یافتن پست: #مردي

♥هـــُدا♥
light_21.jpg ♥هـــُدا♥
باران گريه هاي مرديست
كه
نه
راه مي رود
نه
سيگار مي كشد
نه
حرف مي زند. .
دیدگاه · 1391/12/15 - 14:44 ·
1
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
مردي از اينکه زنش به گربه خانه بيشتر از او توجه ميکرد ناراحت بود، يک روز گربه را برد و چندتا خيابان آنطرف تر ول کرد

ولي تا رسيد به خانه، ديد گربه زود تر از اون برگشته خونه، اين کار چندين دفعه تکرار شد و مرد حسابي کلافه شده بود. بالاخره يک روز گربه را با ماشين گرداند، از چندين پل و رودخانه پارک و غيره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه اي پرت و دورافتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت آخرشب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟

زنش گفت: آره

مرد گفت: گوشي رو بده بهش، من گم شدم!!{-18-}
دیدگاه · 1391/12/14 - 16:02 ·
1
♥هـــُدا♥
96743086594115087339.jpg ♥هـــُدا♥
اگه نامردي جرم محسوب ميشد...

تا الان بايد بيست بار اعدام ميشدي!!!!!
دیدگاه · 1391/12/7 - 15:22 ·
♥ یلدا♥
fu1167.jpg ♥ یلدا♥
" " بالاخره رسید! اگر مردي و زني به قصد چت خصوصي (استغفرالله ) وارد مسنجر شـوند واجب اسـت كه قبل از چت ، صیغه حلاليت مجازي بين آن دو جاري شود . اين صيغه به صورت لوگـو در دسترس همه افراد قرار ميگيرد تا با كـليك به روي آن بـه صورت خودكار جاري گردد. ( كليك كردن هر دو مُستحـب است ) بـَديهي است اين صيغه، تنها تا باز بودن پنجره اعتبار دارد و با بسته شدن پنجره چه سهواً و چه عمداً صيغه خود به خود فسخ مي گردد. و من الله التوفيق {-18-}{-33-}{-7-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
چقدرسخته دلت بخواد سرت رو باز به ديواري تكيه بدي كه يه بار زير آوار نامرديش همه وجودت له شده...
دیدگاه · 1391/11/2 - 00:23 ·
6
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
وقتي سارا دخترك هشت ساله اي بود، شنيد كه پدر ومادرش درباره برادر كوچكترش صحبت مي كنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي كارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد كه پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد.
سارا با ناراحتي به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلك كوچكش را درآورد. قلك را شكست، سكه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.
بعد آهسته از در عقبي خانه خارج شد و چند كوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار كشيد تا داروساز به او توجه كند ولي داروساز سرش شلوغ تر از آن بود كه متوجه بچه اي هشت ساله شود. دخترك پاهايش را به هم مي زد و سرفه مي كرد، ولي داروساز توجهي نمي كرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سكه ها را محكم روي شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جا خورد، رو به دخترك كرد و گفت: چه مي خواهي؟
دخترك جواب داد: برادرم خيلي مريض است، مي خواهم معجزه بخرم.

داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!
... ادامه
Majid
109450949050d89073b6e82.jpg Majid
اينو زدم تا بدوني موقع رفتنت نبود
خدا نگه دارت باشه گرچه دلم راضي نبود
حق نداري كه بگذري از حرف من به سادگي
زدم كه يادت بمونه هرجا ميري بايد بگي
اينو زدم يادت باشه مردي داري
... ادامه
نگار
نگار
به سلامتي اونايي...

كه هيچوقت سختي مرد بودن رو با راحتي نامردي عوض نميكنن...
دیدگاه · 1391/09/26 - 01:14 ·
6
Mostafa
Mostafa
غريب تر از زني كه گريه ميكند مردي است كه نميداند چگونه او را آرام كند.
دیدگاه · 1391/07/4 - 13:49 ·
2
LeilA
LeilA
شايد ميان اين همه نامردي بايد شيطان را ستود که دروغ نگفت . .

جهنم را به جان خريد اما

تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد
دیدگاه · 1391/06/31 - 12:05 ·
7
شهريار
شهريار
چه احساس عجيبي ! وقتي مردي روي زنش دست بلد ميكنه بعد گريه ميكنه ميگه دوستت دارم به خدا - ميگه الاهي دستم بشكنه قربونت برم !!!
دیدگاه · 1391/06/28 - 02:43 ·
4
Mostafa
Mostafa
فرقي نمي کنه دختر باشي يا پسر همين که با دل کسي بازي نکني مردي!!!
Mostafa
Mostafa
اگر ديدي مردي در ماشين رو بري خانمش باز کرد مطمئن باشيد که يا ماشين نو است يا خانم!
دیدگاه · 1391/06/11 - 12:44 ·
3
مجتبی جعفری
مجتبی جعفری
مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است...
به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد. به اين خاطر نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
«ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي ، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد.»
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:
«عزيزم ، شام چي داريم؟» جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: «عزيزم ش
... ادامه
دیدگاه · 1391/04/13 - 08:10 ·
abbasali
abbasali
روزي مردي داخل چاله اي افتاد و بسيار دردش آمد ...
يک روحاني او را ديد و گفت :حتما گناهي انجام داده اي!
يک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
يک روزنامه نگار در مورد دردهايش با او مصاحبه کرد!
يک يوگيست به او گفت : اين چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!!
يک پزشک براي او دو قرص آسپرين پايين انداخت!
يک پرستار کنار چاله ايستاد و با او گريه کرد!
يک روانشناس او را تحريک کرد تا دلايلي را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!
يک تقويت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!
يک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود يکي از پاهات رو بشکني!!!
سپس فرد بيسوادي گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ