اعتراف میکنم چند سال عروسی یکی از فامیلا بود، ما طرف داماد بودیم، عروسی تو یه خونه بزرگ برگزار شده بود، عصر بود من دستشویی شدید داشتم، یه دستشویی تو حیاط بود.رفتم جلو دستشویی دیدم یکی داخله منتظر شدم تا بیاد بیرون
، وقتی طرف اومد بیرون یه مرد تقریبا 150 کیلویی از خانواده عروس بود، خلاصه رفتم تو دستشویی گلاب به روتون چشمتون روز بد نبینه یه کاری کرده بود به قطر تقریباً 5 اینچ و طول حدوداً 25 الی 30سانتیمتر، طوری که از اون سوراخه پایین نمیرفت.... نزدیک بود حالم به هم بخوره ... از دستشویی کردن پشیمون شدم... اومدم بیرون دیدم 2تا دختر منتظر دستشویی هستند... تا من اومدم بیرون، یکیشون زودی رفت تو. منم زود دور شدم ...
لامصبا تا آخر عروسی هرجا منو میدیدن با انگشت منو به همدیگه و دوستاشون نشون میدادن... خدا نصیبتون نکنه تهمت ناروا بد چیزیه!!!
امروز یه پشه یه ربع بی حرکت نشسته بود رو میز نهار خوری...
منم سریع زدم لهش کردم!!!
بعد چن دیقه یه پشه اومد بالای سرم گفت : "بی وجدان معلول بود "
لامصب داغونم کرد با این حرفش
هیچی دیگه عذاب وجدان گرفتم در حد لالیگا
دیشب گفتی:نیمابرودست ازسرم بردار!
من رفتم
همانگونه که تورفتی!
لامصب
توکه رفتی
خاطراتت روهم باخودت میبردی!
من دست ازسرت برداشتم
ولی
خاطراتت دست ازسرم برنمیدارند!
نیما
این دخترایی که با یکی دوستن ولی همزمان خبر عقدشون با یکی دیگه میاد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لامصبا منو یاد رونالدینهو می اندازن .....
به چپ نگاه میکرد به راست پاس میداد )))))))
ینی هر موقعی حس میکنم شانس ندارم میام یه چند تا سایت ایرانی باز میکنم
اصن لامصب یه کلیک که میکنم برنده چند تا جایزه مختلف میشم !
اونم چه بسته هایی با چه درصد تخفیفی !!!!! خدا خیرشون بده …
.