بی ادبم خودتونین !!!
کثافطا بحث صرفه جویی در مصرف آب و اصلاح الگوی مصرفه ))
مصطفی الگو ؟ شوخی نکن
1392/07/4 - 15:37دوستان لینک ارسال صلوات مصطفی رو شخم بزنین بذارین همه ببینن تشویقش کنن
1392/07/4 - 15:40کوهنوردی
1392/07/3 - 21:11نيمااااااااااااااااا تو الگويي مثلا
1392/07/4 - 07:50وااااااااای...
ببخشین...
شیطون گولم زد....
اصلن من جغتشون رونجات میدم
خودموغرق مبکنم...
خوبه یلداجونم..
نه خوب نیس اما دقت کنید تو انتخاب پست ، بالاخره خواهر و مادر شماهم ممکن است مادرزن وهمسر بشن آیا تحمل میکنین کسی این رو برای خانواده شما بازگو کنه؟
1392/07/4 - 15:38هههه تا تو باشي ديگه الگوتو تلويزيون قرار ندي
1392/06/28 - 06:44ههههههه خواستم تجربمو در اختیار دوستان بزارم...
1392/06/28 - 13:50خعلی باحال بود
1392/06/30 - 02:29خودت باحالی لیلایی...
1392/06/30 - 02:31جیگرتووووووووووووووووووووو
1392/06/30 - 03:01اکبر رستم زاده آپاراتچی قدیمی سینما خاطرات بسیاری از روزهای پرشور سینمای ایران در ذهن دارد.
روزهایی که مردم از هشت صبح در انتظار بلیت می ایستادند تا شاید بتوانند 10 شب به تماشای فیلم دلخواهشان بنشینند و در آن دوره خوردن تنقلات در سینماها رایج بود. او به خاطر دارد، کیمیایی بعد از اکران قیصر گفته است: تخمه ای که در فیلم قیصر فروخته شد با فروش کل سینمای ایران برابر بود.
بسیاری از سینماگران قدیمی اکبر آسیا را می شناسند؛ آپاراتچی قدیمی سینما که روزگاری عشقش نمایش فیلم برای مردم بود و حالا میان انبوه مغازه های ساختمان آلومینیوم در دفتر خدمات فیلمبرداری اش تمام روز خود را سپری می کند. ساختمانی که در گذشته تعداد زیادی از کمپانی های فیلمسازی خارجی در آن جا شعبه داشتند و امروز جای آنها را دفاتر تعمیر دوربین و وسایل برقی گرفته است.
اکبر رستم زاده سال 1348 با آپارات سینما رکس پا به عرصه دنیای آپارات و سینما گذاشت و اندکی بعد به خواست خانواده اش و به دلیل محیط نامناسب اطراف سینما رکس، راهی سینما آسیا شد. می گوید الگویش محمد علی فردین بوده اما علاقه چندانی به تماشای فیلم نداشته و ندارد و با آموختن رشته الکترونیک خود را از مرگ شغلی که در این دوره گریبان آپاراتچی ها را گرفته، نجات داده است. وی از 33 سال کار در سینما آسیا خاطرات فراوانی به خاطر دارد که شنیدن این خاطرات در روز ملی سینما برای علاقمندان خالی از لطف نیست.
آقای رستم زاده چرا کار در سینما و شغل آپارات را انتخاب کردید؟
پدر من آپاراتچی سینما بود و به همین دلیل در سن 6 سالگی برای اولین بار دنیای سینما را تجربه کردم. در آن دوره آپاراتچی ها جایگاه خوبی میان مردم داشتند و من هم به کار با آپارات علاقه داشتم. پدرم با ورود من به سینما مخالف بود و خودش پس از مدتی بنا به دلایلی کار با آپارات را رها کرد اما از آن جایی که من علاقه زیادی برای نمایش فیلم برای مردم داشتم از سال 48 کار با آپارات را شروع کردم و در سینما ماندم.
آپارات ها در آن دوره زغالی بودند و کار با آن ها بسیار سخت و حساس بود. باید تمام مدت مراقب بودیم تا زغال تمام نشود و یا فاصله میان دو شمع زغالی آپارات کم نشود. ساعت کار سینما از 8 صبح تا 11 شب بود و آپاراتچی فرصت کوچکترین استراحتی نداشت. در همان سال ها بود که از آقای فردین که صاحب سینما آسیا بود، خواستم تا اجازه بدهد شیفتی کار کنیم. فردین گفت اگر مشکلی برای نمایش فیلم در سینما ایجاد نشود، اشکالی ندارد.
من و فرد دیگری که تا پیش از آن هر دو پای آپارات می نشستیم ساعت ها را بین خود تقسیم کردیم و به این شکل برای اولین بار شیفت بندی برای آپاراتچی ها ایجاد شد. همین شیفت بندی هم بود که زندگی من را تغییر داد و فرصتی پیدا کردم تا در سال 1355 در رشته الکترومکانیک مدرک فنی و حرفه ای بگیرم و وارد عرصه تعمیر آپارات و تامین تجهیزات برای فیلمبرداری شوم.
اکبر رستم زاده آپاراتچی قدیمی سینما
به همین دلیل محمد علی فردین الگوی شما در زندگی شد؟
فردین بسیار با اخلاق بود. هیچ وقت فراموش نمی کنم در پشت صحنه فیلمی کار می کردیم و تهیه کننده فیلم در خرج برای عوامل پشت صحنه بسیار خسیس بود. روزی فردین که در آن فیلم بازی می کرد از در وارد شد و دید هر سه نفر از ما یک کاسه آبگوشت داریم و با هم مشغول خوردن غذا هستیم. تهیه کننده برای او کباب سفارش داد. فردین اعتراض کرد و گفت یا برای من هم از غذایی که عوامل می خورند، بیاورید و یا برای آن ها هم کباب سفارش دهید. همیشه مردم را دوست داشت و در دوره ای که در سینما "آسیا" کار می کردم کمک های زیادی به من کرد که هیچ وقت فراموش نمی کنم.
گفتید که در آن زمان آپاراتچی ها احترام زیادی بین مردم داشتند. این احترام به چه دلیل شکل گرفته بود؟
مردم علاقه زیادی به سینما داشتند و فکر می کردند کسی که باعث نقش بستن فیلم ها روی پرده سینما می شود، مسلما فرد جالبی است. به همین دلیل وقتی در خیابان راه می رفتیم و کسی می فهمید ما آپاراتچی سینما هستیم شروع می کردند به پرسیدن سوال های مختلف در مورد فیلم ها. همیشه هم به ما اصرار داشتند تا برایشان بلیت تهیه کنیم چرا که باید ساعت ها در صف خرید بلیت می ماندند تا بتوانند یک فیلم تماشا کنند. در آن سال ها فردی به نام نندو از اهالی هندوستان شریک محمد علی فردین بود. به خواست نندو آپارات کوچکی را که خریده بودم شب ها به خانه اش می بردم و برایشان فیلم های هندی جدیدی را که از هندوستان می آورد، نمایش می دادم. فردین و گاهی سینماگران دیگر می آمدند و نندو برایشان فیلم را ترجمه می کرد در همین نمایش خصوصی بود که در مورد اکران کردن فیلم ها در سینماها تصمیم می گرفتند. اما پیش از نمایش نمونه ای مشابه با آن فیلم را در ایران می ساختند و نمایش می دادند بعد از آن فیلم هندی نمایش داده می شد. مردم هم فکر می کردند که سینمای هند از فیلم های ایرانی کپی برداری می کند، غافل از این که برعکس بود.
با توجه به امکانات آن زمان ساخت فیلم در دهه 50 کار دشواری بوده است؟
در آن زمان فیلم ها همه سیاه و سفید بودند و برای فیلمبرداری نیاز به نور فراوان بود. آرک سینمایی به شکل امروزی وجود نداشت. پنج نفر به سختی می توانستند یک آرک را که با زغال نور تولید می کرد، تکان دهند. به همین دلیل بیشتر فیلم ها در روز فیلمبرداری می شد. بسیاری از فیلمسازان مانند عباس کسایی اگر سناریویی داشتند که باید در شب فیلمبرداری می شد به دلیل نبود امکانات در روز آن را می ساختند.
مردم به غیر از خرید بلیت چه درخواست هایی از یک آپاراتچی سینما داشتند؟
آن هایی که عشق فیلم داشتند در آن زمان حاضر بودند پنج تا ده هزار تومان که در آن دوره پول زیادی محسوب می شد و حقوق ما صد تومان بیشتر نبود، پرداخت کنند تا یک متر از نگاتیوهای یک فیلم را که بیشتر مربوط به کلوزآپ های یک بازیگر بود داشته باشند. این نگاتیوها را در آلبوم های جفتی می چسباندند و بسیار گران خرید و فروش می شد.
لطمه ای به فیلم وارد نمی شد؟
بریده شدن چند سانت از یک فیلمی که 24 فریم بود، تاثیری نداشت. تنها یک ایراد داشت مثلا اوایل فیلم سنگام بازیگرانش از جمله راج کاپور در نماهایی از فیلم با صورت های درشت حضور داشتند اما در ادامه با بریدن های بی شمار گویی این بازیگران با دوربین بیگانه می شدند و نمایی از نزدیک به آن ها اختصاص نداشت چرا که بخش های مربوط به این نماها توسط آپاراتچی ها فروخته شده بود.
یک بار فردی به نام عباس پیش من آمد که حاضر بود حقوق 15 روزم را پرداخت کند تا ده ثانیه از فیلم آپاچی را داشته باشد اما من قبول نکردم. آن زمان که سی دی و دی وی دی نبود، مردم دلشان به این فیلم های بریده شده در آلبوم های جفتی خوش بود. بعضی ها هم به من التماس می کردند که آن ها را پیش فردین ببرم تا عکس بگیرند من هم گاهی به عنوان یکی از خویشاوندانم آن ها را به فردین معرفی می کردم تا بتوانند یک عکس بگیرند البته برای این کار پول هم به من می دادند. یک روز فردین به من گفت تو مگر چند تا فامیل داری؟ خندیدم و برایش تعریف کردم و گفتم از این به بعد پولی را که می گیرم تقسیم می کنیم. خندید و حرفی نزد.
پس یک آپاراتچی درآمدهای زیادی داشت. علاوه بر درخواست های خنده دار، درخواست های عجیب هم در میان بود؟
در سال 55 که رشته الکترونیک می خواندم، همکلاسی و دوستی داشتم به نام شاه محمدی که خیلی خوب با الکترونیک آشنا بود و به همین دلیل پیشرفت کرد و رییس شرکت سونی شد. در آن زمان تلویزیون ها همه سیاه و سفید بود و ویدیوهایی تازه به کشور وارد شده بود به نام گراندیک که نمونه ای از آن را برای موزه سینما نگه داشته ام. این ویدیو شبیه به آجر بود. در همان دوره شرکت سونی یک تلویزیون رنگی وارد ایران کرده بود و از آن جایی که فرستنده های ایران تصاویرشان سیاه و سفید بود این تلویزیون قابلیت پخش برنامه های شبکه های ایران را نداشت به همین دلیل از آن ویدیو گراندیک برای نمایش فیلم در این تلویزیون استفاده می شد.
مردم بسیاری با تعجب ساعت ها به تماشای فیلم های آمریکایی از این تلویزیون جلوی مغازه می ایستادند. شاه محمدی به من پیشنهاد داد تا برای فردی که می شناخت در مکانی فیلم نمایش دهم. در آن زمان من که آپارات داشتم برای انجمن هایی چون شرکت نفت فیلم نمایش می دادم و معمولا این فیلم ها را از احمد جورقانیان می گرفتم. در این گونه نمایش ها، به عنوان مثال هزار تومان جهت کرایه فیلم و هزار تومان برای پخش فیلم توسط آپارات دریافت می کردیم. به خواست فردی به نام علی که در فیلم «می خواهم زنده بمانم» دستیار کارگردان ایرج قادری بود، رفتم تا فیلم نمایش دهم. وارد ساختمان که شدم خبری از صندلی و تماشاگر نبود با تعجب و به خواست مرد فیلم «گنج قارون» را نمایش دادم و اجاره بها را گرفتم. روز بعد هم خبری از تماشاگر نبود. روز سوم «قیصر» را نمایش دادم و به او گفتم مگر پول شما اضافه است که فیلم را برای سالن خالی نمایش می دهید. همان روز به من توضیح داد که فیلم ها را با دوربینی سیاه و سفید ضبط می کند و به مشتری هایی که «ویدیو گراندیک» دارند می فروشد.
جالب این که در آن زمان تنقلات زیادی در سینماها فروخته می شد و مسوولان بوفه سینماها حاضر بودند مبلغی به آپاراتچی پرداخت کنند تا وقفه ای در پخش فریم بعدی داشته باشد. در این زمان وارد سینما می شدند و نوشابه و تنقلات می فروختند. بعد از پایان اکران فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی می گفت: تخمه ای که موقع اکران فیلم قیصر در سینما شکسته شد به اندازه فروش کل سینمای ایران بود.
اکبر رستم زاده آپاراتچی قدیمی سینما
البته فکر می کنم آپاراتچی ها نگرانی های بسیاری هم داشتند مثل نرسیدن یک حلقه از فیلم درست وسط اکران؟
بله. در آن زمان هم مثل حالا نگاتیو گران بود و برای صرفه جویی راهی را پیدا کرده بودند به نام فیلم بری به این معنی که سینماهایی که در محدوده نزدیک هم بودند با نیم ساعت تفاوت در پخش فیلم هایشان، یک نسخه از فیلم را اکران می کردند به این شکل که سینما کاپری یا همان بهمن اگر سانس 9.30 بود سینما آسیا ساعت 10 و سینما حافظ ساعت 10.30 نمایش فیلمشان را شروع می کردند وقتی پخش حلقه اول در سینما کاپری تمام می شد یک موتورسوار یا چرخی این فیلم را به سینمای دوم می رساند و به همین ترتیب یک کپی فیلم در میان سه سینما تا شب جابه جا می شد.
سه نفر کار فیلم بری را برعهده داشتند؛ یکی سید عزیز بود که در خیابان استخر موتورسازی داشت و کسانی که موتور نداشتند به آن ها موتور اجاره می داد تا فیلم ها را جابه جا کنند و پول کمتری دریافت می کردند. آن هایی هم که موتور داشتند پول بیشتری به دست می آوردند. حسن چرخی کسی بود که پول نداشت موتور تهیه کند و یک چرخ خریده بود و فیلم ها را با آن جا به جا می کرد.
سه سینما فیلم «سنگام» را نمایش می دادند سینمای آسیا و دو سینمای دیگر. یک روز زمستانی که باران تندی می بارید حسن چرخی لیز خورد و حلقه دوم فیلم در جوی آب خیس شد. ما در سینما آسیا حلقه اول را نشان دادیم و حسن چرخی نیامد. مردم سوت می زدند و از حلقه دوم خبری نبود. وقتی فیلم را آورد قابل استفاده نبود و سه سینما برای چند روز تعطیل شدند. از آن زمان به بعد حسن چرخی فیلم بری را رها کرد. البته تا همین اواخر هم فیلم بری وجود داشت. یادم هست که نسخه ای از فیلم «کلاه قرمزی و بچه ننه» به دلیل خراب شدن پخش دیجیتال سینما ملت میان این سینما و حافظ جا به جا می شد. دستگاه های دیجیتال یک مزیت بد دارد. اگر اواسط اکران برق سالن قطع می شود فیلم از ابتدا نمایش داده می شود و نمی توان آن را از جایی که فیلم قطع شده نمایش داد.
این همه علاقه به سینما چرا به یکباره از بین رفت و آپاراتچی ها کم کم فراموش شدند؟
سینما به نظر من شبیه حمام است. در دوران بچگی ما صبح زود به حمام می رفتیم تا یک کمد خالی برای پدرمان نگه داریم تا او به حمام بیاید. اما از زمانی که حمام به خانه مردم راه یافت کسی نیاز به حمام عمومی نداشت. سینما هم با همین مشکل مواجه شد. مردمی که چندین ساعت برای دریافت چند بلیت در صف می ماندند با ظهور سی دی و راه یافتن فیلم به خانه هایشان نیازی به سینما احساس نمی کنند.
چه کسی فکر می کرد که کمپانی های ساخت نگاتیو همه جمع شوند و دیجیتال جایگزین نگاتیو شود. هیچ کس به این نکته فکر نمی کند که اگر نگاتیو نبود هیچ کس چارلی چاپلین را نمی شناخت و بسیاری از فیلم ها در همان سال های اولیه ساخت نابود می شدند چرا که هنوز هم نگاتیو بهترین راه برای ثبت یک فیلم و ماندگار شدن آن است اما در سال های اخیر به دلیل گرانی و کمبود پوزتیو سینماها به ویژه در شهرستان ها رو به تعطیلی هستند و همین مسئله در کنار ورود دیجیتال باعث بیکار شدن بسیاری از آپاراتچی ها شده است.
من هم اگر در دوره نوجوانی به فکر شغل دیگری نبودم شاید الان مثل سیف الله و علی اسقاطی کنار خیابان می مردم و یا دیوانه می شدم. متاسفانه هر چه سانسور بیشتر باشد مردم از سینما دورتر می شوند و توجه شان به ماهواره و فیلم های غیرمجاز بیشتر جلب خواهد شد. در آن دوره فیلم هایی مثل «قیصر» یا «سنگام» را 50 بار و در سانس های مختلف نمایش می دادیم اما در شرایط فعلی نمی توان یک فیلم را بیش از یک بار در سینما نمایش داد چرا که کسی برای تماشای آن در دومین اکران نمی رود.
نخندین اصلا خنده دار نیست
1392/05/29 - 14:24چرا خیلی هم خنده داره... ببخندین دوستان...
1392/05/29 - 14:26وای عاشقش اومد در برین :P
1392/05/29 - 14:32آخ شرمنده برادر من نمیدونستم شما طرفدارشین...
البته بگما من از وفتی خوندم که به دعوت اسرائیل جواب منفی داد و نرفت ازش خوشم میاد....
معمولا در این قسمت ما شما را با کارهایی آشنا می کنیم تا با انجام آنها بتوانید تیپ زیبایی بدست آورید. اما هر چند وقت یکبار بد نسیت که این روند را متوقف کنیم و چیزهای دیگری را هم به شما آموزش دهیم.
در این قسمت می خواهیم کارهایی را به شما آموزش دهیم که باید از انجام دادن آنها خودداری کنید، همچنین راه اجتناب از آنها را نیز به شما یاد می دهیم.
1 - رنگ بیش از حد
استفاده از رنگ های زیاد باعث می شود که توجه دیگران نسبت به شما جلب شود البته نه توجهی که منجر به قرار ملاقات شود. سعی کنید در لباس هایتان بیش از 3 رنگ استفاده نکنید و تا آنجا که می توانید پوشش خود را ساده نگه دارید.
سعی کنید از مکمل های رنگی استفاده کنید. رنگهایی که متضاد یکدیگر هستند تکمیل کننده هم نیز باشند ( مثلا بنفش و زرد یا آبی و نارنجی ) رنگ هایی که به هم نزدیک می باشند به نام رنگ های "هم خانواده" شناخته می شوند. ( مثل زرد و نارنجی ) زمانی که می خواهید لباس بپوشید باید سعی کنید که از رنگ های متضاد و یا رنگ های هم خانواده استفاده کنید.
اگر لباس هایتان روشن هستند باید کفش هایتان نیز روشن باشند ولی اگر لباس های تیره بر تن می کنید کفش شما نیز باید تیره باشد.
2 - طرح بیش از اندازه
برای ست کردن رنگ و طرح پارچه باید از لباس هایی استفاده کنید که بیش از 3 طرح نداشته باشند. بهتر است لباس شما دارای یک یا دو طرح متنوع تک رنگ باشد.
البته پیشنهاد ما این است که از لباس هایی استفاده کنید که تنها دارای یک طرح معین می باشند ( مثلا دارای گل های ساده سفید رنگ باشند و یا در پشت آنها مارک کوچکی باشد ) و همیشه همان را بر تن کنید.
3 - پارچه اضافی
برخی از افراد تصور می کنند که هر پارچه مختص طبقه خاصی از افراد اجتماع است. معمولا ابریشم از کتان رسمی تر است. و پارچه لینن نیز از دور داد می زند که با مخمل متفاوت است! چرم هم همیشه خیلی مردانه تر از فاستونی است.
برای اینکه در میان این همه پارچه های مختلف به دام نیفتید می توانید لباس های تابستانی و زمستانی خود را از هم جدا کنید. لباس های زمستانی معمولا کلفت تر، سنگین تر و زبر تر هستند. پارچه های تابستانی نیز از الیاف طبیعی درست شده و بسیار نازک و خنک هستند. آنها را از هم دور نگه دارید تا دچار اشتباه نشوید.
4 - لباس های لکه دار
بهتر است از لباس های لکه دار پیش از اینکه روی آب را به خود ببینند در زیر سایر لباس ها استفاده کنید.
بهتر است هر روز زمانی را به این کار اختصاص دهید که لباس های خود را برای وجود لکه وارسی کنید. به علاوه زمانی که آنها را شستید باز هم نگاه دوباره ای داشته باشید تا مبادا لکه ای از چشم شما دور نمانده باشد.
5 - لباس فصل دیگری را پوشیدن
اگر شما در جایی زندگی می کنید که دارای آب و هوای گرم است، خوش شانس هستید. لباس های شما باید مختص یک فصل ( بهار / تابستان ) باشد.
اما اگر مانند بسیاری از افراد در جایی زندگی می کنید که دارای آب و هوای متنوعی است باید در کمد لباس های خود جایی را برای ذخیره لباس هایی که به درد فصل حاضر نمی خورند باز کنید. همانطور که از قدیم گفته اند "از دل برود هر آنچه از دیده برفت." هر چه که آن پیراهن های لینن را از کت های پشمی دور تر نگه دارید خیلی کمتر اتفاق می افتد که آنها را به طور اتفاقی با هم ست کنید.
6 - شلوارهای خیلی بلند یا خیلی کوتاه
حتی اگر از سایز خودتان مطمین هستید اما باز هم شلوارهایتان را پیش از خرید یکبار پرو کنید. سایز لباس هایی که دارای مارک های متفاوتی می باشند مختلف است.
و همیشه این قوانین را نیز به خاطر داشته باشید: شلوارهای ارتشی و پارچه ای باید تا بالای پاشنه کفش شما بیایند. شلوارهای جین می توانند تا انتهای پاشنه کفش نیز کشیده شوند. قد هر شلواری که بیش از این اندازه باشد برای شما بلند است.
زمانی که راه می روید شلوار شما نباید آنقدر کوتاه باشد که جوراب هایتان از زیر آن معلوم شود. زمانی که می نشینید شلوار شما نباید بیش از چند سانت به بالای جورابتان رود.
7 - شلوارهایی که بالا می ایستند
اگر شما دارای کمر باریکی هستید ( پاهای بلند اما کمر کوچکی دارید ) از شلوارهای جین و ارتشی استفاده کنید که جیب آن در جلو قرار داشته باشد و نه در طرفین. یک حقه دیگری که در این جا می توانید به کار ببرید این است که شلواری خریداری کنید که بزرگتر از سایز شما باشد. این کار باعث می شود که اندام شما پرتر جلوه کند، همچنین قد شلوار نیز بلند تر شده و پاهای شما را ناقص جلوه نمی دهد.
8 - تی شرت هایی که خیلی بلند و یا کوتاه هستند
اگر تی شرت شما خیلی بلند است نباید آنرا هیچ گاه داخل شلوار خود کنید. بر روی این مطلب تاکید داریم. تی شرت باید کمی پایین تر از ناف شما قرار گیرید. هر چیزی که از این مقدار پایین تر باشد بلند است و اگر بالاتر بایستد برایتان کوتاه است. باید مارکی را پیدا کنید که سایز هایش متناسب با اندام شما باشد.
9 - تی شرت های "شلوغ"
از تی شرت های تک رنگ استفاده کنید و از پوشیدن لباس های پر زرق و برق، دارای لگو و کلمات ناپسند به شدت پرهیز کنید. تی شرت های ساده خیلی راحت تر با پلوور و ژاکتهای مختلف ست می شوند.
10 - لباس های چروک
چاره کار شما بسیار ساده است: باید یک اتو و میز آنرا خریداری کنید. اما اگر در حال مسافرت هستید می توانید بر روی محل چروکیدگی کمی آب بریزید و سپس سشوار را بر روی آن بگیرید و با دست محل مورد نظر را صاف کنید. با این کار لباس شما از آن چروکیدگی در می آید. علاوه بر این من آقایونی را دیدیم که این کار را به راحتی در دستشویی های عمومی با دست خشک کن ها انجام می دهند! شاید کار خوبی نباشد اما جواب می دهد.
11 - کراواتی که درست بسته نشده
کراوات باید تا روی سگک کمربند شما پایین بیاید و بر روی گره آن نیز باید یک فرو رفتگی محسوسی دیده شود. برای اینکه شاهد این فرورفتگی باشید باید زمانیکه در حال بستن گره کراوات هستید انگشت اشاره خود را در زیر آن قرار دهید و قبل از محکم کردن گره انگشت خود را از زیر آن به آرامی در بیاورید.
12 - صندل با جوراب
برای مبتدی ها بهتر است که اصلا فکر جوراب پوشیدن را از سر بیرون کنند. اما اگر پوشیدن جوراب اجباری است پیشنهاد می کنیم از جوراب هایی استفاده کنید که اندازه آنها فقط تا قوزک پا است و آنها را با کفش های پارچه ای ست کنید.
13 - زمان اصلاح صورت نقطه ای را جا بگذارید
بعد از اصلاح کردن از ژل پاک کننده استفاده کنید تا بتوانید تمام پوست صورت خود را ببینید. همچنین می توانید یک آینه دستی تهیه کنید تا صورت خود را از نزدیک تر ببینید و اگر جایی اصلاح نکرده باقی مانده بود آنرا راحت تر پیدا کنید.
14 - موهای وسط ابرو
یکبار در هفته موهای وسط ابروهای خود را بردارید یا آنها را شیو کنید. البته می توانید به سراغ لیزر بروید تا برای همیشه از شر آنها خلاص شوید. با یک یا دو جلسه می توانید تمام آنها را از بین ببرید.
خطاهای طرز پوشش
با نگاه اول شاید این موارد لیست بلند بالایی برای انجام دادن به نظر برسند. اما با این دید به آن نگاه کنید : به ازای هر یک موردی که به خاطر می سپارید، شما خود را از اینکه قربانی مدهای ناامید کننده شوید، دورتر منگه می دارید..
این یک تست خودشناسی است که شما می توانید با پاسخ دادن به سوالات خود را محک زده و بدانید که چقدر جسارت دارید؟
جسارت به معنای پر رویی و گستاخی نیست و حتی به معنی اعتماد به نفس بالا هم نیست! بلکه جسارت به معنی بهترین عملکرد در وضعیت بحرانی است واین رفتار باید به نحوی باشد که انسان متضرر نشود.
در اینجا پنج سوال وجود دارد که هر کدام دارای پنج گزینه است و شما دوستان خوبم باید هر یک از سوالات را بر حسب عملکرد خودتان پاسخ دهید و برای هر سوال یک گزینه را انتخاب نمایید:
1 - تصور کنید که در صف ایستگاه اتوبوس هستید ،زمانی که اتوبوس می رسد شخصی بدون نوبت ،خودش را جلوی شما جا می دهد ومی خواهد وارد اتوبوس شود در این جور مواقع شما معمولاً کدام یک از این اقدامات را انجام می دهید(فقط یک مورد)
A- با او برخورد جدی می کنم و معمولا بسیار عصبانی و ناراحت می شوم.
B- به او نگاه تذکر دهنده ای می کنم و حداکثر سری به حالت تاسف برای کار زشت او تکان می دهم ولی در هر صورت اجازه می دهم سوار شود.
C- از پشت سر به شانه او می زم و با آرامش به او می گویم: ببخشید آخر صف این جا نیست!
D- در این جور مواقع احتمال دارد با عصبانیت و تندی با او درگیر شوم در هر صورت به هیچ وجه نمی گذرم که جلوتر از من سوار شود.
E- معمولا در این جور موارد به این افراد بی فرهنگ جیزی نمی گویم چون مطمئنم این افراد درست بشو نیستند.
2 - در مواقعی که نمی خواهید با کسی درگیری و مشاجره داشته باشید و به اصطلاح کوتاه می آیید چه احساسی دارید؟
A- نمی خواهم به خاطر مسئله کوچکی درگیر شوم و وقت خود را تلف کنم.
B- می ترسم به خاطر یک مسئله کوچک مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آسیب جدی ببینم.
C- درگیری را کار درستی نمی دانم ولی اگر مجبور شوم این کار را می کنم.
D- هرگز کوتاه نمی آیم، به هر قیمتی که برایم تمام شود.
E- در مواقع درگیری احساس خوبی ندارم برای همین درگیر نمی شوم.
3 - تصور کنید که برای دیدن فیلم مورد علاقه تان به سینما رفته اید و در حین دیدن فیلم متوجه عده ای می شود که در پشت سر شما شروع به صحبت کرده اند به طوری که شما متوجه بعضی از قسمت های فیلم نشده اید در این جور مواقع چه می کنید؟
A- ترجیح می دهم سکوت کنم و چیزی به آنها نگویم در حالی که از درون عصبانی و ناراحت می شوم.
B- حتماً به مسئول سالن اطلاع می دهم تا به آنها تذکر دهد.
C- برمی گردم و با لحنی آرام و مودبانه به آنها می گویم: ببخشید سر و صدای شما نمی گذارد که من متوجه فیلم شوم.
D- معمولاً در این جور موارد نمی توانم جلوی خودم را بگیرم بنابراین به احتمال زیاد با آن ها به شدت برخورد کرده و درگیر می شوم.
E- در حالی که چند بار برمی گردم فقط به آن ها نگاه اعتراضی آمیزی می کنم و در نهایت احتمال دارد با عصبانیت سالن سینما را ترک کنم.
4 - شاید برای شما پیش آمده که از فروشگاهی در محله تان کنسروی را خریده باشید و وقتی که به منزل رفتید متوجه شده اید که از تاریخ مصرف آن مدتی گذشته است در این طور مواقع چه اقدامی انجام می دهید؟
A- قوطی کنسرو را دور انداخته و از فروشگاه دیگری خرید می کنم و شاید چندان عصبانی نشوم.
B- قوطی را بر می دارم و به نزد فروشنده می روم و با عصبانیت با او برخورد می کنم و بدون اینکه پول آن را پس بگیرم با ناراحتی برمی گردم و شاید دیگر هرگز از آن فروشگاه خرید نکنم.
c- آن را نزد فروشنده برده وبه آرامی به او می گویم نباید این جور مواد غذایی را بفروشید پس لطفا این را پس بگیرید و پولم را می گیرم و شاید باز هم از آن فروشگاه خرید کنم.
D- شکایتی تنظیم کرده و همراه با کنسرو به مراجع ذیصلاح رجوع می کنم تا با آن فروشنده برخورد جدی صورت گیرد.
E- در این جور مواقع بسیار ناراحت و عصبانی می شوم وشاید حتی پیش فروشنده نروم ولی در هر صورت هرگز از او خرید نخواهم کرد.
5 - اگر روزی سوار اتوبوس شوید و شخصی از شما بلیت بگیرد و آن را به راننده بدهد بدون اینکه پول آن را بپردازد معمولاً در این جور مواقع چه برخوردی می کنید؟
A- من فکر می کنم که یک بلیت ارزش چندانی ندارد.
B- به او می گویم :عذر می خوام پول بلیت مرا بدهید و اگر نپرداخت اهمیت نمی دهم.
C- نگاه آرامی به او می اندازم تا خجالت بکشد چون آن قدر پر رونیستم تا پول یک بلیت را بخواهم.
D- با جرئت به او می گویم پول بلیت را بدهید و اگر نداد او را مجبور می کنم که بلیت مرا پس بدهد.
E- معمولاً موارد بزرگ تر و با ارزش تری را به دلیل خجالت کشیدن از دست داده ام چه برسد به یک بلیط کم ارزش!
بعد از این که گزینه های خود را انتخاب کردید برای هر یک از گزینه های مشخص شده مانند این الگو یک امتیاز در نظر بگیرید :
گزینه A = 1 امتیاز ---- گزینه B =2 امتیاز ---- گزینه C =3 امتیاز ---- گزینه D=4 امتیاز و گزینه E=5 امتیاز
الف: اگر امتیاز به دست آمده شما بین 5 تا 13 باشد باید بدانید که دارای جسارت اجتماعی ضعیف تا متوسط هستید قطعاً هر قدر که به عدد 13 نزدیک تر باشید وضعیت بهتری خواهید داشت واین در حالی است که احتمالاً در اکثر مواقع از حقوق خود می گذرید و یا این که نمی توانید حرف دل تان را بزنید و برخلاف انتظار خود عمل می کنید.
ب: اگر امتیاز به دست آمده شما یکی از اعداد 14 تا 15 باشد باید بدانید که شما دارای بهترین حد مطلوب از یک جسارت اجتماعی هستید در صورتی که کسی نمی تواند حق شما را بخورد و اگر هم چیزی را ببخشید این کار را آگاهانه و برحسب شناخت انجام داده اید.
ج: اگر امتیاز به دست آمده بیشتر از عدد 15 باشد باید بدانید که شما دارای جسارت اجتماعی لازم و مفیدی هستید ولی احتمالاً تا حدی آن را با عصبانیت و پرخاشگری مخلوط می کنید و گاهی متوجه می شوید که به خاطر مسائل جزیی درگیر و عصبانی شده اید.
امیدوارم همه شما دوستان خوبم از یک جسارت اجتماعی مطلوبی برخوردارباشید تا هیچگاه حق تان پایمال نشود.
اما نکته مهم در استفاده از این راه حل، تعداد حرکات برای جور کردن خانه ها در کنار هم است. در این مکعب، هر خانه رنگی یک مسیر حرکت برای قرار گرفتن در موقعیت مناسب را پیش روی خود دارد که به اعتقاد این دانشمندان با این آلگوریتم، تمام این خانه ها می توانند در جهت مناسب خود قرار گیرند.
این دانشمندان در این خصوص توضیح دادند: "با این فرمول قادریم به روشی موازی خانه های بیشتری را جور کنیم و تعداد حرکات را کاهش دهیم."
برپایه این فرمول جدید، تعداد حداکثر موقعیتهای لازم برای حل این مکعب برپایه نسبت تناسب n²/log n تعیین می شود.
در این تناسب، متغیر n تعداد خانه های رنگی است که در یک طرف مکعب در کنار هم قرار می گیرند. به طوریکه برای مثال در مورد یک مکعب کلاسیک فرمول به این شکل جایگزین می شود: 9 به توان 2 تقسیم بر لگاریتم 9.
براساس گزارش نیوساینتیست، برای حل مکعب روبیک در حدود 43 میلیارد میلیارد ترکیب ممکن وجود دارد.
این آلگوریتم نشان داد که برای حل یک مکعب 20 در 20 در 20 خانه تنها به 5 حرکت نیاز است.
در آگوست سال گذشته گروهی از دانشمندان بین المللی نشان دادند که برای حل پازل روبیک به بیش از 20 حرکت نیاز نیست.
در صورت تمایل می توانید از قارچ بخارپز شده نیز در این میان وعده استفاده کنید.
1392/03/29 - 07:13وااااااااااااااااااااااااای ذرت مکزیکی ای جونم
1392/03/29 - 12:10
نه حرفت خيلي منو تو فكر برد
1392/07/12 - 12:16علی واسه صرفه جویی بودا
1392/07/12 - 12:18میدونم ، منم چشمامو درویش کردم که نگاشون نکنم.
1392/07/12 - 12:20علي تو ك راس ميگي درويش كردي...
1392/07/12 - 12:44یلدا خوشت میاد چه جملات عارفانه ای میگم
1392/07/12 - 12:45علی کاری نمیکنیم ک نگا کن
1392/07/12 - 12:45