یافتن پست: #غریب

...
...
آشناهایم
غریبه هایی هستند؛
که تنهااسمشان رامیدانم!
{-35-}
دیدگاه · 1393/03/3 - 12:13 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
10306266_618795651550522_6852912828775217317_n.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
می رسد

که از هم می کنیم

و آن " " : (
... ادامه
رضا
رضا
یکی از کارهای وقتگیر پاک کردت های عجیب غریب موزیکهای دانلود شده هست .
zoolal
zoolal
سلام ای ساکن کوچه های بن بست!
منم غریبه ترین اشنا یادت هست؟
ما که در قفسیم خبر ازدوست نداریمر،
دلتنگ دوستیم ولی چاره نداریم....!
دیدگاه · 1393/02/29 - 19:44 ·
1
رضا
01-3(141).jpg رضا
bamdad
bamdad
دلم تنگ است ,عجیب تنگــــــ

اما دلم حتی نمی داند برای کی!


چیزی غریبناک تر از این هم هست که …


توجیهی برای قلبت نداشته باشی؟!


من در جواب قلبم همیشه سکوت کرده ام ..


سکوتـــــــــ …
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/27 - 21:50 ·
4
zoolal
zoolal
هیچکس
آب بر زمین نریخت
هیچکس برای ما دعا نکرد
در تمام راه
یک پرنده از وسیع آسمانمان , رد نشد
غنچه ای
در مسیرمان نبود
یا اگر که بود
لب به خنده وا نکرد
در کناره کویر
زیر آسمان صاف و پر ستاره کویر
هیچکس من و تو را صدا نکرد
هیچکس دلش برایمان نسوخت
در تمام راه
یک مسافر از کنارمان گذر نکرد
آه هیچکس
اینچنین غریب
مثل ما سفر نکرد
... ادامه
...
...
دگرم نیست هوای ماندن
دگرم نیست دوپای رفتن
خسته وغمزده وگیج
دراین شهرغریب
پرسه در
غربت تنهایی خودمیزنم اندرخم کوی..
نیست اینجااثرازدشت ودمن
نیست اینجاخبرازبوی چمن
عابرانی پراحساس تهی بودن محض
خسته غوزکهایی مملوازحس تباهی فزون
اندرین شهرغریب
برتن مندرس این جامه وتن پوش پلشت
وصله ای ناجورم
من به اقلیم تباهی گذرم افتاده
من به وادی جنون
میروم عاقبت ازاین وادی
سوی فردوس برین
سوی جنگل
سوی رود
این من روبه زوال
گه آمال محال
میسرایم شعری
من زدریای شمال...
دگرم نیست هوای ماندن
دگرم نیست دوپای رفتن...
شعرازنیماراد
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/21 - 20:55 ·
4
...
...
رامسر..
ویلا..
ویو..
دریااااااااا...
من و
شعرهایم..
مینویسم..
ازدریا..
درخت ..
جنگل ورود..
اینجا
تهران
ذهن هاهمه سولفاته شده..
شعرهاهمه منسوخ
منبع الهام همه شاعرها
سنگ وسیمان وسیاهی وغم است..
روزی خواهم رفت
ازاین شهرغریب
......
روزی خواهم رفت...
نیما{-35-}
...
...
اعتراف تلخیست
ولی
عشقم وآن غریبه
چقدربهم می آیند!
دیدگاه · 1393/02/21 - 19:13 ·
3
...
...
رفتم که بروم...
برای همیشه!
ولی بازگشتم...
تاباردیگر
برای لحظه ای هم که شده ببینمت..
وبروم...
ولیکن
تودیگر
آن توی همیشگی نبودی!
دگرنشان ازطراوت وسرزندگی درتونبود!!
آری!
توآن تویی نبودی که سراغ داشتم!
واین تعجب مرابرانگیخت
که چسان
درمدتی اندک چنین ساکت وغریبه مینمودی!
باتعجب آمدنم رابدرقه گرشدی
ومن توراخطاب قراردادم
وتوراخواندم
به زبان آشنای همیشگی...
وتوجوابم دادی..
ومن بسی خرسندگشتم
که توهمان تویی هستی که میشناختمت!
ولیکن
دیری نپایید
که سکوتی مملوازفریادبازبرتومستولی گشت!
سکوتی که ازبدووروددوباره ام
تورادربرگرفته بود و
ازتو
غریبه ای آشنابرای من ساخته بود...!
حال که این متن رابرایت مینگارم میدانم که درخوابی نازآرمیده ای وفردااین واگویه راخواهی خواند...!
آری!
من رفتم که بروم
برای همیشه..
وبازبه شوق دیدنت بازگشتم...
ولیکن
اینباراگربروم
دگر
بازگشتی نیست رفتنم را..
میروم که رفته باشم تاابد
ای غریبه آشنا..!
متن ازنیما
نیمه شب
دراتاقم
تهران
"تقدیم به تویی که نشناختمت"
{-60-}
دیدگاه · 1393/02/21 - 03:13 ·
5
bamdad
C2946037-1397377168404229large.jpg bamdad
با یک غریبه می‌‌نشیند
صبحانه می‌‌خورد
از پشت فنجان قهوه
زل می‌‌زند به دور
احتمالا دنبالِ یک تک نگاهِ عاشقانه
در چشم‌های غریبه
با غریبه شراب میخورد
سیگار می‌‌کشد
می‌ خوابد
عشق می‌‌ورزد
احتمالا شبی را با کمی‌ مهتاب
عاشقانه می‌‌سازد
غریبه را به جای سلام
به جای خداحافظی می‌‌بوسد
در آرزو هایش
غریبه را تا ابد می‌‌بوسد
احتمالا تا ابد
یک غریبه را می‌‌بوسد
.....
غمناک است
بسیار غمناک
ولی‌
آن غریبه
منم

{-51-}
دیدگاه · 1393/02/19 - 13:42 ·
6
...
...
این من واین جام زهروکام من
مرگ به ازاین روزگاربی توچون ناکام من
ای اجل ای ساقی میخانه روزالست
پرکن ازنوشین شراب تلخ مرگ درجام من
اندرآن غسالخانه گوکه غسالم بشوید
آنچنان که پاک گرددزجهان اندام من
برمزارمن بیفروزیدشمعی عاشقان
چون غریبانه به بزم سوگ عشق چون شام من
حک کنیدبرسنگ قبرم مردم ازدردفراق
ذیل آن آید؛گمنام ،عاشق بینام من
شعرازنیماراد
{-38-}
دیدگاه · 1393/02/16 - 18:36 ·
4
Mohammad
022.jpg Mohammad
می‌بینم صورتمو تو آینه،
با لبی خسته می‌پرسم از خودم :
این غریبه کیه ؟ از من چی می‌خواد ؟
اون به من یا من به اون خیره شدم ؟

باورم نمیشه هر چی می بینم ،
چشامو یه لحظه رو هم می ذارم ،
به خودم می‌گم که این صورتکه ،
می‌تونم از صورتم ورش دارم!

می‌کشم دست‌ام‌و روی صورت‌ام،
هر چی باید بدونم دست‌ام می‌گه،
من‌و توی آینه نشون می‌ده،
می‌گه: این تو ای، نه هیچ کس دیگه!

جای پاهای تموم قصه‌ها،
رنگ غربت تو تموم لحظه‌ها،
مونده روی صورت‌ات تا بدونی
حالا امروز چی ازت مونده به جا!

*

آینه می‌گه: تو همون ای که یه روز
می‌خواستی خورشیدو با دست بگیری،
ولی امروز شهر شب خونه‌ت شده،
داری بی‌صدا تو قلب‌ات می‌میری!

می‌شکنم آینه رو تا دوباره
نخواد از گذشته‌ها حرف بزنه!
آینه می‌شکنه هزار تیکه می‌شه،
اما باز تو هر تیکه‌ش عکس من ئه!

عکسا با دهن‌کجی به‌ام می‌گن:
چشم امید و ببر از آسمون!
روزا با هم دیگه فرقی ندارن،
بوی کهنه‌گی می‌دن تموم‌شون!

Majid
Majid
چقدر غریب! هیچکس انگارهوای هیچکس را نمیکند،یخ کرده زمین از بے ھوایے

.
.
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:11 ·
1
Majid
Majid
چه جمله ی غریبی است “فراموشت می کنم”

وقتی تا آخر عمرت با یاد او زندگی می کنی !
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:04 ·
Majid
Majid
اعتراف تلخیست…اما عشقم باآن غریبه به هم می آیند!!!
دیدگاه · 1393/02/15 - 08:53 ·
bamdad
diabod44j8xbf1zr88yv.jpg bamdad
{-68-}
عسل
عسل
هر ثانیه می‌گذرد چیزی از تو را با خود می‌برد زمان غارتگر غریبی است همه چیز را بی اجازه می‌برد و تنها یک چیز را همیشه فراموش می‌کند .. حس « دوست داشتن ِ » تو را .. آنتوان دوسنت اگزوپری
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/9 - 16:11 ·
8
مائده
مائده
و خوب میدانستم
دیگر هیچ نامه ای به مقصد نخواهد رسید ،
همان دَم که کبوترِ شکسته بالم به سنگِ جفا آرمید !
و تو میدانستی
آن همه علاقه
بعد از آن همه صبوری
برای حقیقتِ زندگی
در رویایی غریب ماند.
و می دانستم در خاموشی ات رازی نهفته است
گاهِ گم شدن را نمی پرسم ،
که دستهایم خالی است...
... ادامه
bamdad
bamdad
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/5 - 18:35 ·
6
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ