یافتن پست: #فردا

bamdad
bamdad
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟


غافلگیر شدیم


چتر نداشتیم!


خندیدیم…


دویدیم!


و به شالاپ شلوپهای گل آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز بارانی چطور؟


پیشبینیاش را کرده بودی


چتر آورده بودی


من غافلگیر شدم


سعی میکردی من خیس نشوم


و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود


سومین روز چطور؟


گفتی سرت درد میکند


حوصله نداشتی سرما بخوری


چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی


و شانه راست من کاملا خیس شد


و چند روز پیش را چطور؟


به خاطر داری؟


که با یک چتر اضافه آمدی


و مجبور بودیم برای اینکه پینهای چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم


فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم.


تنها برو!

{-109-}
دیدگاه · 1393/10/23 - 21:12 ·
2
bamdad
bamdad
ب دوست دخترم زنگ زدم میگم کجایى؟
میگ صف نون سنگک.
گوشى,رو قطع کردم بهش sms دادم عزیزم ما ب هم نمیخوریم فاصله طبقاتیمون زیاده . . .
والاااااا . . .
پس فردا ازم املت میخاد از کجا بیارم . . .

{-18-}
bamdad
bamdad
محققین دلایل چاقیِ ایرانیان را شناسایی
كردند:
بخور حیفه
بخور مفته
بخور تبركه
بخور دیگه گیرت نمیاد
بخور همین یه امشبه از فردا نخور
بخور مگه سالی چنبار تولده
بخور عیده
بخور عروسیه
بخور جشنه
بخور عیدفطره بعد یکماه
بخور فردا میخوای روزه بگیری
بخور شیرینی نامزدیه
بخور شیرینی زایمانه
بخور میخای درس بخونی
بخور دیگه اومدیم بیرون خوش بگذرونیم
بخور اومدی مهمونی دیگه


{-18-}
bamdad
bamdad
از یارو میپرسن : تو از زنت میترسی؟
میگه :چرا باید بترسم؟
لباسارو شستم . . . اتو کردم
غذامو پختم . . . ظرفامو شستم . . . شیشه هارو تمیز کردم زیر بچه رو هم عوض کردم!
اونی که کاراش مونده باید بترسه . . . !!!

{-7-}

رونوشت برای Mohammad
{-1-}{-1-}
Mohammad
8OTF4mLHQ8.jpg Mohammad
{-29-}
صوفياجون
صوفياجون
آدمایی که زیاد میخوابن نیستن انگیزه ای واسه بیدار بودن ندارن وگرنه شما بگو فردا ساعت ۵صب بریم تايلند هر كي بيدار نشه خره ! {-7-}{-7-}
ıllı YAŁĐA ıllı
IMG_20141231_220605.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
{-77-}
bamdad
bamdad
یادمه پارسال همین موقعها ، شبا اینقده شلوغ بود که موقعی که میخواستم بخوابم ناراحت بودم که بچه ها همه بیدارن و من دارم میخوابم!
فرداییش که میومدم میدیدم 3-4 صفحه پست گذاشتن بعد از خوابیدن من
الان اگه حتی 3روزم نیام بعد از 3 روز تو هون صفحه ی اول پستای 3 روز پیش خودمو میبینم!
شاید دو تا پست رضا گذاشته باشه و یکی دوتا هم یلدا!
الانم دارم میخوابم
فردا میام دوباره همینه!
خب یکم فعالیت داشته باشین دیگه
بیاین ، پست بذارین
سر بزنین
بعدشم که میاین فقط لایک میکنین و میرین!:(
چی بگم والله
دارم میخوابم
شب بخیر
هر چند نمیدونم به کی دارم شب بخیر میگم!!!!
اینجا که کسی نیست!!!

:(
bamdad
bamdad
بی وفایی هایت سینه به سینه..
به من رسید
کافی است کمی نزدیکتر بیایی
کمی نزدیکتر
گوشهایت,لبهایم..
گوش کن..
من ستاره ی دنباله داری هستم, که اگر امشب مرا نبینی
فردا خاموش می شود
تا دیر نشده بیا
بیا سینه به سینه ی هم
در دل سیاه چاله ای نا پدید شویم!

:(
دیدگاه · 1393/10/11 - 20:05 ·
2
omid khomar
544049_471450062914021_4259364_n.jpg omid khomar
کاش فردا آفتابی باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
رضا
رضا
مثلا اینو بنویسیم : رعایت نظم در صف نانوایی کار خوبی است کوروش کبیر . همین رو بفرستیم وایبر پس فردا 10 خط بهش اضافه میکنن داستان میسازن همه جا پخش میکنن میگن کوروش خودش هر روز میرفته نونوایی با رعایت نوبت نون میگرفته برمیگشته به قصرش .
... ادامه
zahra
zahra
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:52 ·
رضا
رضا
یه زمانی نمیدونم شلوغی داشت.
bamdad
bamdad
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …

{-109-}
bamdad
1610990444.4b5bde6de888.jpg bamdad
کودکی به پدرش گفت:

«پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی شبیه تو بود ...»
از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چهارراه می دیدند ...
{-61-}
bamdad
kelas-khandeh.mihanblog.com .jpg bamdad
مجری: بچه ها اگه گفتین امشب چه شبیه؟
پسرعمه: شب مراد است امشب!
کلاه قرمزی: امشب شب بخور بخوره!
مجری: تو شب یلدا که فقط خوراکی نمیخورن،باید فال هم بگیریم
فامیل: آقای مجری آینده ما که معلومه،قطعاٌ بدبخت تر از اینی که هستیم میشیم! این که دیگه فال نمیخواد!
مجری: میدونین امشب طولانی ترین شب ساله؟
کلاه قرمزی: طولانی ترین شب سال اون شبیه که فرداش میخوان از طرف مدرسه ببرنتون اردو! هرچی میگذره صبح نمیشه!
مجری: راستی گفتی مدرسه،شماها تکلیف فرداتون رو انجام دادین؟
پسرعمه: ای بابا هرچی خورده بودیم پرید!


یلدا مبارک
:)
ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_2014-12-15-15-42-58-1.png ıllı YAŁĐA ıllı
Mohammad
73158_829.jpg Mohammad
پیکرش رو با دو شهید دیگه تحویل بنیاد شهید دادند
شهدا رو گذاشتند توی سردخانه
نگهبان سردخانه تعریف می کرد:
یکی از شهدا آمد به خوابم و گفت: جنازه ی من رو فعلا به خانواده ام تحویل ندید
از خواب بیدار شدم
هر چه فکر کردم که کدام یک از این شهدا بود ، نفهمیدم
گفتم ولش کن ، خواب بود دیگه
فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل خانواده ها بدیم
اما شب باز خواب اون شهید رو دیدم
باز هم تاکید کرد که جنازه اش رو فعلاً تحویل ندیم
اینبار فوراً اسمش رو پرسیدم
گفت: امیر ناصر سلیمانی
از خواب پریدم
رفتم سراغ پیکر پاک شهدا
دیدم روی پیکر یکی شان نوشته : شهید امیر ناصر سلیمانی
بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ که می خواستیم جنازه ش رو تحویل بدیم ، خانواده اش در تدارک مراسم
ازدواج پسرشون بودند
شهید نخواسته با اومدنش مراسم برادرش به هم بخوره!
(شهدا چقدرمهربون بودن خدایشان رحمت کند)
... ادامه
bamdad
bamdad
از فردا بیشتر مراقب باش.. تقاص اشک های امشب من سنگین تر از تمام روزهایی است که عاشقانه گریه کردم...

:(
دیدگاه · 1393/09/17 - 21:41 ·
5
bamdad
bamdad
من دلم کافه ای می خواهد که در سردی هوا

در آن بنشینم و

سفارش لحظه های گرم دهم پر زمحبت و دوستی

:(
رضا
رضا
bamdad این ذوب آهن امسال قهرمان جام حذفی میشه .
bamdad
bamdad
می گویند فردا بهتر خواهد شد،

مگر امروز فردای دیروز نیست...؟!!!!

:(
دیدگاه · 1393/09/14 - 17:21 ·
1
bamdad
bamdad
دیروز و فردا هر دو نامردند ...!
دیروز با خاطراتش
و
فردا با وعده هایش ...
مرا فریب دادند
تا

نفهمم امروزم چگونه گذشت

:(
دیدگاه · 1393/09/12 - 20:16 ·
7
Mohammad
61913_773.jpg Mohammad
سوال یک دختر بچه 9 ساله شیعه از مدیر اهل سنت خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند (کمی طولانی ولی ارزش خواندن رو داره ) :

ما در کلاس که 24 نفر هستیم،معلم ما وقتی میخاد از کلاس بیرون بره،به من میگه: خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه...و به بچه ها میگه: بچه ها،شما گوش به حرف مبصر کنید،تا من برگردم
شما میگید پیامبر ص از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد
آیا پیامبرصلی الله علیه و آله،به اندازه معلم ما،بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی بهم نریزد؟!
‪ جواب مدير اهل سنت به دانش آموز شیعه :برو فردا با وليت بيا کارش دارم ,
دانش اموز رفت وفرداش با دوستش اومد.
مدير گفت دختر چرا وليتو نيووردي,مگه نگفتم وليتو بيار ؟
دانش اموز گفت اين وليه منه ديگه .مدير عصباني شدو گفت :
منظور من سر پرستته، پدرته، رفتي دوستتو آوردي؟
دانش اموز گفت : نشد ديگه اينجا ميگي ولي يعني سر پرست، پس چطور وقتي پيامبر ميگه اين علي ولي شماست ميگيد معني ولي ميشه دوست.
بنازم به اين بچه شيعه
... ادامه
Mohammad
Mohammad
معلمم گفت : زندگي را تعريف كن
گفتم:زندگي تعريف كردنی نيست
نمره ام را صفرداد
سالها بعد كه او را ديدم كه پير شده بود
جلو رفتم وگفتم : زندگي راتعريف كن
گفت نمره ات بيست ، زندگي را بايد زيست
گفتم اون موقع باید بیست میدادی مشروط نشم :d
صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ