یافتن پست: #طعم

مرجان بانو :)
IMG-20150101-WA0005.jpg مرجان بانو :)
ایشون محمدرضا پسر برادرمن هست
48 دیدگاه · 1393/10/13 - 22:18 توسط Mobile ·
5
Majid
مشیری.jpg Majid
پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه واپس مانده بود

کودکی از شیطنت بازی کنان
بست با دستش دهان استکان

پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وارهد

خشک لب می گشت، حیران، راه جو
زیر و بالا، بسته هرسو، راه او

روزنی می جست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر

هرچه بر جهد و تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود

آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فروافتاد خونین بال و پر

جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر، عزیز
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/10 - 16:17 ·
4
ıllı YAŁĐA ıllı
1414916116926804.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
Mohammad
زير آقام (ع) ...اين آبي ک اينجاس 50 ساله اينجا جمع شده و نه کم شده نه زياد چون چشمش بسته شده و با وجود اينکه آب معمولا اگه راکد بمونه ميگنده و توش لجن ميبنده اما اين آب بوي گلاب ميده و طعمش فوق العاده اس (به گفته خادماي حرم آقا )
ميگن وقتي وارد سرداب ميشي از اول ورودي بوي گلاب مياد ...و اين در صورتيه ک ساختمان هاي مجاور حرم هم سرداب دارن اما آبشون بوي تعفن ميده ...و نکته عجيب اينجاس که اين آب ارتفاعش از قبر حضرت عباس (ع) بالاتره و دور قبر ميچرخه اما بداخل قبر نفوذ نميکنه....
السلام عليک يا قمر منير بني هاشم.... {-35-}
ıllı YAŁĐA ıllı
2014-11-08_donbaler_1415446727292589_orig.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
شما چه طعمی است ؟ :)
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
hastii وقتی دلت گـرفته ، وقتی غمگینی، وقتی از زندگی سیـری،


حـــواستـــو خیلـــی جمـــع کـــن چـــون برای آدما طعمـۀ خــوبــی هستــــی ..
صوفياجون
10155047_618082328301263_5202467516864691327_n.jpg صوفياجون
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
"غصّه" _

خوردن دارد!.........


گر درين دلهره ها_

و

درين طعم گس فاصله ها؛_


مزه ي وصل تو پنهان باشد!!....
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/19 - 10:52 ·
5
رضا
fereni.jpg رضا
ıllı YAŁĐA ıllı
1-15.png ıllı YAŁĐA ıllı
{-65-}
رضا
رضا
مشکلات شبکه زیاد شده یاعث میشه همش آنتن کم و زیاد بشه پدر باطری موبایل رو در میاره هر روز باید شارژ کنم .
bamdad
bamdad
باران ! بیا و رحم کن
تو که می آیی، یاد او هم می آید
آنوقت من می مانم بدون چتر روی سنگفرشهای خیسی که
طعم تنهایی می دهند!
...
باران! بیا و رحم کن
اشکهایم که با قطرات تو بر گونه هایم می لغزند
دل سنگ را آب می کنند

{-38-}
دیدگاه · 1393/05/31 - 14:06 ·
2
bamdad
bamdad
حکایت رفاقت من با تو ،
حکایت "قهوه " ایست ،
که امروز به یاد تو ... ...
تلخِ تلخ نوشیدم !
که با هر جرعه ،
... بسیار اندیشیدم ،
که این طعم را دوست دارم ?ا نه ؟ !
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن ،
که انتظار تمام شدنش را نداشتم !
و تمام که شد ،
فهمیدم ،
باز هم قهوه می خواهم !
حتی ، تلخِ تلخ

:(
دیدگاه · 1393/05/19 - 22:04 ·
6
Morteza
10534766_1482596448646206_4939414722424688354_n.jpg Morteza
در کناری از خانه‌ی ما

اتاقی است سرد و آبی

تخت و گیتار کهنه‌ی من

عکس یک زن به دیواری

زنی زیباروی و خندان

یار من بود او دورانی

حالا من ماندم و من

گیتاری و سیگار و تنهایی

عشق من رفت به تن خاک

طعم شب نیست جز بیداری

ای عکس خندان بشنو از من

خواهم‌ات دید روزگاری

دیگرم نیست نای ماندن

پایان آواز، آغاز رفتن

چاقویی پنهان ته گنجه

دستهای سردم ... رگهای سبزم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/11 - 12:11 ·
7
مائده
مائده
ماهی ها چه قدر اشتباه می کنند ؛
قلاب علامت کدام سؤال است که به آن پاسخ میدهند ؟
آزمون زندگی ما پر از قلابهایی است که وقتی اسیر طعمه اش می شویم، تازه می فهمیم ماهی ها بی تقصیرند !
حسد ، کینه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، شهوت ...
خداوندا دانشی عطا فرما تا از کنار این قلابها بگذریم که شاید دگر فرصتی برای برگشتن به پاکی دریا نباشد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/28 - 00:50 ·
7
bamdad
bamdad
ﮔﺮﮒ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ…

ﻋﺎﺷﻘﻪ ﻃﻌﻤﻪ ﺍﺵ ﻧﺰﺩﻳﻜﺶ ﺷﺪ

ﺑﻮﻳﻴﺪَﺵ

ﺑﻮﺳﻴﺪَﺵﻭ

ﺑﺎ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﮔﻠﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺩَﺭﻳﺪ…

ﺍﻓﺴﻮﺱ…

" ﺫﺍﺕ " ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﻤﻴﺸﻨﺎﺳﺪ…!!

{-167-}
دیدگاه · 1393/04/27 - 22:49 ·
9
bamdad
bamdad
در هر رابطه ی معقول و منطقی ای باید یک مقدار چاشنی "دیوانگی" بگنجانی تا طعم عشق بگیرد!!!
دیدگاه · 1393/04/17 - 22:20 ·
4
soheil
soheil
ﺭﮊ ﻟﺐ ﺑﺎ ﻃﻌﻢ ﻫﺎﯼ ﺯﻭﻟﺒﯿﺎ ﺑﺎﻣﯿﻪ ، ﺧﺮﻣﺎ ، ﻣﺴﻘﻄﯽ ، ﺑﺎﻗﻠﻮﺍ ، ﺷﻠﻪ ﺯﺭﺩ ، ﭼﺎﯾﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ . . . . . .




ﻭﯾﮋﻩ ﯼ ﻋﺸﺎﻕ ، ﺟﻬﺖ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺭﺳـــــــــــﻴﺪ
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/17 - 12:23 ·
2
zoolal
zoolal
حکایت رفاقت من با تو ،
حکایت "قهوه" ایست ،
که امروز به یاد تو .....
تلخِ تلخ نوشیدم !
که با هر جرعه ،
بسیار اندیشیدم... ،
که این طعم را دوست دارم یا نه ؟!
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن ،
که انتظار تمام شدنش را نداشتم !
و تمام که شد ،
فهمیدم ،
باز هم قهوه می خواهم !
حتی ،
تلخِ تلخ !
شبیه "باز هم " ماندنِ من ،
با توی تلخِ بی معرفتِ بی معرفت ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/13 - 21:57 ·
5
zoolal
zoolal
از شاملوی عزیز،
بعد از یک فنجان قهوه
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
احتیاجی به مستی نیست
یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند
وقتی میزبانم چشمان تو باشد …
یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت
دلم آرام ، نگاهت را می خواهد و شهد شیرین کلامت
خسته ام
دوباره باورم میکنی؟
عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ
من تو ، غروب ، و لبخندهای تلخ
تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد
می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
- —– – —– – —— – —– – —– -

گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنی
حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ
گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد
گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
عادت کرده ام به طعم قهوه
به آد مهای پشت پنجره کافه
دست هایی که می روند
آدم هایی که نمی مانند
به تو
که روبرویم نشسته ای
قهوه ات را به هم می زنی
می نوشی
می روی
یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…
حالا فهمیده ام که چرا قهوه و کیک را با هم می خورم
قهوه می نوشم برای زندگی تلخم و همراهش کیک برای شیرینی لحظاتی که با تو بودم
اما باز تلخی قهوه بر شیرینی کیک پیروز می شود
لحظات با تو بودن کوتاه بود… خیلی کوتاه…
ولی زندگی تلخم خیلی بلند است … خیلی…
لعنت بر قهوه تلخ سرد شده ام
تو
پاییز
قهوه
اکنون کنارم هست
پاییز
قهوه
اما تو…
روی صندلی همیشگی می نشینم و سفارش میدم : دو فنجون قهوه
هنوز هم با این که نیستی ولی برات سفارش میدم…
خودت نیستی خیالت که هست…
یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام
بنوش … تا از دهان نیفتاده … بنوش …
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری
وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی و ته همه فنجان های تو من می روم …
امشب دلم تو را می خواهد
نشسته روبروی صندلی مقابلم
در سکوت سرد این جا
هوا سرد شده …
نه ! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم ، دردی را دوا نمی کند …
چرا صندلی رو به رو خالی ست ؟
در ته فنجان قهوه ام کفش های توست
فقط نمی دانم می آیی یا می روی …
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:19 ·
6
bamdad
bamdad
من و تو
هر یک به سهم خود
سوخته ایم و ساخته ایم
امیدها و زمستان هامان را
با هم قسمت کرده ایم
و زخم ها خورده ایم
تنها نه از دشمنان خونی
که نیز از دوستان دشمن خو(و این زخم چه دردناک تر است)
اما در این احوال
انگار نه طعم نان بهتر شده نه کتاب من
ما زندگی می کنیم و آمار و ارقامی فراهم می آوریم
که درد هنوز از آن بی بهره است
همچنان به عشق عشق می ورزیم
و به سهم خودمان
بی هیچ پرده پوشی
دروغگویان را به خاک می سپاریم
و با آنان که حقیقت را می گویند
زندگی می کنیم...

(پابلو نرودا )

{-15-}
دیدگاه · 1393/04/6 - 22:09 ·
3
zoolal
zoolal
تو دنيا بعضي چيزا عطر خوبي دارند اما طعم ندارند...
تو دنيا بعضي چيزا با اينكه طعم خوبي دارند اما عطر ندارند...
مهم نيست كه عطر چيزي خوب باشه يا طعمش
مهم اينه كه به تو بچسبه
مثل عطر قهوه ي تازه دم تو يه روز سرد برفي زمستون
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 19:08 ·
2
soheil
soheil
وقتی شیری طعمه اش را با آمدن لاشخورها رها میکند

دلیلش ترس نیست

بلکه باورش این است که طعمه اش دیگر ارزش ندارد.
دیدگاه · 1393/04/3 - 19:18 ·
4
...
...
ظهرزرشک پلوبامرغ درست کردم!
همه راضی ولی من ناراضی!
zoolal
zoolal
همیشه شیرین نباش؛
فرهاد، گاهی باید طعم دیگری را تجربه کند ...
دیدگاه · 1393/03/21 - 22:49 ·
6
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ