یافتن پست: #غم

bamdad
bamdad
رسم زندگی این است

یک روز کسی را دوست می داری

و روز بعد تنهایی

به همین سادگی

او رفته است

و همه چیز تمام شده است

مثل یک مهمانی که به آخر می رسد

و تو به حال خود رها می شوی

چرا غمگینی؟

این رسم زندگی است...

{-9-}
دیدگاه · 1393/04/2 - 22:36 ·
5
...
...
Noosha
نداجان:سلام الان توپروفایلت بودم وداشتم پستهای پرازمهر وزیبات رومیخوندم..لحظه ای دست ازخواندن کشیده ودلم گرفت..! وقتی نگاهم به واژه"آفلاین"افتاد!! چراکه من عادت به "آنلاین"بودنت داشتم و خواندن لحظه به لحظه پستهایت.. ولیکن دریغ وصددریغ وهیهات! که دست بیرحم تقدیربردل مهربانت غمی بس سنگین راتحمیل کرده ودیدگان پرمهرت را حزین نمود! ذیل عکست متنی راجع به خویش نگاشته ای: مهربان ودلسوز؛ آری! اگرخواسته باشیم مهربانی رابه معنای واقعی کلمه تفسیرکنیم این واژه مصداق کسی نیست جزتوودلسوزی تعبیرروحیه لطیفت..! ماخودآگاهیم که چسان بسان شمع میسوزی برگردپروانه پروبال سوخته ات ودم برنمیاری وبامهربانی پدرت راتسلای خاطری... مگرنه اینست که دخترپدریست وانیس وهمدم پدر.. پس چه کس توراتسلای خاطرباشد.. خدایا! تورابه هرکس نزدتوآبرودارد صبرعطافرما ندارا.. واین داغ رابرایش باورپذیرکن.. ......... .............
دیدگاه · 1393/04/2 - 17:33 ·
7
...
...
Noosha
نداجان:اگرتملق نکرده باشم وسخن به گزافه نگفته وغلوواغراق تعبیرنشودسخنم...خواستم بازبان بیزبانی والکن وقاصرازبیان باواژگانی که نمی یابم دراین آن گویمت""جایت بدجوری خالیست"ونمیدونم بی توصفاندارد...باشدکه بزودی ازاین غم فارغ گشته وباردگرنمیدونم راباحضورت منورکرده وقدومت رابردیدگان منتظرانت بنهی...
ازطرف نیماوجمعی ازکاربران نمیدونم
تقدیم به ندای محبوب ودوست داشتنی
وسلطان قلبها...
دیدگاه · 1393/04/2 - 17:01 ·
7
...
...
Noosha دلاخون شونداغم داردامشب کسی رادردلش کم داردامشب
برفت چون ازبرش آن نوردیده
چسان گویم که مرحم داردامشب
انیس ومونس وغمخواراوغم
غم است یارش چوهمدم داردامشب
نفس اجبارماندن باشداورا
نفس رفتش چسان دم داردامشب؟ شعرازنیماتقدیم به ندای بهترازجانم
نداجان توتنهانیستی
و این تنهاغم تونیست!
مانمیدونمی هاهمه باتوئیم
وتنهات نمیذاریم وغمت غم مانیزهست"
بچه هانداخیلی ی ی دلتنگه... هواشوبیشترداشته باشید..
الان بیشترازهروقت دیگه ای نیازمندهمدردی وهمدلی شماست!
ندارودریابید...
نداداره ذره ذره آب میشه...
نداروتنهانذارید..
{-38-}
دیدگاه · 1393/04/2 - 16:38 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
سش.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
3 دیدگاه · 1393/04/2 - 09:46 در ورزش ·
11
ıllı YAŁĐA ıllı
زززز.png ıllı YAŁĐA ıllı
باخت حقم نبود! می فهمی؟ {-60-}
2 دیدگاه · 1393/04/2 - 09:40 در ورزش ·
9
صوفياجون
2my2be8.jpg صوفياجون

{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
نمی گم از غم و از شبهای غمگین
نمی گم از لحظه های سرد و سنگین

نمی گم مرثیه های غربت و غم
برای گذشته های تلخ و شیرین

می گم از وسوسه ی عشق
برای قلب دو دلدار

می گم از شکوه خوب
لحظه ی قشنگ دیدار

نمی گم از مرگ گل ها توی گلدون نمیگم
نمی گم از عطش خاک واسه بارون

نمیگم از انتظار گل پونه
برای رفتن سرمامی زمستون

می گم از وسوسه ی عشق
برای قلب دو دلدار

می گم از شکوه خوب
لحظه ی قشنگ دیدار

نمی گم از دوری قلب دو عاشق
نمیگم از گریه و صدای هق هق

نمیگم از تپش قلب بیابون
برای دیدن گلبرگ شقایق

می گم از وسوسه ی عشق
برای قلب دو دلدار

می گم از شکوه خوب
لحظه ی قشنگ دیدار
sam
sam
اهنگ غمگین گوش میکنم مامانم میگه:
چته؟
چیشده؟
چرا تو خودتی؟
اخ بمیری که بچمو ب این روز انداختی!…
اهنگ شاد گوش میدم میگه:
خبرمرگش برگشت؟
الان باهاته؟
کیه طرف؟
چ شکلیه؟
دوسش داری؟
چند بار دیدیش؟
دیگه زدم تو فاز اذان به همین برکت……!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/31 - 12:47 ·
3
bamdad
bamdad
آدمک آخر دنیاست بخنــــد

آدمک مرگ همین جاست بخنـــد



آن خــدایی که بزرگش خوانـدی

به خدا مثل تو تنهاست بخنــــد



دست خطی که تو را عاشق کرد

شوخی کاغذی ماست بخنــــد



آدمک خر نشوی گریه کنی

کل دنیا یه سراب است بخنــــد



فکـر کـن اشک تو ارزشـمند اسـت

فکر کن گریه چه زیباست بخنــــد



صبح فردا به شبت نیست که نیست

تازه انگار که فرداست بخنــــد



راستی آن چـه بـه یـادت دادیـم

پر زدن نیست که درجاست بخنــــد



آدمک نغمه آغاز نخوان !!!

به خــدا آخر دنـــیاســت بخنــــد...

:(
صوفياجون
rbqsx9yqz1nuerm1mq5.jpg صوفياجون
روز 6 مرداد 1354 در بیمارستان مهر شهرستان ارومیه متولد شد . مادرش نسرین آقاخانی ، پدرش هوشنگ گلرویی و خواهری بزرگ تر از خود به نام یلدا داشت . وقتی که یک ساله بود ، خانواده به تهران نقل مکان کرد . دوران دبستان را در دبستان محمد باقر صدر و دوره‌ی راهنمایی را در مدرسه طالقانی گذراند . دوران دبیرستان را در مدرسه مطهری گذراند . سال دوم دبیرستان به خاطر درگیری با ناظم مدرسه دو سال از تحصیل محروم شد . از آن سال ها شعر و شاعری را آغاز کرد و در یک دبیرستان شبانه شروع به تحصیل کرد . در آن سال ها بدلیل دیوارنویسی به مدت چند هفته دستگیر شد و تا شش ماه اجازه خروج از تهران را نداشت . در سال 1375 نخستین مجموعه شعر خود را به نام بمان ! نماند منتشر کرد . نخستین ترانه های خود را با خوانندگی حمید طالب زاده ضبط کرد . سال 1378 دومین مجموعه شعر خود را با نام مگر تو با ما بودی را منتشر کرد . در این سال شعر بلند قصه باغ پسته را سرود . او در حال حاضر به فعالیت های خود در عرصه شاعری ، ترانه نویسی و مترجمی ادامه می دهد .
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون



دیوارِ کوچه‌ی‌ ما هم‌سن‌ و سالمونه‌ !

اون‌ سرگذشت‌ِ نسل‌ِ خاکسترُ می‌دونه‌ !

ما آرزوهامون‌ُ رو آجراش‌ نوشتیم‌ !

گفتیم‌ که‌ تو جهنم‌ دنبال‌ِ یه‌ بهشتیم‌ !

تو بچه‌گی‌ نوشتیم‌ : یا مرگ‌ یا مصدق‌ !

نفت‌ُ ترانه‌ کردیم‌ ، ما بچه‌های‌ عاشق‌ !

تو فصل‌ِ نوجوونی‌ داس‌ُ چکش‌ کشیدیم‌ !

اعدامِ زنبقا ر ُ با داس‌ِ حیله‌ دیدیم‌ !

فصل‌ِ جوونی‌ِ ما دیوارِ خسته‌ی‌ سَرد ،

پیراهن‌ِ قشنگ‌ِ شب‌نامه‌ رُ به‌ تن‌ کرد !

از آسمون‌ صدای‌ بال‌ِ کبوتر اومد !

تقویم‌ِ خون‌ ورق‌ خورد ! گفتن‌ قُرُق‌ سَر اومد !

امّا نشد رهایی‌ شعری‌ بشه‌ رو دیوار !

ما جنگُ دوره کردیم تو بُهت‌ِ دودُ رگبار !

وقتی‌ شقیقه‌هامون‌ جوگندمی‌ شد آخر ،

تو آسیاب‌ِ صبرِ اون‌ جنگ‌ِ نابرابر !

دیوارِ کوچه‌ زخمی‌ از خنجرِ بلا بود !

شعرای‌ یادگاریش‌ با اشک‌ِ مادرا بود !

اون‌ زخما رُ پوشوندن‌ با رنگ‌ُ ننگ‌ُ انکار !

گفتن‌ : نوشتن‌ از عشق‌ ممنوعه‌ روی‌ دیوار !

ما پا به‌ پای‌ دیوار ویرون‌ شدیم‌ ، تکیدیم‌ !

حرفای‌ قلبمون‌ُ رو آجراش‌ ندیدیم‌ !

حالا دیگه‌ رو دیوار چیزی‌ نمونده‌ باقی‌ ،

جز آگهی‌ِ مرگ‌ِ هم‌کوچه‌های‌ یاغی‌ !

هم کوچه های یاغی !

چیزی نمونده باقی !

چیزی نمونده باقی ...
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون

حالا مدام...
حالا مدام از پی نشانی تو

فنجان های قهوه را دوره می کنم

مدام این چشم بی قرار را

با بغض و بهانه ی باران آشنا می کنم

مدام این دل درمانده را

با باور برودت عشق

آشتی می دهم

باید این ساده بداند

بانوی برفی بیداری ها

دیگر به خانه ی خواب و خاطره

باز نخواهد گشت.
{-35-}{-35-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون



اندوه پرست


کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پر درد می
شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه ... چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ...شعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من ...
همچو
آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم
چهره تلخ زمستانی جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم ... کاش چون پایز بودم
... ادامه
bamdad
bamdad
کمی عوض شدم

دیریست از خداحافظی ها غمگین نمی شوم

به کسی تکیه نمی کنم

از کسی انتظار محبت ندارم

خودم بوسه میزنم بر دستانم

سر به زانوهایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم

چقدر بزرگ شدم "یــکــ شــبــه"
:(
دیدگاه · 1393/03/29 - 20:35 ·
5
zoolal
zoolal
باغبانی پیرم که به غیر از گلها از همه دلگیرم...
کوله ام غرق غم است...
آدم خوب کم است...
عده ای بی خبرند...
عده ای کور و کرند...
و گروهی پکرند...
دلم از اینهمه بد میگیرد...
وچه خوب...
آدمی می میرد...
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/28 - 18:13 ·
5
Mohammad
Mohammad
Noosha
ابجی خانم فوت برادرت رو تسلیت میگم:( انشاالله غم آخرت باشه
خداوند به شما و خانوادتون صبر بده و روح اون مرحوم رو شاد و قرین رحمت خودش بگردونه
دیدگاه · 1393/03/28 - 15:33 ·
9
Mostafa
Mostafa
Noosha
از شنیدن خبر فوت برادر عزیزت بسیار متاثر شدم بنده این واقعه دردناک رو خدمت شما وخانواده محترم تسلیت عرض می کنم واز درگاه خداوند متعال برای جنابعالی صبر مسالت دارم مارو هم در غم عزیز از دست رفته تان شریک بدونید
دیدگاه · 1393/03/28 - 15:14 ·
9
...
...
دست ودلم به پست گذاشتن نمیره!{-60-}
الهی بمیرم برای@NOOSHA
یه بغضی توگلومه{-38-}
همش میخوام دادبزنم{-50-}
همش آه میکشم..{-51-}
Nooshaالان کجایی؟
درچه حالی؟{-28-}
دلم نمیادخلوتت روبشکنم..
نداغمت پیرم کردآجی گلم..
{-60-}
دیدگاه · 1393/03/27 - 02:42 ·
5
...
12727331636689498510.jpg ...
ستایش2 که بنظرمن علیرغم اینکه مردمو سرگرم کرده اماموفقیت ستایش1رونداشته که هیچ...کسل کننده وکشدارهم شده..
مثل قسمتهای آخرسریال جومونگ که مثل شکلا ت کشی یاپنیرپیتزافقط کشداربودوخوشمزه نبود...به اصطلاح ازدهن افتاده بود!
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/27 - 02:11 ·
4
...
1389544225_1388756448_9186100.jpg ...
Noosha
ندای عزیز...
مراتب تألم وتأثراین حقیراراکه ازدرگذشت نابهنگام برادرگرامیتان ابرازمیکنم راپذیرفته و
مرانیزدرغم خویش شریک بدانید...
مرگ پایان کبوترنیست
نداجان
چه بسی سعادت نصیب این عزیزازدست رفته
گشت که مصادف بامولودیگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود(ع)پروازبه ملکوت را
آغازیده واوج گرفته وبسان پرندگان سبکبال
برقاف قله عدم آرام گرفت...
نیما
نداجان تسلیت...
من که واژه هارابرای سرودن اشعارازپی هم قطارمیکردم کنون ازغم این داغ بزرگ واژه ای برای بیان نمی یابم!
غلونکرده ام اگرگویم
که زبان ازبیان وصف این حادثه بی عظیم قاصراست وپربیراهه نگفته ام ارکه گویم:
غزل خداحافظی این بزرگوارتلخ ترین شعری بودکه سرودم...
ندای عزیز..
خدایش بیامرزد
برادرگرامتان را
وخدابقای عمرپدرمهربان ودوست داشتنیتان را
برای شمابانوی بااحساس ودلسوزومهربان میسرسازد...
تسلیت ندای عزیز
تسلیت
وتسلیت
......
...
.{-35-}
دیدگاه · 1393/03/27 - 00:33 ·
6
...
tasliat1234.jpg ...
Nooshaدلم کرده هوای یاررفته
نه یک روزودوروزبلکه یه هفته
خوشاایام خوب آشنایی
دریغا!که جدایی هاچه سخته
همه گویند:که قسمت بوده هجران
که تقدیرجدایی کاربخته
به مکتب خانه عشق مینویسم
کلام عاشقی هایم به تخته
به باغ سبزرنگ زندگانی
دل بی یارچون مرگ درخته
درخت عشق من مردازغم یار
به باغ زندگانی چندوقته
شعرازنیما تقدیم به ندای بهترازجانم ندایی"وقتی گفتی:نیمادارم ذره ذره آب میشم آب شدم وزیرزمین رفتم که چرانمیتونم کاری کنم که ندا خوشحال شه هعی ی ی ی... افسوس.. هیهات وصددریغ..! {-31-}
دیدگاه · 1393/03/27 - 00:03 ·
5
...
tasliyat.jpg ...
Nooshaنکردم رفتنت راباورایدوست
چرابی من برفتی ازبرمن
بشدغم قامتم ازدرداین غم
که کم شدسایه توازسرمن
نباشددرسرم رویای پرواز
شکست بی تودگربال وپرمن
دوچشمانم که بودند مست عشقت
کنون بی توشدندچشم ترمن
الاای قاصدان عشق بنالید
که رفت ازکوی دل پیغمبرمن
برفت ازکوی عشق داداشم افسوس!
نباشدرفتنش درباورمن

شعرازنیماتقدیم به ندا
نداجان ماروهم دراین سوگ جانگدازشریک غمهایت بدان
{-60-}
دیدگاه · 1393/03/26 - 23:51 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
سلوووووووو منم اووومدم {-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
بالاخره خنده های یک نفر باید چیزی را آب کند …
یا خنده های تو قند را
یا خنده های من غم را !
دیدگاه · 1393/03/26 - 22:16 ·
3
bamdad
bamdad
انا لله و انا الیه راجعون

و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی

جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی آغازی بی پایان را می سراید

Noosha ندای عزیز
درگذشت برادر بزرگوارت چنان سنگین و جانسوز است

که به دشواری به باور می‌نشیند

ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست


"همسفر در راه ماند

زندگی سخت است لیک در سفر باید بود

همراهتان از سفر ماند سیلی سهمگین باور شاید نه سختی راه را می نماید

که بایستی تنها رفت صبری باید تا آرامشی زاید"

تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگت

از خداوند صبر برای تو و خانواده ی محترمت خواهانم

امیدوارم که غم آخر زندگیت باشد

همیشه در کنارت هستم ، به عنوان یک دوست همدرد...

...بامداد...

{-35-}
دیدگاه · 1393/03/26 - 22:10 ·
4
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ