگ در بیایید

و من کلافه و بی حوصله

از اینکه این وقت شب کسی با من کاری ندارد

در را باز کنم...

ولی...

تورا ببینم

میشود؟

در اغوشت غرقم کنی

ارام زیر گوشم زمزمه کنی

خیلی خسته ای نه؟

بیا برویم...

خدایا حواست به من هست؟

با توام

نکند فکر کرده ای برای معشوقه ی زمینی اینها را مینویسم؟

خدایا از زمین و زمینیانت بی زارم

بیا و مرا با خود ببر

:(
bamdad
bamdad
دوستت دارم...

در سکوت...

تا مبادا در صدایم توقعی باشد که خاطرت را بیازارد...
دیدگاه · 1393/01/23 - 21:23 ·
4
bamdad
bamdad
پاییز یـــــــــــا زمستان چه فرقی دارد؟


حضورت، صدایت، نفس هایت وگرمی دستانت . . . .


بهـــــ ـــ ــــــاری میکند سرزمین مرا..
... ادامه
مائده
عکس-های-هنری-و-مفهومی-سیاه-و-سفید-8.jpg مائده
شب میآید
و پس از شب، تاریکی
و پس از تاریکی
چشم ها
دست ها
و نفس ها و نفس ها و نفس ها ...
و صدای آب
که فرو میریزد قطره قطره قطره از شیر
بعد دو نقطهٔ سرخ

* *
از دو سیگار روشن
تیک تاک ساعت
و دو قلب
و دو تنهائی ..

"فروغ فرخزاد"
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 16:38 ·
3
zoolal
zoolal
به سلامتی گرگای قدیم که حداقل صداشون صدای خودشون بود نه گرگای امروزی که صدای گوسفند در میارنو آدمو فریب میدن
zoolal
zoolal
باتو هستم ای غریبه
آشنایم میشوی؟
آشنای گریه های بی ریایم میشوی؟
من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ...
مثل باران آشنای بی صدایم میشوی ؟
روزگار
این روزگار بی خدا تا زنده است
ای غریب آشنا
آشنا با این خدایم میشوی ؟
من که شاعر نیستم
شکل غزل را میکشم
رنگ سبز دلنشین صفحه هایم میشوی ؟
ای غریبه با شکوه و دلخوشی
همسرای خنده های باصفایم میشوی ؟
بوی غربت میدهد این لحظه های بی کسی
با تو هستم ای غریبه آشنایم میشوی؟؟؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/22 - 13:20 ·
2
عسل
عسل
@SamanjonjonI
من باشم و توباشی و دریا
چشمانم عشق را ازچشمانت بخواند
و لبانم طعم شیرینش را ازلبانت بچشد
می ماند صدای دریا و آغوشت
سکوت می کنم به صدای بوسه های موج و ساحل گوش می سپارم
و آرامشت را لمس میکنم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/21 - 13:40 ·
6
bamdad
bamdad
زندگیِ من آرام می گذشت. اتفاقی نمی افتاد..!

تا این که سکوتی تمامِ وجودم را دگرگون کرد!

بی صدا آفتابی شد.. و دستِ مرا گرفت و به راهِ نوشتن کشید!
آری سکوت!
سکوتی که مشحونِ تحمل هاست..
سکوتی که از دنیا بریده است!
کاش نبود.. اما وجودِ من آن را شدیدتر می کند.
آی..! ای سکوتی که بی رحمانه مرا غرقِ محبت می کنی!
نمی خواهم.. محبت نمی خواهم!
آی صدای آشنا!... بد آمدی..چند روزی جرقه زدی رفتی.
تماشای تو وقت می خواست
گوشِ من پاسخی ندید
دلم می خواهد صدایت را بشنوم..
همین!
... ادامه
zoolal
zoolal
شاید صدای مرگ بود که میگفت: تو هم اگر قاتل نباشی، سارق حیات این ها بوده ای..
دیدگاه · 1393/01/20 - 19:22 ·
2
مائده
مائده
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم
خفقان...
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم، آی آی با شما هستم این درها را باز کنید
من به دنبال فضائی می گردم
لب بامی ...
سر کوهی...
دل صحرائی ...
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند
"فریدون مشیری"
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
این روزها؛ سکوت هم سرشار از سروصداست.
این روزها؛حرف حساب ماشین حساب میخواهد.
این روزها؛ خط فقر از خط نستعلیق چشم نواز تر است.
این روزها وجدان کاری بسیار خوب است به شرط آنکه کاری وجود داشته باشد.
این روزها؛ سرو صدای سکوت هم آزارم میدهد.
این روزها؛ بالاتر از سیاهی نیز رنگی هست و آن رنگ روزگار ماست...
... ادامه
bamdad
bamdad
گرفته مه همه ی جاده را

ـ مشخص نیست

که صاف می شود آیا هوا ؟

ـ مشخص نیست

چطور باید از این راه مه گرفته گذشت

از این مسیر که یک ردّ پا مشخص نیست

و من چقدر در این مه به گریه محتاجم

نمی شود که ببارم... چرا؟ مشخص نیست

چه حسّ خوبِ غریبی ؛ به جستجوی خودت

شبانه راه بیفتی ... کجا ؟ مشخص نیست

و تا همیشه از این شهر مرده کوچ کنی

و دورِ دور شوی ... دور... تا ... مشخص نیست

درست می روی آیا ؟ و یا ... نمی دانی

صحیح می رسی آیا ؟ و یا ... مشخص نیست

... کسی شبیه نسیم از کنار من رد شد

غریبه بود ؟ وَ یا آشنا ؟ مشخص نیست

صدای روشن او از ورای مه پیداست:

نگاه کن به افق! راه نامشخص نیست

...

تو پشت ابری و این قدر تابشت زیباست

هنوز آن طرف ابر ها مشخص نیست

{-37-}
zoolal
zoolal
ﭼﻪ ﮐﻴﻔﯽ ﻣﻴﺪﻩ ﺗﻮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺗﻮﯼ ﻳﻪ ﮐﻠﺒﻪ ﺟﻨﮕﻠﯽ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻮﻣﻴﻨﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ

و ﺻﺪﺍﯼ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﭼﻮﺏ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﻭ ﺑﺸﮑﻨﻪ ولی بعد ﻳﻬﻮ ﻳﻪ ﺧﺮﺱ ﮔﻨﺪﻩ ﺑﻴﺎﺩ ﺗﻴﮑﻪ ﭘﺎﺭﺗﻮﻥ ﮐﻨﻪ

ﺗﺎ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺩﻳﮕﻪ ﻫﻮﺱ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻳﺎﻫﺎ رو نکنین …
... ادامه
bamdad
fa488ac21f46f70797cbcdc60512b0d1-425.jpeg bamdad
پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود
در یخچال را باز می کند
عرق شرم ... بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد

...
... کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "
پدر این را می داند: پسر کوچک اش چقدر بزرگ شده است
... ادامه
bamdad
bamdad
صدایت در گوشم زمزمه می شود

و نگاهت در ذهنم مجسم

ولی من تو را می خواهم

نه خیالت را
دیدگاه · 1393/01/18 - 21:53 ·
6
NEGAR
02123687729707101963.jpg NEGAR
چرا ساکت نمیشوی؟

صدای نفس هایت...

در آغوش او از همین راه دور هم آزارم میدهد!!!

آرامتر نفس نفس بزن...

لعنتی...
دیدگاه · 1393/01/18 - 19:48 ·
5
حمید
حمید
بسم الله الرحمن الرحیـــــــــــــم...
فاطمیه تمام شد....
دراین میان بودند کسانی که سوگوار مادر سادات بودند...
همانهایی که رخت عزا به تن کردند و مجلس عزای مادر بپا...
عیدو عید دیدنی را داشتندولی حرمت راهم نگه داشتند....
سیزده به در و سفر و میهمانی هم داشتند اماسوگ مادر فراموششان نشد...
نتیجه ی امورتان بماند در آن لحظاتی که هیچ فریاد رسی نیست...

اما دراین میان بودند کسانی هم که لذات زودگذر دنیایی را به سوگ مادر ترجیح دادند...:-(
ماشین باصدای بلند ضبط و آهنگ سراسیمه می آمد...
سرنشینان جز راننده که گاهی تحت تأثیر جو قرار میگرفت همه دست میزدند و شاد...
خیلی اتفاقات می توانست بی افتد...
بریدن فرمان و ترمز و لاستیک و ماشین های روبه رو و خیلی بلاهای دیگــــــــر...
ولی بود مادری قد خمیده کنار جاده و آیت الکرسی بر لب...
بماند که وقتی سالم رسیدندیکی تمجید از دست فرمان راننده میکرد و یکی......!
زهــــــرا همه را دوست می دارد...
گاهی ماهم اورا دوست بداریم...

ومن الله توفیــــــــق...

"امیـــــــــــــــرحســــــــــــــــــام..."
... ادامه
[لینک]
دیدگاه · 1393/01/17 - 20:49 ·
9
zoolal
zoolal
عشق صدای سازگار است و بلای ماندگار
دیدگاه · 1393/01/17 - 08:44 ·
1
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
این روزها ”دلم”

اصرار دارد فریاد بزند:

اما من جلوی دهانش را میگیرم!!!

وقتی می دانم کسی

تمایل شنیدن صدایش را ندارد….

این روزها ”من”

خدای ”سکوت” شده ام…
... ادامه
bamdad
bamdad
چقد دورتر از احساسم ایستاده ای!!!

آنجا ک تو ایستاده ای صدای مراهم نمیشنوی....

چ برسد ب دلتنگی....
bamdad
bamdad
اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری

هیچ صدایی نخواهی شنید

قلبِ من طاقت این همه خوشبختی رو ندارد !
دیدگاه · 1393/01/14 - 14:35 ·
7
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ