یافتن پست: #فریاد

...
...
درسکوتی که چنان فریاداست...درخزانی که دلی برباداست...آنکه درکوه وجودش نامت... گشته حک٫عاشقی چون فرهاداست...مریم ای عشق اساطیری من...سائل کوی تونیماراداست.. نیما
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/14 - 02:33 توسط Mobile ·
5
مائده
13496752824.jpg مائده
دیروز هرچه داشتم
پای چنار پیر دفن کردم
تا دربهاری دیگر
از اعجاز گرم تو
ناگزیر شوم به روئیدن
و هاشور بزنم بر کمرکش کوه
تا بنفشه بروید از غوغای بهاری‌ات؛
دیروز نام تو را
نبض می‌زد تنم
و من جز تو به هیچ اعتیادی نمی‌اندیشیدم.
و امروز نام تو را
در گوش شهر فریاد می‌زنم
و می‌پرسم
لحن شیرین عاشقانه‌های من کو؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/14 - 02:05 ·
8
MahnaZ
91470976811656984429.jpg MahnaZ
دزد کدام است؟؟؟
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
مرگ من روزی فراخواهدرسید
روزی از این تلخ وشیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای ز امروزها دیروزها
مرگ من روزی فراخواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار الود و دور
یا خزانی خالی از فریاد وشور
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:37 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
به چه بهایی؟؟

بعد از گذشت از تمدنه به این پر باری و رسیدن به دین باز هم می بینم که در این دین مردی به بزرگی علی مرد جهاد ٬مرد رحمت ٬مرد مهربانی و .... امیر دلها از ستمی که به زنی یهودی شده بود به خشم میاد و از اعماق وجودش فریاد می کشه که اگر کسی از این ننگ بمیرد بجاست.پس چرا؟ تا به این حد دین و مذهب ما حقیر شده ؟که برای تثبیت و ثابت کردن باید به قبور و استخوانهای پوسیده حمله ور باشیم؟دینی که علی الگوی جهاد و مبارزه در راه احیاء حقه.کسی که در جنگ هیچ گار زره بر پشت نداشت چون همیشه در مقابل دشمن بود و نه پشت به دشمن و مردانه مبارزه می کرد.حالا اگر قرار هم بر مبارزه با دیگر ادیان برای برای برای احیاء حق باشد باز هم این راه و رسمش نیست.والا دیگه نمی دونم چی بگم. چندتا عکس منو برزخی کرده بود عکسهایی که گفته می شه مربوط به قبرستان بهائیان در یزد ه که دوسال پیش توسط عده ای ناشناس تخریب شده.این موضوع خیلی برام درد آور بود و مجبورم کرد چیزی بنویسم که لااقر خودمو خالی کرده باشم....
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:34 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
--من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا بنشینید به باغی و مرا یاد کنید عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود بهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان چو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس برده در باغ و یاد منش آزاد کنید آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک فکر ویران شدن خانه صیاد کنید----------
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:17 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﮑﻨﯽ
ﺻﺪﺍﯼ ﺷﮑﺴﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺴﭙﺎﺭ
ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻧﺰﻧﯽ
ﺧﺪﺍﯾﺎﺑﻪ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﮔﻨﺎﻩ !!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 10:47 ·
1
♥هـــُدا♥
جــدایی (1164).jpg ♥هـــُدا♥
روزی خواهـــد رسیـــد که در برابرم بـــِــایستند...

آنروز ﭼﻘـﺪﺭ ﻋـﺰﯾـﺰ ﺧـﻮﺍهم شد


مرا به دوش خواهــند کشید و فریاد سر میدهــند:

ﺑـﻠﻨـﺪ ﺑــﮕــﻮ

ﻻ ﺍِﻟـﻪ ﺍِﻟَﺎ ﺍﻟﻠّﻪ ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/11 - 11:48 ·
6
⌘⌘ RAHGOZAR ⌘⌘
01_138.jpg ⌘⌘ RAHGOZAR ⌘⌘
ولی زنگ می پیچه هر شب

تو شهری که رنگ

دیگه چند وقته که حتا چراغ

می ترسن بمونن ...
مائده
ims.jpg مائده
گرچه سکوت بلندترین فریاد عالم است …
ولی گوشم دیگر طاقت فریادهای تو را ندارد …
کمی با من حرف بزن ...
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
پرسید به خاطر کی زنده هستی؟

با این که دلم میخواست با تمام وجود داد بزنم،

"به خاطر تو"

بهش گفتم به خاطر هیچکس.

پرسید به خاطر چی زنده هستی؟

با این که دلم فریاد میزد،

"به خاطر تو"

با یک بغض غمگین گفتم به خطر هیچ چیز.

ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟

در حالی که اشک توی چشماش جمع شده بود،

گفت به خاطر کسی که به خاطر "هیچ" زنده است.
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/10 - 02:08 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
یه وقتایی یه جاهایی یه حرفایی...
چنان آتیشت می زنه که...
دوست داری فریاد بزنی ! ولی نمیتونی ...
دوست داری اشک بریزی و نمیتونی حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه !
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه
به این میگن درد بی درمون...!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/9 - 23:33 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
این روزها

دلم اصرار دارد فریاد بزند!
اما من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!



این روزها
من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام !

تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/9 - 23:13 ·
1
ıllı YAŁĐA ıllı
2obnybpa7ojog5ry88.gif ıllı YAŁĐA ıllı
می رسد روزی که فریاد وفا را سر کنی


می رسد روزی که احساس مرا باور کنی



می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود




خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی



می رسد روزی که تنها ماند از من یادگار



نامه هایی را که با دریای اشکت تر کنی



می رسد روزی که تنها در مسیر بی کسی



بوته های وحشی گل را ز غم پرپر کنی



می رسد روزی که صبرت سر شود در پای من



آن زمان احساس امروز مرا باور کنی
... ادامه
Mostafa
Mostafa
نشنیدن صدایت بهانه است.... فریادنزن..... نزدیکتربیا
دیدگاه · 1392/05/5 - 13:51 ·
3
MahnaZ
MahnaZ
هم صحبتی با خدا......
Mohammad
1374702524686825_large.jpg Mohammad
من یه دخترم .....!

دختری که ارزشمند ترین ثروت اون حیاست

آهای آقایون وقتی دارم با شما حرف میزنم برام خیلی سخته که شما زل بزنید تو چشام ...




مائده
images.jpg مائده
خالی ام از حرف
پُرم از دلتنگی
تشویش هجرت باران
خسته ام از اندیشه ..
دلگیرم از سوالات بی انتها
آلوده ام به روزمرگی
دورم از عشق
بی میلم به گفتن یا نگفتن
حنجره را رغبتی به فریاد نیست
تلخم ..نا پاکم ..مبهوتم ..دل چرکینم ..خشمناکم
از خود فرسنگها فاصله دارم ..فاصله ای که کم نمی شود
در عذابم ..در تب و تابم ..در التهابم
خسته ام ...خسته ام از تکرار ..از تکرار لبخند بی ریشه ! میان
این درد تا درد بعدی ..
فرسوده ام ..رنجورم ..خسته ام ..خسته ام ..
کجاست بارانی از عطوفتِ بی منت تا نمناکم کند ...
کجاست دستی تا بگیرد دستم از روی مِهر...
کجاست آن در که به نور باز شود ..
کجاست باران
کجاست...
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
love-www.por.ir_13.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
شهرزاد
شهرزاد
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون

شب را نوشیده ام.
و بر این شاخه های شکسته می گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار
مگذار خواب وجودم را پرپر کنم
مگذاراز بالش تاریک تنهایی سربردارم
و به دامن بی تارو پود رویاها بیاویزم.
سپیدی های فریب
روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.
او را بگو
تپش جهنمی مشت!
او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام.
نوشیده ام که پیوسته بی آرامم.
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار.
یاد بود
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان در نوسان بود:
می آمد، می رفت.
می آمد، می رفت.
و من روی شن های روشن بیابان
تصویر خواب کوتاهم را می کشیدم،
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
و در هوایش زندگی ام آب شد.
خوابی که چون پایان یافت
من به پایان خود رسیدم.
من تصویر خوابم را می کشیدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.
چگونه می شد در رگ های بی فضای این تصویر
همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟
تصویر را کشیدم
چیزی گم شده بود.
روی خودم خم شدم:
حفره ای در هستی من دهان گشود.
سایه دراز لنگر ساعت
... ادامه
Mostafa
2.jpg Mostafa
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/31 - 02:27 ·
5
Mostafa
Mostafa
چشمه
Majid
Majid
دل من حوصله کن.............داد زدن ممنوع است،


کم بکن این گله فریاد زدن ممنوع است............


تیشه بر ریشه فرهاد زدن شیرین است...........


حرفی از پیشه فرهاد زدن ممنوع است............


بین این قومی که از باکرگی ترشیدند..............


حرفی از حجله و داماد زدن ممنوع است..........


شادی از منظر این قوم گناهیست بزرگ...........


بزن آهنگ:ولی شاد زدن ممنوع است!!!!!!!!!!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/30 - 02:23 ·
1
Mostafa
Mostafa
توقع
صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ