یافتن پست: #لبهای

bamdad
bamdad
مادرم میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است. نمازش ترک نمی شود. زیارت
عاشورا می خواند. روزه میگرد. مسجد میرود ... خیلی پسر با خداییست ...لحظه ای دلم گرفت ... در دل فریاد زدم باور کنید من هم
ایمان دارم ... نماز نمیخوانم ولی لبخند روی لبهای مادرم خدا را به یادم میاورد
... دستهای پینه بسته پدرم را دستهای خدا میبینم ... زیارت عاشورا نمیخوانم ولی
گریه یتیمی در دلم عاشورا برپا میکند ...نه من روزه نمیگیرم ولی هر روز از آن دخترک فال فروش فالی را میخرم که هیچوقت نمیخوانم ...

مسجد من خانه مادربزرگ پیر و تنهایم است که با دیدن من کلی
دلش شاد میشود ... خدای من نگاه مهربان دوستی است که در غمها تنهایم نمیگذارد ...
برای من تولد هر نوزادی تولد خداست و هر بوسه عاشقانه ای تجلی او ...مادرم ... خدای من و خدای پسر همسایه یکیست ... فقط من
جور دیگری او را میشناسم و به او ایمان دارم ... خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه آنها ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 14:12 ·
5
mostafa AZ
mostafa AZ
اگر وقتی کسی را در آغوش میگیری
در میان بازوانت میلرزد ،
اگرلبانش بر لبهایت چون آتش سوزنده است ،
اگر به سختی نفس میکشد ،
اگر در چشمانش برق و درخشندگی خاصی میبینی ،
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دهنت سرویسه ؛ طرف آنفلوانزا داره .
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/26 - 01:51 ·
4
ParNiyA
ParNiyA
زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد … !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی …
خـیــالـت راحـت !!….
خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود …
... ادامه
ἿṂᾋƝ
ἿṂᾋƝ
طعم سیب می دهد لبهایت و من گناهکار ترین ادم زمینم.... بهشت همین جاست در اغوش تو... با لبهای ممنوعه ات........
دیدگاه · 1392/12/16 - 00:47 ·
6
fatima
fatima
من باختم به خود…
باختم به آدم های فرشته نما…
باختم به شاهزاده های شهر قلبهای سنگی…
و حال …
در گوشه اتاقم … تنها… حماقت هایم را میشمارم…
و آرام این جمله زاده میشود:
“سنگ باش تا سنگ سار نشوی…”
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/13 - 18:53 ·
5
zahra
zahra
نتیجه زندگی ، چیزهایی نیست که جمع میکنیم
بلکه
قلبهایی است که جذب میکنیم . .
دیدگاه · 1392/11/30 - 11:40 ·
5
ıllı YAŁĐA ıllı
2014-01-28_donbaler_1390898939343858_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
بوی تو....بوی قلم..توی نوشته هام.....{-35-}
ParNiyA
74.jpg ParNiyA
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم … ”
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/27 - 19:36 ·
9
...
...
حال اولین پاییزرادارم
سخت میخورم و
بلندنمی شوم
کاش میشد!
می شد
ومثل کودکی هایم گریه کنم
کسی نوازشم میکرد
آرام بغلم میکردوبعد...
حالا
حس چمدان مسافری ازدنیابریده ام
که فکرمیکند
دردهایش را
توی همان چمدان جمع کرده...
من جای لبهای معشوقه ای
برروی لیوانی بی احساسم
که کسی
باخاطره اش زندگی میکند
شایدهم
همان صندلی خالی گوشه پارکی قدیمی ام
حال گرفته پاییزهرسال
زانوهایش رامیلرزاند
اصلاچراطفره
حالم اینروزاحال خوبی نیست...
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/21 - 15:21 ·
6
...
...
@parNiA
یک بوسه زلبهای تودرخواب گرفتم
گویی که لب ازچشمه مهتاب گرفتم
هرگزنتوانی تومن دوربمانی
چون عکس تورادردل خودقاب گرفتم
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
y_.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
طعم لبهای تو شاید جزو چهار مزه ی اصلی نباشه اما اصلی ترین مزه های زندگیه !.....
bamdad
attach_2747.jpg bamdad
روی شیشه با رنگ قرمز نوشته بود:
” آی سی یو ”
و من بیخودانه داشتم فکر میکردم ” آی سی یو ” یعنی
” می‌بینمت ”
پرستار با وحشت گفت: بیمار از دست رفت
و من کبود شدم ……از دست می‌روم …شوک می‌دهند
از تخت می‌جهد… جسم مرده ام
اما خط مانیتور مراقبت‌های ویژه همچنان صاف است…
هیچ کس نمی‌داند که فقط تنفس مصنوعی کارساز است
آن هم از لبهای مکرر تو…
جسدم که رفت !!روحم هنوز بیخودانه فکر می‌کند



” آی سی یو ” یعنی ” می‌بینمت…
... ادامه
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
من باختم به خود...
باختم به آدم های فرشته نما...
باختم به شاهزاده های شهر قلبهای سنگی...
و حال ...
در گوشه اتاقم ... تنها... حماقت هایم را میشمارم !!!
و آرام این جمله زاده میشود:
سنگ باش تا سنگ سار نشوی...!
... ادامه
bamdad
bamdad
تقدیر من

فقط با تک تک بوسه های تو

بر روی پیشانی ام نوشته شده

تو

باید باشی تا با لبهایت

آن را برای من رقم بزنی
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/7 - 22:52 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
16.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …{-38-}
دیدگاه · 1392/09/30 - 19:55 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1367492353140068_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
همه ی رژهای قرمز دنیا رو هم به لبانت بزنی‌ ...؛
ترجیح میدهم لبهایت را با دندانهایم سرخ کنم ...!
دیدگاه · 1392/09/30 - 15:18 ·
7
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ