دل به هـــر کـــس مسپار
گــــرچه ، عاشــــق باشد
حکم دلداری ، فقط عشق که نیست ..
او بجــــز عشــق باید
لایق عمق نگاهت باشد
و کمی هم بیــــــمار
تا نگاه تو تسکین بدهد روحش را
دل به هـــــر کــــس مســـــپار
آرزویم این است :
نتراود اشک در چشمان تو هرگز مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه هر روز هر لحظه
تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و تو را دوست بدارد
به همان اندازه
که دلت می خواهد ..
در رویایِ خوش یک زن
هیچ وقت
هیچ مردی
نمیرود
هیچ عشقی
نمیمیرد
و احتمال فاصله
عبارت عجیبی ست
که بی هیچ رخدادی
در طول لحظه ای
و در عمق بوسه ای محو می شود
احساساتی بودن به معنای ضعف و شکنندگی نیست ..!
نشان دهنده ی این است که نمی توانی سطحی نگر باشی ؛
بدین معناست که همیشه به عمق چیزها توجه داری ..٬
به عمقِ اشیا ٬
انسان ها ٬
احساسات ...
سلام و درود خدا بر آنهایی که در عزای سالار شهیدان گریه میکنند.
متأسفانه در برخی مجالس عزاداری و نحوه تعزیهگردانی و مجلس سینهزنی سنتی سالار و سرور شهیدان امام حسین علیهالسلام بیشتر به یک مجلس گردانی ظاهری تبدیل میشود و بیم آن میرود که دلهای پاک و باصفای آن عزیزان از درونی کردن شعائر و ارزشهای عاشورایی فاصله بگیرد و بیشتر روبنایی شود، به گونهای که فقط به ریتم آهنگ و هارمونی نوحه توجه شود تا به عمق مصیبت و دلسوختگی و پاکباختگی در آن.
این تذکر از باب تکریم شعائر روضه امام حسین (ع) و مجالس، به دور از هرگونه تعریض و خدایناکرده تردید در نیت دلسوختگان حسینی گفته میشود تا در آن گوشه چشمی از حضرت اباعبدالله و ولیعصر روحی فدا بر دلهای سوخته ما نیز بشود. در مقام نماد شناسی نام مبارک امام حسین علیهالسلام تبدیل به حوسین میشود؛ تا همهچیز تحتالشعاع هرولهها وحوسین حوسینهای تأمل برانگیز شود!
تفاوتهای «حسین» و «حوسین»
1- حسین علیهالسلام یکی بیشتر نیست، امام حوسینها متفاوت است و حوسین این مداح با حوسین آن مداح فرق میکند.
۲- یاران حسین علیهالسلام او را بنده خدا میدانند، ولی یاران حوسین فریاد حوسین اللهی سر میدهند.
۳- حسین علیهالسلام نماز را در بحبوحه جنگ در اول وقت بهجای میآورد، اما حوسین نماز صبح را فدای مجالس شبانه میکند.
۴- درد حسین علیهالسلام درد دین و شرافت انسانی بود، اما همه مشکل حوسین عطش و سیراب کردن بستگانش بود.
۵- ظهر عاشورا در مجلس حسین علیهالسلام صدای اللهاکبر و حی علی الصلوه به گوش میرسد، اما در مجلس حوسین فریاد حوسین حوسین به جنگ اذان می رود.
۶- حسین علیهالسلام را باید از مطهریها شناخت، اما حوسین را در لابهلای آواز ناعالمان و ناعارفان باید جست.
۷- حسین علیهالسلام برای تمام سال زنده است و الگویی برای هر لحظه زندگی ماست، اما حوسین فقط ده روز سال جلوه میکند و بقیه سال بهانهای است برای دور هم جمع شدن دوستان.
۸- دوستان حسین علیهالسلام ناخودآگاه خون گریه میکنند اما دوستان حوسین خودآگاه خودزنی و مجلسگرمی میکنند و هر کس کبودی صورت و سینهاش بیشتر باشد مقربتر است.
۹- حسین علیهالسلام برای گفتن حرف خود به چیزی نیاز ندارد اما حوسین به طبل و بوق و کرنا و سبک پاپ نیاز دارد.
۱۰- در مجلس حسین علیهالسلام رسیدن به معرفت مهم است، اما در مجلس حوسین ترتیب صفها و ریتم نوحه و بالا و پایین پریدنها.
۱۱- حرارت حسین علیهالسلام هرگز در دلها سرد نمیشود، اما حرارت حوسین بعد از یک شور زدن سرد میشود.
۱۲- عاصیان و گنهکاران برای شفاعت و توبه به مجلس حسین علیهالسلام میروند، اما در مجلس حوسین برای مجلس گردانی و ندانسته گاهی با مزاحمت برای دیگران و آلودگی به گناه.
۱۳- حسینیها قبولی را به اطاعت از خدا و خلوص نیت و پاکی دل میدانند، اما حوسینیها می گویند: هر چه میخواهد دل تنگت بکن فقط یا حوسین فراموش نشود.
عزیزان آنکه در کربلای ۶۱ هجری به شهادت رسید امام حسین (ع) بود نه حوسین!
منبع: شیعه آنلاین
آخرین جرعه این جام کجاست؟
وقت نوشیدن است آیا امروز؟
روزگار حال مرا می پرسد؟
چه کسی عکس مرا خواهد دید
درمیان قاب چشمان پراز حسرت تو؟
چه کسی می داند
آخر این راه پراز درد کجاست؟
چه کسی می فهمد
عمق دلتنگی من راپس از این؟
آخرین جرعه این جام هنوز
ازگلویم نرفته است پایین
آیا این راه که من پیمودم
آیا این عشق که من حس کردم
همه زندگی من بوده است؟
عشق به شکل پرواز پرندست
عشق خواب یک آهوی روندست
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشندست
من میمرم از این آب مسموم
اما اونکه از مرده عشق تا قیامت هر لحظه زندست
من میمیرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز پرندست
تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از لب به دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش
عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
من راهی شدم نگو که زوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده...
این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من
آن تجلی که به عشق است و جلالست و جمال
و آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل من
از صلای ازلی تا به سکوت ابدی
یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل من
اشک من نامه نویس است وبجز قاصد راه
نیست در کوی توام نامه رسانی گل من
گاه به مهر عروسان بهاری مه من
گاه با قهر عبوسان خزانی گل من
همره همهمه*ی گله و همپای سکوت
همدم زمزمه*ی نای شبانی گل من
دم خورشید و نم ابری و با قوس قزح
شهسواری و به رنگینه کمانی گل من
گه همه آشتی و گه همه جنگی شه من
گه به خونم خط و گه خط امانی گل من
سر سوداگریت با سر سودایی ماست
وه که سرمایه هر سود و زیانی گل من
طرح و تصویر مکانی و به رنگ*آمیزی
طرفه پیچیده به طومار زمانی گل من
شهریار این همه کوشد به بیان تو ولی
چه به از عمق سکوت تو بیانی گل من
... چشمها هرگز دروغ نمی گویند. هر کس بنگرد به ژرفای نگاهت، کافیست کمی دقیق باشد، آنوقت سوال خواهد کرد: این اندوه بی پایان چیست در عمق این نگاه؟!
بگذار هر چه هست در اعماق آن پنهان بماند. چشمها مقدسند ... و صادق! و همراه با دلها بهترین صندوقچه برای پنهان کردن رازترین رازها و همراهی بی ادعا برای آن که با هر تپشش سوزشی عمیق بر روحت برجای می گذارد !
نه تو را به قضاوت می کشانند و نه تو را سرزنش می کنند... سرشارند از رازهای جاودانگی!